۰
گزارش ویژه اندیشکده بروکینگز

محورهای اصلی توافقنامه هسته ای

دیپلماسی دوجانبه مستقیم و چشم انداز امضای توافقنامه هسته ای، موجب تشدید ناامنی در منطقه شده است. به همین دلیل، کشورهای بزرگ عربی مذاکرات هسته ای ایران را مدرکی دال بر کنار آمدن آمریکا با اقدامات مشکل آفرین تهران در منطقه می دانند.
محورهای اصلی توافقنامه هسته ای
به گزارش «ميزنفت»، پایگاهی اینترنتی بروکینگز در گزارشی به قلم سوزان مالونی نوشت:
دولت باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا بلافاصله پس از تغییر و تحولات تاریخی در داخل، توجه خود را به جهان معطوف کرده است؛ جهانی که در آن ناتوانی یونان از پرداخت بدهی های خود در موعد مقرر تهدیدکننده است و گشایش آمریکا در برابر کوبا و ایران بسیار جذاب به نظر می رسد. چشم انداز امضای توافق هسته ای با ایران، موجب امیدواری کاخ سفید به بر جا گذاشتن میراثی در زمینه سیاست خارجی شده است که به اندازه دستاوردهای اوباما در زمینه سیاست داخلی همچون لایحه اصلاح خدمات درمانی و ازدواج همجنس بازان - که تصمیم های اخیر دادگاه عالی بار دیگر بر آن مهر تایید زده است-، مهم - و دست کم مناقشه انگیز- خواهد بود.

مذاکرات هسته ای ایران پس از بارها تمدید، در آخرین لحظه بار دیگر به طور رسمی تمدید شده است. هفته پیش، روزی که قرار بود روز ضرب الاجل نهایی باشد، بدون دستیابی به توافق پایان یافت، و این در حالی است که تصمیم دو طرف برای تمدید هفت روزه مذاکرات برای دستیابی به توافق کافی نبوده است. به نظر می رسد دو طرف با اینکه به ضرب الاجل ها اهمیتی نمی دهند، در حالی به چانه زنی ادامه می دهند که چشم به تقویم دوخته اند. ادامه این روند تا بعد از دهم ژوئیه، به موجب قانون زمینه را برای بررسی توافقنامه احتمالی در کنگره در دوره ای طولانی تر فراهم خواهد کرد؛ قانونی که به کنگره اجازه می دهد درباره هر گونه توافقنامه احتمالی ایران رای گیری کند. در حال حاضر، به نظر می رسد نه واشنگتن و نه تهران آماده دستیابی به توافق نیستند.

در حالی که روند مذاکرات وارد وقت اضافه سوم شده است، به نظر می رسد هم اکنون زمان مناسبی برای بازگشت به عقب و بررسی مسائل مهم مطرح شده است. بحث درباره مذاکرات و نتیجه احتمالی آن از زمان آغاز پیشرفت در دیپلماسی با ایران در دو سال پیش تاکنون ادامه دارد، و فرارسیدن پایان محدوده زمانی تعیین شده برای دستیابی به توافق، تنها موجب بالا گرفتن بحث درباره توافق هسته ای نهایی ایران شده است. اگر مذاکره کنندگان موفق به نهایی کردن یک توافقنامه شوند، این امر صرفا موجب تشدید اختلاف در داخل آمریکا و نقاط مختلف جهان خواهد شد.

بحث درباره توافق هسته ای ایران به طور عمده، حول پنج محور گسترده می چرخد. این موضوعات، چارچوب گفتگوهای فعلی اندیشمندان مؤسسه بروکینگز و اعضای وابسته این مؤسسه را در روزهای پایانی مذاکرات شکل می دهد:


*موضوع اول: تمدید جدول زمانی برای «فرار هسته ای» ایران

به بیان ساده، هدف از این ابتکار دیپلماتیک دیرینه، جلوگیری از اقدام ایران به ساخت سلاح هسته ای است. اما طراحی مؤثرترین و ایمن ترین چارچوب برای دستیابی به این هدف بسیار دشوار بوده است.

سران ایران تلاش کرده اند تا حد امکان زیرساخت های هسته ای این کشور را، ظاهراً برای اهداف غیرنظامی، حفظ کنند. واشنگتن و شرکای بین المللی آن، برچیدن کل توانمندی های هسته ای ایران را غیرممکن ارزیابی کرده اند - تصمیمی که شاید تهران را به بازگشت به میز مذاکرات متقاعد کرده، اما همچنان در واشنگتن و منطقه مسئله ای به شدت مورد مناقشه است-. این مناقشه حاکی از نگاه سختگیرانه به جزئیات فنی در مذاکرات است؛ تاریخ جمهوری اسلامی ایران و سیاست های فعلی آن موجب تردید شدید درباره مقاصد این کشور می شود و فقط محدودیت های بسیار شدید است که می تواند مانع از تضمین آینده هسته ای این کشور شود.

