وحید حاجی پور/ بر اساس برنامه ارائه شده توسط شرکت مرسک دانمارک٬ این شرکت می تواند با سرمایه گذاری 6 میلیارد دلاری میزان تولید از میدان آب تیمور را به 450 هزار بشکه افزایش دهد٬ میدانی که هم اکنون توسط شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب راهبری میشود و میزان تولیدش 60 هزار بشکه در روز است.
در چنین شرایطی رقم 60 هزار و 450 هزار بشکه روبروی هم قرار میگیرند و چنین نتیجه گیری میشود که شرکتهای ایرانی از ضعف بزرگی در توسعه رنج میبرند و نماد عقب ماندگی در این حوزه هستند. فارغ از اینکه این تفکر ریشه در یک چالش قدیمی دارد توجه به نکات زیر ضروری است:
نخست آنکه پیشنهاد شرکت مرسک به صورت پلکانی ارائه شده است که در نهایت به رقم 450 هزار بشکه در روز میرسد. این در حالی است که شرکت لوک اویل که شرکتی معتبرتر و بزرگتر از شرکت مرسک است رقمی بین 140 تا 150 هزار بشکه در روز ارائه داده است و جالبتر آنکه نتیجه مطالعات صورت گرفته توسط شرکتهای داخلی به این مهم اشاره کرده بود که میتوان با استفاده از تزریق آب به این میدان میزان تولید را به بیش از 150 هزار بشکه در روز افزایش داد.
با توجه به اینکه نتیجه مطالعه شرکتهای ایرانی نسبت به افزایش تولید از این میدان برنامه مفصلی بوده است اما محدودیت منابع مالی از یک سو و تفریق نقش توسعهای از آن موجب شد تا این طرح هیچگاه اجرایی نشود. فراموش نکنیم برخی مخازن نفتی کشور چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب اغلب مورد بی مهری قرار گرفتند لذا طبیعی است که برخی از شرکتهای خارحی این مخازن را GREEN ارزیابی کنند.
چند سطر بالاتر ذکر شد که شرکت لوک اویل که از هر نظر بزرگتر و مشهورتر از شرکت مرسک است رقمی بسیار کمتر از مرسک ارائه داده است؛ با این وجود آیا میتوان نتیجه گرفت که شرکت لوک اویل که رقم ارائه شده توسط آن نزدیک به مطالعات شرکتهای ایرانی است٬ شرکت ضعیف و عقب ماندهای است؟ اینکه هر شرکتی رقم بزرگتری ارائه دهد به معنای آن است که حرفهای تر و کارشناسی تر است؟!
نکته بعدی آن است که توسعه آب تیمور از دهه 70 آغاز شده است٬ پس طبیعی است که این میدان هنوز نیازمند توجه و توسعه است ولی سوال آنجاست که آیا شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب از چنان امکانات٬ آزادی عمل٬ بودجهای و... برخوردار است که انتظار توسعه و افزایش تولید از آن میرود؟ شرکتی که در تامین بودجه خود برای نگهداشت تولید دچار محدودیت است چگونه است که نمادی از عقب ماندگی شمرده میشود در حالی که به دلیل استانداردهای ملی نفت و تکالیف ارائه شده هیچ راهی برای توسعه ندارد٬ اینکه شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب در دستورالعمل های اداری قفل شده است گمان نمیرود از نظر آگاهان دور باشد. شرکتی که سالهاست نتوانسته است برای تعویض یک خط لوله از شرکت ملی نفت به دنبال مجوز و ردیف بودجهای است چگونه میتواند به توسعه بپردازد؟ شرکتی که برای بدیهیترین امور خود به تاییدیههای مختلف نیاز دارد چگونه میتواند به مانند یک شرکت مستقل کار کرده و برنامه های خود را ارائه دهد.
اظهر من الشمس است که شرکت ملی مناطق نفتخیز در مقایسه با شرکتهایی مانند مرسک از محدودیتهای پرشماری رنح میبرد؛ نه آزادیهای عمل این شرکت را دارد٬ نه منابع مالی این شرکت٬ نه استقلال در تصمیم گیری و نه هر شاخص دیگری را پس بر چه اساسی چنین مقایسهای صورت میگیرد؟
رویکرد شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب یک شرکت «تولیدی» است و نه «توسعهای- تولیدی» درست برعکس مرسک و شرکتهایی شبیه آن. اینکه چرا مناطق نفتخیز جنوب چنین ویژگی ندارد ریشه در تصمیم وزیر فعلی نفت در 20 سال گذشته دارد که توسعه را از این شرکت جدا کرد تا این شرکت «صرفا» تولید کننده باشد و همه برنامههای آن فقط در نگهداشت تولید خلاصه شود. خب در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت که این شرکت برای افزایش تولید آب تیمور وارد گود شود آن هم با سرمایه گذاری بیش از 5 میلیارد دلاری؟!
و اما نکته بعد؛ تمامی شرکتهایی که برای افزایش تولید و سرمایه گذاری برنامههای خود را ارائه دادهاند بر اساس اطلاعات موجود و مدلسازی به ارقام مختلف رسیده اند که به هیچ عنوان تضمینی برای درستی آن نیست. برای آنکه بدانیم این ارقام تا چه حد میتواند درست باشد بهتر است به برنامه شرکت شل در میدان مجنون عراق اشاره داشت. این شرکت بزرگ نفتی در سال 2010 قراردادی را با عراقیها امضا کرد که بر اساس آن قرار بود میزان تولید از این میدان به 1.8 میلیون بشکه برساند ولی پس از توسعه این رقم را سال به سال کاهش داد و در نهایت به 600 هزار بشکه در روز رساند و حالا به اتفاق پتروناس مالزی قصد فروش سهام خود و خروج از این میدان را دارد. شاید برخی عراقیها در سال 2010 هم میگفتند شل معجزه نمیکند بلکه به عراقیها میآموزد توسعه یعنی چه. پس از گذشت 7 سال از این وعده رویایی حالا شل میخواهد مجنون را ترک کند آن هم بدون تحقق برنامههای ارائه شده. بغداد هم بارها نسبت به این موضوع واکنش نشان داد و عملکرد شل و شرکایش را در تاخیرهای فراوان و عدم پایبندی به برنامههایشان زیر سوال برد.
این مثال بخوبی نشان میدهد برنامهای که ارائه میشود صرفا و صرفا یک برنامه بر اساس مدلسازی است و وقتی شرکت شل چنین عملکردی از خود بجای میگذارد قطعا مرسک هم میتواند عملکردی بسیار بدتر از آن به جای بگذارد.
الغرض آنکه اگر قرار است بر اساس یک برنامه ارائه شده تحلیل کرده و نتیجه گیری کنیم٬ بهتر است پیش از هر نتیجه گیری حقایق ملموس و آشکار را مروری کرده باشیم و با توجه به همه جوانب آسیب شناسی کنیم و نه آنکه با برداشتهایی مقطعی٬ به نقطهای برسیم که میانه چندانی با واقعیت ندارد. از یاد نبریم روزهایی که افزایش سریع تولید نفت توسط شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب موجب حیرت کشورهای خارجی و حتی کارشناسان داخلی شد و وزیر نفت هم چارهای جز مدح عملکرد این شرکت نداشت٬ این عملکرد به حساب وزیر نفت نوشته شد اما آیا همان روزها این افزایش تولید هم نماد عقب ماندگی توان داخل بود؟!
شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۴