وحید حاجی پور/ بيش از دو سال از زمان مطرح شدن توليد شيل نفت و شيل گازها ميگذرد؛ نفت و گازي كه به دلايل زيستمحيطي و عدم صرفه اقتصادي به محاق رفته بود اما امريكا و كشورهاي همسوي آن، با علم كردن آن و تكيه بر ميزان انباشته اين منابع هيدروكربوري سعي در خلع سلاح كردن يا بهتر بگوييم، خلع ابزار كردن كشورهاي نفتي خاورميانه دارند.
امريكا كه طي نيم قرن اخير به خوبي دريافته است كشورهاي نفتي منطقه خاورميانه با ابزار نفت و تأمين امنيت انرژي جهان، عهدهدار نقشي بيبديل در جهان امروزي شدهاند همواره سعي كرده است از اين نقش كاسته و با القائاتي خاص و جهتدار، ورق را برگرداند كه ريشه تاريخي اين موضوع چندان بيان نشده و نهان مانده است.
*زيركي آل سعود
پس از كودتاي جمال عبدالناصر عليه كودتاگر ديگر مصري، مصر براي دومين بار صاحب رئيسجمهور شد؛ ناصر كه در آرزوي رهبري جهان عرب و مبدع مكتب پان عربيسم بود از همه تلاش خود استفاده كرد تا كشورهاي عرب منطقه را با خود همراه كند كه البته تا حدودي موفق بود. وي براي زنده كردن احساسات ضد استعماري روي كانال سوئز دست گذاشت و موجب شد تا كشورهاي انگلستان، فرانسه و اسرائيل در سال ۱۹۵۶ به اين كشور حمله كرده و وضعيت منطقه بغرنج شود.
آيزنهاور رئيسجمهور وقت امريكا كشورهاي آغاز كننده جنگ را تنبيه كرد و براي عدم نفوذ كمونيست و شوروي به مصر و ديگر كشورهاي عربي، در ظاهر به طرفداري مصر و ناصر پرداخت زيرا رئيسجمهور مصر، قراردادهاي خريد سلاح با شوروي را امضا كرده بود و اين همان ترس هميشگي امريكا بود.
پس از تحريم نفت نخست اعراب عليه انگلستان و فرانسه، كشورهاي اروپاي غربي خواستار راهحلي زيركانه از سوي امريكا شدند؛ عربستان به عنوان يكي از توليدكنندگان بزرگ نفت دنيا از مواضع ناصر حمايت ميكرد و تحريم نفت اروپا را دست بردار نبود لذا فرستاده ويژه آيزنهاور به عربستان بر بالين ابن سعود و ملك فيصل وزير وقت امورخارجه عربستان حاضر شد تا با تهديدي نرم، عربستان را از موضع خود به زير آورد.
نماينده نفتي آيزنهاور كه خود يك تاجر بزرگ نفتي جهان بود به عربستان هشدار داد بهتر است راه حلي مسالمت آميز در پيش بگيرد زيرا با ادامه اين روند، امريكا برگ برنده خود را رو كرده و نفت عربستان كارآيي خود را از دست ميدهد.
امريكا به خوبي ميدانست عربستان تا چه حد به درآمدهاي نفتي خود وابسته است و دوست ندارد درآمدهاي ناخواسته خود را از دست رفته ببيند؛ نماينده آيزنهاور به فيصل ميگويد:« ما به تكنولوژي برتري دست يافتهايم كه آن را براي روز مبادا كنار گذاشتهايم. با راهاندازي اين تكنولوژي در امريكا و ساير كشورهاي جهان، منابع نفتي شما و ديگر كشورهاي همسوي شما ارزش خود را از دست ميدهد.» وقتي از وي سؤال شد اين چه تكنولوژياي است، وي پاسخ ميدهد:« انرژي اتمي.»
امريكا با اين تهديد سعي داشت تا عربستان را با مواضع خود و غرب همراه كند اما آل سعود با آن همه وادادگي در مقابل غرب با صرف هزينههايي كلان، تحقيقات وسيعي را در اين باره انجام داد و به اين نتيجه رسيد كه انرژي اتمي نميتواند جايگزين نفت و منابع هيدروكربوري شود.