مذاکرات به طراحی فرمولی برای تمدید زمان فرار هسته ای ایران -دوره زمانی لازم برای جمع آوری مواد هسته ای لازم برای ساخت یک بمب- از دوره دو- سه ماهه فعلی تا دست کم یک سال متمرکز بوده است. علاوه بر این، گروه 1+5 خواستار استفاده از سازوکار بازرسی های سختگیرانه و راستی آزمایی به منظور حداکثر شفاف سازی درباره صنعت هسته ای ایران شده است.

اما متقاعد کردن تهران به پذیرش این شرایط کار بسیار دشواری بوده است. زمانی که ایران با خواسته ها برای تخریب یا برچیدن زیرساخت های خود مخالفت کرد، واشنگتن پیشنهادهای خلاقانه ای برای برطرف کردن بن بست موجود مطرح کرد که باعث نمی شد سران ایران فکر کنند پذیرش این پیشنهادها به منزله تسلیم و کوتاه آمدن در برابر آمریکا است.

در نهایت، دو طرف پس از بیش از یک سال مذاکراتی که گاهی تا پاسی از شب ادامه می یافت، توانستند مبنای توافقنامه نهایی را ماه آوریل تهیه کنند. این توافقنامه موسوم به «توافقنامه چارچوب» شامل محدودیت های ویژه در مورد سطح غنی سازی، تعداد و نوع سانتریفوژها، و تحقیق و توسعه مجاز، و کاهش ذخایر اورانیوم کم غنی شده ایران بود. از جمله مسائل حل شده دیگر عبارت بود از تدابیری برای مسدود کردن راههای دیگر توانمندی ایران در ساخت تسلیحات هسته ای؛ برای مثال تغییر شکل و طراحی تاسیسات آب سنگین اراک، و تعیین تاریخ هایی از یک دهه گرفته تا ۲۵ سال برای محدودیت فعالیت های مختلف هسته ای ایران.

برخی مقامات آمریکایی از جمله رابرت اینهورن، مذاکره کننده سابق این کشور از توافقنامه چارچوب به عنوان مبنایی برای توافقی پایدار استقبال کردند، اما برخی دیگر از این توافقنامه به علت حفظ بخشی از ظرفیت غنی سازی و همچنین مدت توافقنامه انتقاد کردند.

همچنین همانگونه که اینهورن پس از اعلام توافقنامه چارچوب اعلام کرد، در این توافقنامه مجموعه ای «از مسائل مهم بی پاسخ» باقی مانده است، همچون سازوکار رفع نگرانی ها درباره ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته ای ایران در گذشته. ایجاد این حس مبنی بر ناقص بودن توافقنامه، در واقع ناشی از توصیف های متناقض درباره چیزی بود که واقعاً انجام شده بود. چرا که به نظر می رسید اظهارات علنی مقامات بلندپایه ایران مغایر با تعهداتی بود که مذاکره کنندگان ایرانی داده بودند.

در صورت امضای توافقنامه نهایی، متن توافقنامه و ضمیمه های مفصل فنی آن، مورد موشکافی دقیق قرار خواهد گرفت. آیا اختلافات اصلی حل و فصل شده است؟ آیا به سؤالات پاسخ داده نشده، پاسخ روشن داده شده است؟ مناقشات بر سر دسترسی به پایگاههای نظامی حل و فصل شده است؟ چه سازوکارهایی برای رسیدگی به مسائل ناشی از اجرای تعهدات هر طرف به موجب توافقنامه ایجاد خواهد شد؟ در نهایت، محک اصلی برای ارزیابی هر گونه توافقنامه هسته ای ایران، مفاد فنی این توافقنامه است: آیا واشنگتن به هدف اساسی خود که جلوگیری از عبور ایران از آستانه هسته ای است، دست یافته است؟ در صورت دستیابی به توافق، منتظر بحث و بررسی های بیشتر در مورد جزئیات این مسئله باشید.


*موضوع دوم: کاهش تحریم های اقتصادی اعمال شده علیه ایران

در حالی که همه تمرکز بر پارامترهای فنی توافقنامه هسته ای احتمالی ناشی از نگرانی ها درباره کافی بودن امتیازات داده شده توسط ایران معطوف شده است،-آیا گروه 1+5 امتیازهای کافی کسب کرده است-، موضوعی که کمتر به آن توجه می شود، مسئله کاهش تحریم هاست. محور بحث در خصوص کاهش تحریم ها هم این است که آیا گروه پنج به علاوه یک امتیازات بسیار زیادی در زمان خیلی سریع به ایران خواهد داد.

