میز نفت/ حادثه سانچی با 32 جان باخته برای همیشه در تاریخ صنعت نفت، به عنوان یک تراژدی وحشتناک ماندگار شد؛ روزی که این نفتکش ایرانی به همراه خدمه خود در آتش سوخت، وزارت نفت به بیمه بودن نفتکش خود گفت و تاکید کرد بابت آتش گرفتن محموله هیچ خسارتی مشمول شرکت ملی نفت ایران نمیشود.
این اطلاع رسانی به همراه خبرهای ضد و نقیضی که از نفتکش به گوش میرسید، تنها سهم جامعه از این تراژدی بود. کسی سراغ خدمه نفتکش را نگرفت و پس از 6 روز بود که حواسها متوجه دریانوردانی شد که مفقود بودند. ستاد بحران تشکیل شد و پس از آن علی ربیعی وزیر کار، نماینده رئیس جمهور در پیگیری وضعیت نفتکش سانچی شد. عملکرد عجیب این مدیریت که ویترین بی تجربگی در این حوادث بود، به جای خود اما نکته تاسف وار در این باره آن است که هیچ یک از باتجریهها و مدیران سابق نفتکش سهمی در این مدیریت نداشتند و سهمشان از این حادثه، حضور در رسانهها و جلسات خصوصی بود.
بدون اغراق باید گفت هیچ کشوری به اندازه جمهوری اسلامی ایران، در حوادث نفتکش دارای تجربه نیست؛ حتماروزهای دفاع مقدس را نمیتوان فراموش کرد که نفتکشهای ایرانی مورد تهاجم قرار میگرفتند، روزهایی که جنگ نفتکشها در خلیج فارس باب شده بود و نفتکشهای ایرانی و خارجی در محدوده آبهای ایران یکی پس از دیگری دچار سانحه میشدند. شاتلهایی که نفت را به کشتیهای مادر 400 هزار تنی میرساندند و گهگاهی نیز بمباران میشدند. همه این سوانح با هر کیفیتی که میشد مدیریت میشد و تجارب ارزشمند این حوادث کوله باری شد برای آینده. به مانند رگ سفید که کوهی از تجربه را پشت سر خود میدید ولی به دلیل خود قهرمان پنداری، در آتش سوخت.
رئیس جمهور که انتقاد از معصوم یا دولت معصوم را هم روا میدارد، هیچگاه به زیر مجموعههای خود این تاکید را نکرد که نباید در بحران، خود بزرگ بینی داشت، نباید خود را عاقل تام نامید و با مدیریتی ناپخته صحنه را مدیریت کرد. چه در رگ سفید و چه در ماجرای سانچی شاهد بدترین شکل مدیریت چه از نظر تجربی و چه از نظر فنی بودیم. فراموش کردهایم که زدودن نقش تجربه در بحرانها مقصدی جز شکست ندارد بویزه در حادثه سانچی که بهره گیری از قدما و مدیرانی مانند محمد سوری، موسی سوری و حتی علیرضا ضیغمی در مدیریت بحران میتوانست مثمر ثمر باشند. اما باز هم مسئولان کار خود را کردند و مردم را شرمسار خود؛ دقیقا شبیه همان چیزی که در رگ سفید رخ داد و اندکی بعد با فرافکنی از دل آن قهرمانهایی آفریده شدند که به قول وزیر نفت پهلوان پنبهای بیش نبودند.
