ميزنفت/ یاداشت زیر توسط یکی از فارغ التحصیلان دانشگاه صنعت نفت برای
ميزنفت ارسال شده است:
همین چند روز پیش بود که یکی از دوستانم با اشتیاق خاص، خبری را که در اکثر خبرگزاری ها آمده بود برایم میخواند که وزارت نفت، حکم به رفع تبعیض جنسیتی در جذب نیرو در کلیه شرکتهای تابعه خود داده است. خبری که از جنس آن خبرهایی است که معمولاً به مذاق ما طرفداران آقای روحانی خوش میآید، ولی این بار یک تفاوت اساسی وجود داشت. برای من که از اولین روزهای جوانی ام در این صنعت قدم گذاشتهام متفاوت بود. البته این اولین بار هم نبود که از سوی شخص وزیر چنین حکمی صادر میشد، سابقاً هم یکی دو بار احکام مشابهی صادر شده بود، که وقتی دوباره آنها را زیر و رو کردم تفاوت خاصی ندیدم.
یک حکم تماماً پوپولیستی دلچسب برای آنها که بیرون گود نشستهاند و برایش هورا میکشند. اساساً در چند سال اخیر نیرویی جذب این وزارتخانه عریض و طویل نشده که جنسیت سنجی آن مشخص باشد. به علاوه، بانوانی که متقاضی کار در این صنعت بوده اند تا پیش از این مشکلی صِرف جنسیت شان در جهت جذب نداشتند و حتی آن که در واحد های ستادی در شرایط برابر، شیب به نفع آن ها هم بود.
غرض از نگارههای فوق آن نیست که بخواهم حق طبیعی بانوان نخبه کشورمان را نقض کنم، حاشا و کَلّا، بحث آن است که هیچ دریچه و روزنهای برای ورود نیروی جدید باز نبوده که حال بخواهد تبعیضی صورت گرفته باشد.
از بزرگترین معضلات اخیر جذب نیروی انسانی صنعت نفت، همین بس که دو سال تمام است که با حکم شخص آقای وزیر هیچ جذب جدیدی صورت نگرفته و نیروهای فارغ التحصیل دانشگاه وزارتی نفت نیز از این قانون مستثنا نماندند. یکی دیگر از احکام پوپولیستی جناب وزیر وعده جذب دانشجویان دختر در دانشگاهی بود که هیچ اعتقادی به آن ندارند، و در چهار سال صدارت و وزارتشان کوچک ترین گوشه چشمی به آن نداشته اند. آیا برای دانشگاهی که به هیچ یک از ارکان آن قلباً و در ظاهر اعتقادی ندارید، بهتر نیست که از اساس در آن را می بستید؟
شاید بد نباشد به این دانشگاه سفر کوتاهی داشته باشید، تا عمق افسردگی و تباهی را در چشم تک تک دانشجویان آن به عینه ملاحظه کنید. دانشگاهی که گرد مرگ بر آن پاشیدند و انگار با توان بسیج شده جناب وزیر نفس های آخرش را میکشد.
مدتی پیش در یکی از نهادهای وابسته به وزارت نفت در اهواز پس از آن که جوانی نخبه بعد از دو سال تلاش مستمر توانسته بود برای چند دقیقه شخص وزیر را ببیند، پاسخ وزیر مبنی بر آنکه: « حد خود را نگه دار، تو وقتی فارغ التحصیل بشوی نهایتاً یک مهندس صفر خواهی شد» چون آب سردی بر پیکرهی تمامی دانشجویان و نخبگان دانشگاهی عمل کرد. سوال این است شخص وزیر هنگامی که به منصب صدارت و وزارت رسیدند چند سال داشتند؟
آیا در آن سن و سال دامنهی تجربه و دانش ایشان آنقدر وسیع بود که بتواند از حوزه فرهنگ و جهاد سازندگی تا نیرو و نفت همه را در برگیرد؟ اگر اینگونه باشد که عرصهای باقی نمیماند که افراد متخصص و متعهد جدید عرض اندام کنند. این تصمیمات چند سال اخیر در عدم جذب نیروی انسانی جناب وزیر، یک تنه زندگی چند هزار جوان و خانوادههایشان را تحت الشعاع قرار داده است.
آیا پرسیدن چند سوال از وزیر نفت، حق دانشجویانی که در پس این پرسشها، حقیقتاً دغدغه حزبی و سیاسی ندارند، نیست؟ شاید در پس نوشتههای ژورنالیستی که وابستگی سیاسی دارند دغدغهی حزبی وجود داشته باشد، اما این نگاره جز تبیین واقعیتهای کنونی نخبگان دانشجویی هدف دیگری را در پی ندارد. از وزیر دولتی که ما به آن رای داده ایم، توقع می رود که به عنوان حق حداقلی، بتوان بدون واسطه مشکلات نخبگان نفتی را با شخص وزیر در میان گذاشت.
با تمام این تفاسیر لیکن، مجال نشر این مقوله را در خبرگزاریهای اصلاح طلب که باب طبع بنده هم بودند، نیافتم. فراتر از آن این چه بدعت نامیمونی است که دانشجویان نخبه نفتی از گرفتن یک قرار ملاقات کوتاه با وزیرشان برای رساندن حداقل درخواستها و توقعات خود، مایوس می شوند.
