ميزنفت/ چرا تكنوكرات بودن از ضد ارزش به ارزش افراطي تبديل شده است؛ اين سؤالي است كه 37 سال ذهن مرا به خود مشغول كرده است. پرسشی که بدون تردید ذهن نسل ما با آن دست به گریبان است و هنوز هم پاسخ روشنی برای آن نیافته است. به اوایل انقلاب بر می گردیم.
هنوز در حال تحصیل بودیم٬ با نسلی که بدنه اصلی مدیریت کشور را در دوره پس از انقلاب بر عهده گرفتند؛ انقلاب شد که بدنه مدیریتی کشور در همه بخش ها از جمله بخش اقتصادی دچار تحولی بنیادین شد. خیلی ها هنوز فارغ التحصیل نشده بودند که صاحب مسئولیت شدند. همه ما را تازه کار و صفر کیلومتر خطاب می کردند و ما نیز تبدیل شدیم به موضوع ماده 71 قانون مدیریت خدمات کشوری٬ همه با رانتی که انقلاب به ما اعطا کرده بود بر مناصب وزیر٬ معاون وزیر٬ وکیل٬ استاندار و سفیر و ... تکیه زدیم و راه صد ساله را یک شبه طی کردیم. در همه شئون وضعیت اينچنين بود؛ به جاي مربي، استاد دانشگاه و رئيس دانشگاه شديم، در صحنه هنر، هنرپيشه طراز اول، درصحنه موسيقي، تئاتر، شعر، نويسندگي و... و عالم و فيلسوف گرفته تا جنبه حيات اجتماعي جامعه محلی نماند که فتح نشده باشد.
استدلال ما براي رسيدن به اين مناصب٬ آن بود كه انقلاب روحيه انقلابيگري ميخواهد و نه تكنوكراسي، روشمان اين بود كه اول صحنه را از وجود تكنوكراتهاي آن روز پاك كنيم٬ پاكسازي روال عادي سازمانها شده و از يك رانت بزرگ با پاكسازي ديگران و غصب حق و حقوقشان استفاده كرديم.
حتي آنروز حاضر نبوديم نامشان را ببريم، در كنارشان عكس بگيريم؛ حاضر نبودیم در سازمانهايمان حتي به اندازه يك شاغل وكارمند مورد مشورتشان قرار دهيم؛ كساني كه به لطف اين رانت به مسئوليت رسيده بودند به يك عكس از گذشته يا يك نامه يا ظاهری که بر خلاف دیدگاه شان بود برخورد می کردند حالا این روزها بنا به شرایط و اقتضائات در قاب تکنوکراسی خود را ملبس یه افکاری می کنند که روزگاری با آن مبارزه می کردند.
آنها امروز از گذشته خود به عنوان يك انقلابي و بهرهگيري از اين رانت به جايي رسيدهاند كه تبري ميجويند و خود را تكنوكرات ميدانند و از تكنوكراتها دست چندم بهره ميگيرند؛ آنها همان هایی بودند که شيوخ و خانها را شياطيني نامیدند و برای پاکسازی به چیزی که با افکارشان در تضاد بود رحمی نداشتند.
بعد که مطمئن شدند به ریش سفیدان و خان های اقتصادی تبدیل شدند. چهار روزه به استاد تمام وقت دانشگاه ٬ نويسنده جليل القدر، هنرپيشه بلامنازع، استاد موسيقي، تئاتر، مدير نابغه عصر و نابغه كارفرآفرین اقتصادي تبدیل شدند و کار را به جایی رساندند که امروز آنرا می بینیم.
اگر آنروز با حذف رقبايمان ميدانداري كرديم، امروز با جذب يك لشكر تكنوكراتهاي دست چندم اعتبارمان را حفظ ميكنيم. آنروز بيريشها و كراواتزنها را ضد ارزشي ميدانستيم و امروز بدون حضور آنها عكس نميگيريم. هيچ قضاوتي نميكنم. هر كس بايد دگرديسي خودش را در اين 37 سال بررسي كند و به يك جمعبندي برسد. آنها همان هایی هستند که برعكس گذشته شان٬ حاضر نيستند با انقلابيون باقي مانده عكس يادگاری بگيرند و سرنوشت سازمانهاي خود را به دست تكنوكراتهاي دست چندم ميسپارند. باور کنیم اگر روزي سوابق يك فرد در رژيم گذشته شامل تحصيلات و تجربه و... يك ضدارزشي بود امروز به يك ارزش تبديل شده است.