گرچه شرکت ملی نفتکش ایران از نظر حقوقی و روی کاغذ ارتباطی به وزارت نفت ندارد اما در باطن ماجرا، رابطهاش با وزارت نفت دقیقا مثل رابطهای است که شرکتهای نفتی واگذار شده به بخش خصوصی دارند؛ نظر وزیر نفت برای مدیریت این شرکتها شرط مهمی است که باید رعایت شود که این مقوله در حوزه نفتکش بسیار حیاتیتر است. وزارت نفت نمیتواند وظایف ذاتی و حاکمیتی خود را در خصوص این بحران کتمان کند و به گواه اینکه شرکت ملی نفتکش زیرمجموعه تامین اجتماعی است، 9 روز سکوت پیشه کند و تنها درباره بیمه نفتکش سخن به میان بیاورد. شرکت نفتکش زیرمجموعه صندوق بازنشستگی کشور است اما آیا دلیلی است برای عدم ورود وزارت نفت به یک مساله حاکمیتی که مسئول اصلی و نخستش این وزراتخانه است؟ چه میشود که نفتکش زیرمجموعه نفت محسوب نمیشود اما وقتی خبر قطعی جان باختن خدمه سانچی اعلام میشود، پیامهای تسلیت وزیر و معاونین در ذوق میزند؟
متاسفانه وزیر نفت و معاونان وی پس از 9 روز و غرق شدن سانچی در آبهای چین، قطاری از پیامهای تسلیت را به راه انداختند بدون آنکه به مسئولیت اخلاقی و ذاتی خود در دلجویی از خانوادههای قربانیان توجهی کرده باشند. اینکه پیامی داده شود و به شکل زیرکانهای خود را به کنار بکشیم، در شان نظام جمهوری اسلامی ایران نیست و همین موارد موجب خشم خانواده قربانیانی میشود که چشم به در دوخته و گوش به خبر. واقعا چه اتفاقی باید میافتاد که ساکنان خیابان طالقانی به خود زحمت میدادند و سری به سالن شرکت ملی نفتکش میزدند؟ اکتفا کردن وزارت نفت به بیمه نفتکش و محموله، سبب خشم خانواده قربانیان نمیشود؟
وزیر کار هیچ ارتباطی با نفت و نفتکش ندارد اما به یمن خصوصی سازی نوبرانهای که در دولت پیش به ثمر نشست، حالا مسئولیت پیگیری حادثه را بر عهده دارد؛ از مسئولان امروز که فارغ شویم، باید از گذشتگان پرسید تامین اجتماعی و صندوق بازنشستگی کشوری چه سنخیتی با نفتکش و این حوزه تخصصی داشت که بدون بررسی اهلیت این نهادها، تصمیم گرفته شد شرکت ملی نفتکش ایران به این نهادهای شبه دولتی و پر اشکال واگذار شود.
از سوی دیگر نهادهای دیگری مانند کمیسیون انرژی و سازمان بازرسی کل کشور که در حوادث گذشته هیچ تحرکی از خود نشان ندادند و تنها به بازدید و ترتیب دادن چند بازدید و جلسه مشغول شدند، باز هم انفعال خود در پیگیری این موارد را ادامه خواهند داد؟ سانچی آخرین حادثه صنعت نفت نخواهد بود، نخواهد بود زیرا هیچ کس در جای خود حاضر نیست، هیچ سیستمی برای جلوگیری از این حوادث وجود ندارد که اگر وجود داشت طی 5 سال گذشته اندازه حوادث بزرگ و بزرگتر نمیشد. اگر همه چیز سرجای خود بود، مسئولیت این حادثه و حوادث مشابه مشحص میشد و به «دیگری» حواله نمیشد.
کلاه را باید بالاتر گرفت و با شهامات و شجاعت قبول مسئولیت کرد و گزارش داد، بگوییم که ما مقصریم و حداقل عذرخواهی کنیم؛ با احساسات مردم و خانواده جانباختگان بازی نکنیم و برای آنکه بگوییم از همه توان خود بهره میبریم نا آشنایان به بحران را لباس مدیریت پوشانده و از اعزام گروههای مختلف به منطقه بگوییم. اینکه ارتش گروهی را عازم چین میکند دردی را دوا نمیکند و فقط محملی است که بگوییم از همه توان استفاده می کنیم. اندکی از مدیریت بحران بدانیم حتما بهجای این امور، خبرگان را فراخوانده و از تجاربشان برای مدیریت بحران بهره میگرفتیم اما چه میتوان کرد که هیچ چیز در کشور سرجای خود قرار ندارد.
نقدهای اساسی و جدی در ماجرای سانچی به دولت و وزارت نفت و حتی دولت قبل وارد است اما امیدواریم شخص رئیس جمهور که معتقد است از معصوم هم میتوان انتقاد کرد، مانند وزیرنفتش منتقدان را پهلوان پنبه نخواند و نگوید نمک خوردید و نمکدان شکستید. ایشان خود در زمان جنگ مسئولیت پدافندهوایی کشور را برعهده داشتند و بخوبی میدانند در جنگ نفتکشها چه اتفاقاتی رخ داده است و چه کسانی میتوانند این بحران را مدیریت کنند اما متاسفانه همه سوءمدیریتها دست به دست هم داد تا یک اتفاق تلخ در صنعت نفت رقم بخورد.
سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۳۸