میز نفت/ بهتر است از ابتدا شروع کنیم؛ بعداز ظهر روز هفتم آبان ماه سال جاری (ساعت 13) هنگام عملیات لوله بالا در حفاری چاه شماره 147 میدان نفتی رگ سفید که به عمق 2610 متری رسیده بود، این چاه فوران کرد و منفجر شد و دکل حفاری 95 فتح شرکت ملی حفاری ایران در این آتش سوخت. در این حادثه 2 نفر از کارکنان عملیاتی شرکت ملی حفاری ایران بهنامهای «فرزاد ارزانی بیرگانی» و «محمد سلیمی چگینی» در دم جان باختند.
اینجا دو شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب و شرکت ملی حفاری به میان میآیند، یکی کارفرما و صاحب چاه و دیگری حفار چاه و پیمانکار آن. باید برای خاموش کردن آتش و مهار چاه سرکش دو راه حل مطرح میشود. یکی Bottom Kill و دیگری Top Kill که نخستینش اصرار مناطقیها بود و دومیاش پیشنهاد شرکت ملی حفاری.
شرکت ملی حفاری به پشتوانه تجربیات و اندوختههای مهار چاههای مختلف کشور مثل چاه 50 کریت اهواز و نفتشهر روی پیشنهاد خود پافشاری کرد ولی مناطقیها اصرار فراوانی بر مهار چاه از روش Bottom Kill داشتند. اختلاف آبی و قرمزها از این نقطه به اوج خود رسید ولی از آنجا که معاون تولید شرکت ملی نفت قصد داشت با روش Top Kill این چاه مهار شود، این روش هم در دستور کار قرار گرفت.
پاک نژاد که در روزهای نخست حضور در رگ سفید تصاویر خود را با پای ضرب دیده منتشر کرد و رسانههای نزدیک به وی آن را قهرمان واقعی خواندند، اصرار عجیبی بر کشتن از سطح داشت زیرا اگر موفق میشد میتوانست در کری خو.انی با حیدر بهمنی به کری پیروز باشد. کری خوانی که البته قصد بزرگ کردن خودش را داشت تا شکست بهمنی؛ برای کسی که همگان میدانند در بازسازیهای تاسیسات نفتی در زمان جنگ حضور فعال داشته و زیر آتش رژیم بعث خاطره خوشی از چاههای دهلران به ارمغان آورده بود، کری خوانی با یک چهره حراستی بیشتر شبیه مجنونی بود که بخواهد به دنبال باد بدود. اختلاف این دو با یکدیگر از سال گذشته شروع شد که به مدیران حفاری دستور شفاهی داده شد که دیگر امضای مدیرعامل را نپذیرند. با وجود اینکه بهمنی در ابتدای رخ دادن این اتفاق طی نامهای آمادگی خود را برای مهار چاه عنوان کرده بود، با بی محلی مواجه شد زیرا گفتند ما خودمان این چاه را مهار میکنیم.
تیم 8 نفره معروف مهار فوران چاه بایکوت شدند تا رگ سفید عرصهای شود برای قهرمان سازی «نا قهرمانان» که تا به حال یک چاه نفتی را از نزدیک ندیده بودند. یا مشغول پرونده سازی بودند یا با «چینیها» و شخص «د» سرگرم مذاکره بودند. به هر شکل تاکید شد که هر طور که شده است این چاه باید از طریق Top Kill مهار شود که این تاکید با 15 بار تلاش همراه شد ولی همه تلاشها به شکست انجامید. گرچه تیم مهار از شرکتهای ملی مناطق نفتخیز جنوب و شرکت ملی حفاری همه تلاش خود را کردند ولی به دلایل مختلفی همچون عدم وجود مدیریتی واحد، هرج و مرج سازمانی و میدانی، اختلافات داخلی و ... این تلاشها راه به جایی نبرد تا پس از روز چهل و پنجم به بعد، اوضاع تغییر یابد. همان روزها بود که وقتی استینگر روی دهانه چاه قرار گرفت خبر آمد که همه چیز تا 3 ساعت دیگر پایان مییابد و نشان داده میشود که عملیات مهار کار یک نفر نیست، بلکه کار یک گروه است. هنوز به یک ساعت از این خبر نرسید که خبر ناکام ماندن این یورش منتشر شد و روزهای بعد تلاشهای دیگر هم راه به جایی نبرد.
بهانهها آغاز شد، بهانههایی که تا چند روز پیشش خبری از آنها نبود ولی برای فرار از شکست و اینکه گفته شود ما کارمان را بلد بودیم ولی چاه نگذاشت، موعد قطار شدنش بود. این بهانهها زمانی شکل طنزی به خود گرفت که گفتند دیگران به نیروهای حاضر در محل تماس گرفته و آنها را برای حضور در صحنه رگ سفید شماتت میکنند! مدیرانی هم که برای حفظ صندلی خود و ارتقای رتبه چشم به دستان پاک نژاد هم داشتند وارد گود شدند و سعی شد با بهره گیری از یک جو رسانهای، شکست روسای خود را مستتر کنند. تماسها با شرکت های خارجی آغاز شد و خبر این تماسها حاضران در میدان را مایوس کرد.
دستور این بود که هر طوری که شده، چاه 147 باید از سطح خاموش شود، تلاش برای عملیات Top Kill چنان حیثیتی شده بود که حتی یک روز پیش از رسیدن چاه جدید به تارگت، باز هم عملیات صورت گرفت که این بار به شکل اسفبار تری بی نتیجه ماند تا در نهایت همان Bottom Kill نتیجه بخش باشد.
گرچه تلاش و رکورد خوب شرکت ملی حفاری در حفر این چاه را نباید نادیده گرفت و غیرت حفاران را باید ستو.د، اما فراموش نکنیم که در رقابتی که موجب ضررهای هنگفت شد، منابع ملی فدای لجبازیهای کودکانهای شد که ثابت کرد بزرگی کردن در نفت «بزرگی» میخواهد و نه غوغا سالاری. عرصه به قدری تنگ نبود که به وزیر نفت هم اطلاعات غلط دهند تا مهندس زنگنه بگوید برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، یک چاه از روش Bottom Kill مهار میشود.
حالا که هیجانات خوابیده است، گرد و خاکها بر زمین نشسته و صدایی بلند نمیشود، جای این پرسش باز میشود که اگر چاه 147 رگ سفید از سطح خاموش میشد چه غوغایی به پا میشد؟ کسانی که میگفتند چاه را بدون تیم قبلی از سطح خاموش میکنیم چرا در این ادعای خود ماندند؟ آمران مهار چاه که همه توان و ظرفیت ملی حفاری و مناطق نفتخیز جنوب را برای عملیات Top Kill بسیج کردند چه زمانی میخواهند به پرسشهای اصلی و غیرکلیشهای پاسخ دهند؟ آیا منافع ملی محل تسویه حسابهای شخصی و «رو کم» کنیهای مشمئز کنندهای است که بتوان با فرافکنی آن را در زیر جامه مخفی کرد؟ آن هم جامهای که معتقد است تخصص گراست؟ رگ سفید پر است از ناگفتهها، از جنگهایی که برای پوشیدن لباس آتش نشانی در آتلیه حکایت خواهد کرد تا جلساتی که به نزاع و درگیری ختم شد.
روزی این ناگفتهها منتشر خواهد شد اما باید کمی صبوری کرد.
سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۱۵