واقعا مشخص نیست سیاست یکی به نعل و یکی به میخ آقای وزیر، تا کی گریبان گیر این جوانان خواهد شد؟ دو سال تمام عریضه نویسی, شکایت نامه، رنج نامه، درد نامه، توصیه نامه هیچ یک در اراده ایشان تغییری ایجاد نکرد. اخیرا شنیدیم که قرار است آزمونی برای جذب 2500 نفر برگزار شود. آیا مگر این آقای زنگنه نبودند که گفتند وزارت نفت با مازاد نیرو مواجه است؟ آیا مگر ایشان نبودند که گفتند 100 هزار نفر در این وزارتخانه اضافه هستند؟ آیا مگر ایشان نبودند که تمام اسناد و مدارک دال بر نیاز مبرم نیرو در بدنه نفت را نادیده گرفتند؟
آیا مگر ایشان نبودند که سال گذشته در مجلس گفتند این فارغ التحصیلان دانشگاه نفت بیش از بیست هزار نفر هستند و وزارت نفت توان جذب چنین حجم نیرویی را ندارد؟ (باید ذکر کنم کل فارغ التحصیلان 70 سال گذشته این دانشگاه حدود 13000 هزار نفر هستند) آیا ایشان در بهار همین امسال نگفتند که این ها 450 نفر بیشتر نیستند و جذب آن ها معضل بیکاری کشور را حل نمیکند؟ آیا در بین این همه تناقض گویی هیچ بانوی نخبه جویای کار نبود؟
هیچگاه یادمان نمیرود که جناب آقای زنگنه در کارزار انتخابات از خراسان شدن ایران مردم را بر حذر میداشتند. حال به درستی و یا نادرستی آن کاری ندارم، ولی به اذعان نزدیکترین مشاوران و معاونان ایشان، گویا وزارتخانه نفت عرصهی یکهتازیهای فکری شخص جناب وزیر شده است و گویی قانون مداری جای خود را به فردمداری داده است.
کشت این تفکر در دولتی که ما به آن رای داده ایم، جز خرمن ناامیدی محصولی نخواهد داشت. به یاد داشته باشیم که کشت دانهای که از دغدغه متخصصان و نخبگان آن صنعت نشات نگرفته باشد، محصولی جز ویرانی، ناامیدی و یاس اهالی آن صنعت و دانشجویان وابسته نخواهد داشت. در چهار سال اخیر جز بذر ناامیدی در کشتزار پرسنل و نیروی انسانی صنعت نفت چه کاشته شده است؟!
کاشتند و خوردیم و کاریم و خورند
چو نیک بنگری همه برزیگران یکدگرند
هرروز خبر افتتاح یک دانشکده نفت جدید در اقصی نقاط کشور به گوش میرسد که با حمایتهای مستقیم وزارتخانه نفت به ثمر مینشیند. سؤال این است که این توسعه بیضابطه در رشتههای بالادستی نفت چه توجیهی دارد؟ آیا این حجم از فارغالتحصیلان نفت که رشتهای فوقالعاده خاص است نیاز بدنه صنعت نفت کشور است یا که احتمالاً جای دیگری غیر از این صنعت امکان فعالیت برای آنها مقدور است و ما بیاطلاعیم؟ چرا با برهم زدن تعادل موجود در پرورش نیروهای زبده و نیاز بازار کار هرجومرج عجیبی در این عرصه به وجود آمده است؟
وزیر محترم نفت بسیار زیرکانه فارغالتحصیلان این دانشگاهها را در مقابل دانشآموختگان صنعت نفت قرار میدهند حال آنکه خود بهتر از همه میدانند که مسبب این آشفتگی شخص خود آقای زنگنه هستند که بیبرنامه پرورش مهندسان نفت را محور توسعه قرار داده و توپ را به زمین دانشجویان صنعت نفت میاندازند.
نتیجه این لجامگسیختگی چیزی جز هدر رفت منابع، استعدادها، و ایجاد موجی از بیکاری و افسردگی در جوانان نیست و تنها فایده آن ایجاد حیاطخلوتی برای آقای زنگنه و نزدیکانشان است که در سن 65 سالگی، در آستانه بازنشستگی و با مدرک مربی، انتقالی خود را به یکی از دانشکدههای تأسیسشده خود با کامل آرامش و آسایش صورت میدهند حال آنکه صدها نفر با مدارک عالیه دکترا سالهاست که در صف هیئتعلمی شدن ماندهاند.
راهی را که وزیر نفت در قبال جذب نیروی انسانی در پیش گرفته است کپی برداری ناشیانهای از نظام سرمایه داری است که در آن له شدن تعداد کثیری از نخبگان و متخصصان برخواسته از قشر متوسط و فقیر، در زیر چرخ دنده های توسعه اقتصادی، ناگزیر است، نه راه نظام اسلامی که برای تک تک انسان ها والاترین ارزش ها را قائل است. « مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا » المائده،32. ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ کند ﮔﻮﻳﻰ ﺗﻤﺎم ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
بس که شستیم به خوناب جگر جامه جان
نه از او تار به جا ماند و نه پود ای ساقی