مذاکرات از همان ابتدا مبتنی بر این بود که استفاده از کاهش تحریم ها، ایران را به رها کردن بلندپروازی های هسته ای خود متقاعد کند. اما انجام این کار به این سادگی ها نیست. با اینکه اعمال تحریم ابزاری است که آمریکا اغلب در چارچوب سیاست های خود از آن استفاده کرده است، استفاده از تحریم ها به عنوان ابزار چانه زنی برای کسب امتیازات خاص از کشور هدف، در پیشینه تاریخی آمریکا بسیار نادر است. همچنین، همانطور که در دو سال اخیر ثابت شده است، پیشبرد شبکه ای از تدابیر در هم تنیده داخلی و چندجانبه، موضوع کاهش تحریم ها را دست کم به اندازه جنبه های فنی هر گونه چانه زنی دشوار کرده است.

تا همین اواخر، این مسائل فنی چانه زنی بر سر توافق های مالی را نیز تحت الشعاع قرار داده بود. اما دیگر این مسئله مطرح نیست؛ سران ایران در شش ماه گذشته بیش از پیش محور سخنان خود را تغییر داده اند و به جای صحبت از سانتریفوژها، بر لزوم کاهش تحریم ها تاکید می کنند. در عین حال، مخالفان توافق هسته ای شروع به هشدار دادن درباره پیامدهای قرار گرفتن وجوه غیرمترقبه در اختیار رژیم ایران (پس از کاهش تحریم ها) کرده اند؛ رژیمی که همچنان در اجرای سیاست های بی ثبات کننده دخیل است.

ایران پس از تحمل فشار تحریم ها دیگر می داند که جزئیات در خصوص تحریم اهمیت زیادی دارد. سران ایران همواره تحریم ها را به عنوان اقدامی نابجا، یا حتی اقدامی که به خودکفایی این کشور کمک می کند، رد کرده اند. اما تغییرات موجود در بازار انرژی و تاثیر فزاینده تدابیر آمریکا برای جلوگیری از معاملات تجاری کشورهای ثالث با ایران، موجب کاهش این خوش بینی سران ایران در پنج سال گذشته شده است. ایران در توافقنامه موقت که نوامبر ۲۰۱۳ با گروه پنج به علاوه یک امضا کرد، بار دیگر بیش از حد روی کاهش تحریم ها به موجب این توافقنامه حساب کرد. کاهش نسبتاً محدود تحریم ها به موجب این توافقنامه، موجب افزایش صادرات نفت و تقویت بخش های دیگر ایران شد، اما این توافقنامه موجب سرمایه گذاری گسترده جدید یا رفع رژیم تحریم های گسترده تر نشد.

ایران در واکنش به این امر، خط مشی سختگیرانه فزاینده تری را در زمینه توافق های ویژه برای کاهش محدودیت های اقتصادی در هر گونه توافقنامه نهایی احتمالی در پیش گرفته است. تاکید علنی ایران بر موضوع کاهش تحریم ها، همچنین زمینه را برای مذاکره کنندگان ایرانی به منظور افزایش حمایت عمومی از توافقنامه نهایی - یا، برعکس، هر گونه شکست مذاکرات- در داخل فراهم می سازد. همچنین این خط مشی به دستیابی به هدفی تاکتیکی در مذاکرات کمک می کند، چرا که چارچوب آتی برای تعامل اقتصادی با ایران، موجب اختلافی اجتناب ناپذیر در ائتلاف پنج به علاوه یک خواهد شد.

ساختار، توالی و دامنه کاهش تحریم های اقتصادی در هر گونه توافقنامه احتمالی توسط هر دو طرف مورد تحلیل و بررسی دقیق قرار خواهد گرفت، و هر دو طرف در این بررسی ها توجه ویژه خود را به نحوه رسیدگی به تدابیر تحریمی آمریکا که فراتر از موضوع هسته ای ایران است، در این توافقنامه معطوف خواهند کرد. واشنگتن باید در تدوین توافقنامه ای که به استفاده از تحریم های مرتبط هسته ای ایران پایان می دهد و در عین حال مجموعه تحریم های مربوط به تروریسم، پیشینه نقض حقوق بشر و مسائل مورد مناقشه دیگر را حفظ می کند، رویکردی متوازن داشته باشد.

موضوع پافشاری ایران بر کاهش «فوری» تحریم ها، مادامی قابل حل است که دو طرف اراده سیاسی کافی برای تصویب مفاد خلاقانه برای زمان بندی توافقنامه داشته باشند. با این همه، اگر مهم ترین جنبه های کاهش تحریم ها -مانند آزادی دست کم ۱۰۰ میلیارد دلار از دارایی های مسدود شده ایران در خارج از کشور، رفع محدودیت های اروپا در بخش واردات و سرمایه گذاری انرژی، استفاده دوباره ایران از شبکه بین المللی ارتباط مالی بین بانکی سوئیفت - منوط به تعهدات ایران در مرحله اول اجرای توافقنامه شود، موجب افزایش نگرانی درباره دوام و پایداری توافقنامه خواهد شد.