*توهمي كه پيروز شد
در بحبوحه دگرگوني قراردادهاي نفتي درجهان، تلاشها براي ملي شدن صنعت نفت در ايران آغاز شده بود اما يك مانع مهم در اين ميان وجود داشت؛ ارتشبد حاجعلي رزم آرا نخست وزير وقت. با افزايش انتقادات نسبت به قرارداد استعماري انگلستان با ايران، قرارداد جديدي روي ميز آمد و قرارداد گس – گلشاييان به امضاي طرفين رسيد.
رزم آرا به عنوان نخست وزير وقت در مجلس ملي حاضر شد و از اين قرارداد دفاع جانانهاي كرد؛ دفاعي كه حاصل تلقين انگلستان به وي بود.
وي در آن جلسه معروف كه بعدها باعث كشتن وي شد به صورت رسمي و افتخارانه اعلام كرد كه در اين قرارداد نفتي، ما سود ميكنيم و انگلستان ضرر خواهد كرد؛ زيرا دوران نفت به پايان زندگي خود نزديك شده است و انرژي اتمي تا چند سال ديگر جايگزين نفت ميشود.
وي گفت:«دولت ايران زيركانه عمل كرده است و به نوعي كلاه بزرگي سر لندن گذاشتهايم.»
فارغ از اينكه آيا رزم آرا در زمين انگلستان بازي كرده است يا خير بايد گفت بررسي روزنامههاي آن دوران به خوبي نشان ميدهد كه موضوع انرژي اتمي در جامعه نهادينه شده بود و سياستمداران ايراني به طوري از اين موضوع آشفته شده بودند كه حاضر بودند با كمي اصلاح در قرارداد نفتي، انگلستان را در ايران حفظ كرده و تا ميتوانند نفت بفروشند و سهم اندكي از نفت دريافت كنند.
*و اينك شيل نفت
بررسيهاي تاريخي به خوبي نشان ميدهد امريكا طي ۵۰ سال اخير، بارها سعي كرده است اينگونه القا كند كه دوران نفت خاورميانه به اتمام رسيده است كه جديدترين حربه آن طي سالهاي گذشته، موضوع شيل نفت و شيل گازهاست.
امريكا و غرب تلاش بسياري كردهاند تا كشورهاي نفتي خاورميانه را درگير اضطراب از آينده كنند اما منابع چشمگير نفت اين منطقه(۶۳ درصد نفت و گاز جهان در اين منطقه ذخيره شده است.)، دسترسي آسان و ساده به اروپا و بازارهاي نفت، ناچيز بودن هزينه استخراج، استراتژيك بودن آن و. . . هيچگاه نميتواند پايان زودرسي را براي خاورميانه پديدار كند. با اين وجود، متأسفانه برخي مديران نفتي مانند روزگار رزمآرا، بر اين باورند كه دوران نفت ايران و خليج فارس به سر آمده است و به نوعي مرعوب تحليلهاي غرب و منابع آنها شدهاند در حالي كه اين قبيل واكنشها، محصول عدم مطالعه دقيق روي استراتژيهاي غرب و ظرفيتهاي نفتي منطقه است.
جالب آنجاست كه تحليل آمارهاي منابع غربي به خوبي نشان ميدهد كه ميزان نياز به نفت خاورميانه طي ۱۰ سال آينده حداقل ۱۰ ميليون بشكه در روز افزايش مييابد و كشورهاي مدعي توليد شيل نفت از جمله امريكا، نميتوانند نياز خود را از طريق انرژيهاي جايگزين و شيل نفت و شيل گازها برطرف كنند.
بدون ترديد هنوز هم خاورميانه براي غرب منطقهاي حياتي است و تا ۱۰ سال آينده نميتوان آن را فراموش كرد و مطرح شدن چنين مسائلي ريشهاي تاريخي داشته و همواره بر آن سعي شده است كه ارزش اين منطقه، كمرنگ جلوه داده شود.
شنبه ۷ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۳۸