كساني را ميشناسم كه روزي ده بار با تابلوي انجمن اسلامي از اين نهاد و آن نهاد در اطاقم حضور پيدا ميكردند٬ امر به معروف و نهي از منكر براي عدم بکارگیری این و آن ميكردند٬ به پوشش آنها «گيرهاي» آنچناني ميدادند٬ از بيتالمال به عنوان يك امانت خدا صحبت ميكردند و حتي پرداخت شش ساعت اضافه كار به يك كارمند در جزيره خارك را خيانت ميدانستند و از ايثار و گذشت ميگفتند حالا کاملا عوض شده اند؛ آنها همان هایی بودند که رفت و آمد بانوان نفتی به باشگاه های نفت را جنگ با خدا می پنداشتند و موسیقی را هرچند سرودها را حرام می دانستند ولی امروز...!
امروز آنها هيچ ابايي ندارند كه به ريخت و پاش از اين بيتالمال مشغول باشند، با آدمهاي آنچناني عكس نگيرند و ارزشهاي خود را ناشي از به كارگيري تكنوكراتهاي دست چندم ندانند. افتخار می كنند كه وارد بخش خصوصي شدهاند و صاحب سرمايه و كساني را كه هنوز سالم ماندند و هنوز بند نافشان به حقوق دولت وصل است را خائن و غارتگر بيتالمال بدانند. (مصاحبههاي چندی پیش آقای محصولي).
كساني كه روزی يك معدن، يك دكان، يك سردخانه را مصادره ميكردند و آن را «نكبت» ميدانستند، امروز به سرمايهداران نوپا تبدیل شده اند که آنرا يك نعمت خدادادي و «قسمتی» می دانند که خداوند آنرا برایشان رقم زده است. در هفته دولت بسر می بریم٬ هفته ای که به هفته ارقام شبیه است و آنچیزی که باید بر آن تاکید شود در تاریکخانه ساختگی تاریخ دفن شده است.
هفته دولت بايد هفته تكريم روشها، سيرهها و سلوكهاي مديريتي باشد. هفته ارزيابي دگرديسيهاي عظيم اتفاق افتاده در 37 انقلاب در مديران ما و عجب آنکه هيچ زيستشناسي قادر به توضيح اين دگرديسي نيست. روزي كه ميخواستند اموال ديگران را بگيرند. از ائمه و بزرگان دين به عنوان سادهزيست تجليل ميكردند، و روزي خود صاحب مال شدند، رواياتي را تحويل دادند كه ثروت را یک امتیاز مثبت تفسیر می کرد. ارزش ها را با هزار توجیه و راهکار تغییر دادند و در سفرهای اروپایی و خارجی خوشند و مشغول؛ خانواده ایشان در اروپا آمریکا سالهاست ساکن هستند و وقتی از آنها سوالی می شود که چرا چنین شدند می گویند برای سایرین بد است و برای ما پسندیده.
برای امثال ما که روزهای نخست انقلاب مدیر بودیم سخت است کنار آمدن با اینان که سیر و سلوک مدیریتی شان در نقطه مقابل شهیدان رجایی باهنر است. الگوی مدیریتی این عزیزان چه بود و مدیرانشان امروز چه می کنند . هفته دولت فرصت مناسبی برای بازگویی دورانی است که روش های مدیریتی اش انسانی و اخلاقی بود که این روزها رگه هایی از آن بسختی دیده می شود. آدم ها عوض شده اند و چیزی که دیده نمی شود ارزش هایی است که همگان زیر پرچم آن سینه می زدند. این سوال اساسی برای کسانی است که در این ۳۷ سال در جزیره ای از مدیریت کشور حاکم بودند....