۰
در سوگ حادثه دیشب فلات قاره

مزاری میان سکو و ساحل

مزاری میان سکو و ساحل
حمید حاجی‌پور|خبر كوتاه بود و غم‌انگیز. بالگرد نفت فلات با ٥ سرنشين سقوط كرد. شب هنگام و در دل سياهي خوفناك دريا، بالگرد براي نجات يكي از كاركنان نفت فلات قاره كه سكته كرده بود به سوی سکوی 1R به پرواز درآمد و هنگام بلند شدن، مشكل فني بالگرد را به دل دريا انداخت. بيمار و پزشكيار خيلي زود تسليم مرگ شدند، پيكر كاپيتان هم زماني از دل دريا بيرون كشيده شد كه بين مرگ و زندگي در تقلا بود. خبرها تند و تند مخابره شدند ولي از سرنوشت دو سرنشين ديگر  فعلا خبري نيست.

سال گذشته كه براي تهيه گزارش از سكوي سلمان قصد داشتيم از لاوان به نقطه صفر دريايي برويم، گفتند دريا مواج است و شناور نمي‌تواند ما را به سلمان برساند و بايد سوار بالگرد شويم. ناخواسته خبر سقوط بالگرد "بل" در ذهنم تداعي شد كه چند ماه قبل در درياي خزر براي انتقال بيمار از سكو به ساحل دچار سانحه شده بود و هر ٤ سرنشين آن مظلومانه اسير مرگ شده بودند. كمي با خودم كلنجار رفتم  و توصيه دوستي را كه گفته بود به بالگردهاي قديمي و مستهلك بل اعتماد نكنم با خودم مرور كردم. از ظاهر بالگرد مي‌شد به راحتي فهميد عمرش را خيلي وقت است داده به سازنده خدابیامرزش اما تنها فرصت براي رسيدن به سكوي سلمان، بل پير بود. از خوش شانسي مهندس يزدان‌پناه، رييس سكو هم عازم سلمان بود. انگار كه ترس را در چهره‌ام ديده‌ باشد به خنده گفت كه خيلي وقت است شربت شهادت را نوشيده‌اند و معلوم نيست «تهران ق» شركت نفت چه زمانی به كشتن‌شان بدهد.

بيش از يكساعت سوار اين بالگرد بوديم و من به دريايي زل زده بودم كه سايه بالگرد همچون پرنده‌اي كوچك روي آن نقش بسته بود. پيش خودم تصور می‌كردم اگر از اين فاصله سقوط كنيم آيا جسدم قابل شناسايي است يا نه؟

بعد از رسیدن به سلمان و گفتگو با كاركنان سكو دريافتم همه آنها از سوار شدن به اين بالگردهاي قديمي و فرسوده وحشت دارند و  احساس ترس من از اين بالگرد با همه آنها مشترك است. وقتي از مسولان پرسيدم چرا بالگردهاي جديد و ايمن نمي‌خرند جواب‌شان اين بود كه تحريم هستيم و از طرفي اجازه خريد نمي‌دهند.

و حالا وقتي خبر سقوط بالگرد ديگري را شنيدم  یاد كاركناني مي‌افتم كه سال‌ها در بدترين شرايط آب و هوايي و دور از خانه و خانواده كمك مي‌كنند به چرخش چرخه اقتصاد و انگار كسي به فكرشان نيست كه آنها هم جان دارند و خانواده‌هايشان چشم به راه و نگرانند. حرف‌هايشان در گوشم مي‌پيچد كه اين بالگردهاي قديمي روزي قاتل‌مان مي‌شوند و كسي نيست حرف‌مان را بشنود. راست گفتند؛ كسي به حرف‌شان اعتنایی نكرد!
چهارشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۰۴
کد مطلب: 20811
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *