قانون نفت مصوب سال ۱۳۶۶، به صراحت وظیفه حاکمیت را به وزارت نفت سپرده و وزارت نفت را مکلف نموده است که برای انجام امور تصدیگری خود، شرکت یا شرکتهایی را تاسیس کند و اساسنامه آنها را به تصویب مجلس برساند.
در این راستا، قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت در سال ۱۳۹۰ تصویب شد و به صورت شفاف و کامل تمامی وظایف حاکمیتی، اعم از سیاستگذاری و تنظیمگری را بر عهده این وزارتخانه نهاد.
اما اساسنامه شرکت ملی نفت به عنوان نهاد تصدیگر در بالادست نفت و گاز تا به امروز تصویب نشده است.
از تصویب اساسنامه باید اهدافی ذیل را دنبال کرد و برای دستیابی به این اهداف باید سازوکارهای لازم در اساسنامه دیده شود:
1. ایجاد شرکتهای نفتی توانمند در داخل کشور
علی رغم سابقه ی نفتی ۱۰۰ ساله کشور، متاسفانه در طول این مدت زمان طولانی، یک شرکت نفتی توانمند داخلی در سطح شرکتهای نفتی بینالمللی شکل نگرفته است. در این راستا، میتوان از تجربه کشورهای دیگر نظیر نروژ استفاده کرد. سابقه نفتی کشور نروژ حدود ۴۰ سال میباشد، ولی این کشور صاحب یک شرکت نفتی بزرگ بینالمللی به نام استاتاویل است.
بررسی سابقه نفتی کشور نروژ نشان میدهد که این کشور در بدو تولید نفت خود با هدف شکست انحصار و ایجاد رقابت، به جای یک شرکت ملی نفت، سه شرکت نفتی تاسیس نمود. به عبارت دیگر، نروژ در آن زمان به این نتیجه رسیده بود که تحقق هدف شکل گرفتن یک شرکت نفتی توانمند در گروِ ایجاد رقابت و شکست انحصار میباشد.
در واقع نروژ با عبرت از نتایج تاسیس شرکتهای ملی نفت در کشورهای نفتخیز، اقدام به تاسیس سه شرکت نفتی داخلی کرد. لذا در تدوین اساسنامه نیز باید طوری عمل شود که انحصار برای شرکت ملی نفت به وجود نیاید؛ زیرا ایجاد انحصار نتیجهای جز تداوم روند فعلی برای شرکت ملی نفت و عدم ایجاد انگیز در این شرکت برای حرکت به سمت توانمندی نخواهد داشت.
۲. انتقال تکنولوژی از شرکت های نفتی بین المللی به شرکت های نفتی داخلی
کشور در حال حاضر برای تحقق توسعه و تولید از میادین خود نیاز به منابع مالی و تکنولوژی دارد و مسئولین وزارت نفت به دنبال تأمین این موارد با حضور شرکتهای بینالمللی نفتی هستند. اما صرفا نباید شرایط حضور این شرکتها را فراهم کرد، بلکه باید طوری عمل کرد که در کنار حضور آنها در کشور، انتقال تکنولوژی اتفاق بیفتد. باز در اینجا میتوان از تجربه کشور نروژ استفاده کرد.
شرکت استاتاویل در بدو تاسیس تجربهای در حوزه نفت نداشت، لذا دولت نروژ در راستای توانمندسازی این شرکت، برای توسعه میادین خود، شرکتهای خارجی را موظف میکرد با استاتاویل کنسرسیومی تشکیل دهند و این شرکت را در پروژه شریک نمایند. این رویه باعث شد که استاتاویل روزبهروز توانمدتر شده و از شراکت در کنسرسیوم به یک توسعهدهنده تمامعیار تبدیل شود.
امروز استاتاویل علاوه بر نروژ، در کشورهای زیادی برای اکتشاف، توسعه و تولید نفت و گاز حضور پیدا دارد. به عنوان مثال، این شرکت برای توسعه فازهای ۶، ۷ و ۸ پارس جنوبی در ایران حضور داشت. بر این اساس، پیشنهاد میشود در تمامی قراردادهای نفت و گاز بین دولت ایران و شرکتهای بینالمللی نفتی کنسرسیومی تشکیل شود و یکی از شرکتهای نفتی داخلی در کنسرسیوم حضور داشته باشند.
حال اگر شرکت ملی نفت انحصار خود را حفظ کند و طبق قانون در تمامی قراردادهای نفتی در کنسرسیوم حضور داشته باشد، باز هم انتقال تکنولوژی به این شرکت محقق نمیشود، کما اینکه این مهم تاکنون و با وجود شکلگیری کنسرسیومهای متعدد در قراردادهای بینالمللی نفتی محقق نشده است. علت این امر نبود انگیزه در شرکت ملی نفت است.
شرکت ملی نفت که خود را عضو ثابت کنسرسیومها می بیند، انگیزهای برای توانمندتر شدن ندارد. حال اگر چند شرکت نفتی داخلی وجود داشته باشد که برای قرار گرفتن در کنسرسیوم با هم رقابت کنند، انگیزه کافی ایجاد خواهد شد.
با توجه به این موارد پیشنهاد میشود شرکت ملی نفت که دارای چند شرکت عملیاتی ذیل خود میباشد، تجزیه شده و به چند شرکت نفتی تقسیم شود.
منبع:عیارانلاین