مسئله پیچیده تر، به سیاست های مرتبط با بازگشت خودکار محدودیت های اقتصادی در صورت عدم تبعیت ایران از توافقنامه مربوط است. روسیه و چین با شروط قبلی که ممکن بود حق وتوی آنها را در شورای امنیت سازمان ملل تضعیف کند، مخالفت کرده اند، و تهران تلاش کرده است با امید دستیابی به فضایی امن برای سرمایه گذاری در درازمدت، از شرط گذاشتن برای کاهش تحریم ها خودداری کند. اما اختیارات روشن و عملی برای اعمال دوباره تحریم ها علیه ایران، شرط لازم برای حمایت کنگره از هر گونه توافقنامه ای است که ممکن است با ایران امضا کند. چرا که کنگره درباره توقف استفاده از ابزار مؤثر تحریم ها برای تاثیری گذاری بر سیاست های ایران به شدت تردید دارد.

یکی دیگر از تردیدها درباره کاهش تحریم ها مربوط به اجرای آن است. پنج سال محدودیت های گسترده و اجرای سختگیرانه تحریم ها، از جمله مجازات های متعدد چند میلیون دلاری، بسیاری از شرکت ها را وادار به تبعیت از تحریم ها کرده است. شاید ابهام درباره لغو تحریم ها این معضل را پیچیده تر و دشوارتر کرده است. اگر انتظارات فزاینده ایران برای شکوفایی و رونق کشور پس از امضای توافقنامه نهایی خوش بینانه از آب درآید، آیا این امر موجب کاهش پایبندی سران ایران به اجرای توافقنامه خواهد شد؟


*موضوع سوم: پیامدهای توافقنامه هسته ای احتمالی ایران در منطقه خاورمیانه

بخش عمده بحث درباره توافقنامه هسته ای احتمالی ایران، ناشی از مسائل خارج از چارچوب مذاکرات و مسائلی است که در توافقنامه نهایی به آن پرداخته نخواهد شد. علی الخصوص، نگرانی ها درباره سیاست های منطقه ای ایران به طور علنی در مذاکرات مطرح نیست. با وجود این، نگرانی درباره اینکه توافق هسته ای احتمالی چه تاثیری بر رویکرد ایران در قبال همسایگانش خواهد گذاشت و اینکه واکنش همسایگان ایران چه خواهد بود، بر روند مذاکرات و نتیجه احتمالی آن سایه افکنده است.

این بحث عملاً مربوط به گذشته است؛ تصمیم برای تفکیک بن بست هسته ای ایران از دیگر جنبه های مشکل آفرین سیاست خارجی ایران به دوره فعالیت دولت جرج دبلیو. بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا باز می گردد. هدف دولت بوش از مذاکره گروه پنج به علاوه یک با ایران درباره برنامه هسته ای این کشور، در سال ۲۰۰۶، استفاده از ابزاری الزام آور برای متقاعد کردن ایران به رها کردن بلندپروازی های هسته ای خود بود. تمرکز منحصر به فرد مذاکرات به برنامه هسته ای ایران حاکی از اجماع غیرعادی بین المللی درباره نقش دیپلماسی در حل و فصل بحران هسته ای ایران بود- اجماعی که دامنه آن، نه در آن زمان، و نه اکنون به دیگر جنبه های چالش برانگیز سیاست های ایران گسترده نشده است-.

با وجود این، زمانی که مذاکرات هسته ای ایران - پس از هفت سال مذاکرات غیرسازنده- شروع به پیشرفت در مسیر خود کرد، شرایط منطقه - حتی در مقایسه با وضعیت وخیم مذاکرات در آغاز- وخیم تر شده بود.

جنگ داخلی سوریه - که ایران نقش محوری در تداوم آن داشته است- تلفات گسترده بر جا گذاشت و موجب خلاء هشداردهنده قدرت قانونی در قلب جهان اسلام شد. درگیری های سوریه و مجاورت این کشور با عراق که مشکلات خاص خود را داشت، زمینه را برای پیدایش نیروهای جدیدی فراهم کرد که از اختلافات فرقه ای برای گسترش هرج و مرج و اقدامات خشونت آمیز استفاده کردند. در عین حال، تردید واشنگتن در برابر تحولات غیرمنتظره و تغییرات متعاقب در مصر و دیگر کشورها موجب مطرح شدن موضوع نه چندان بی اساس عقب نشینی واشنگتن از منطقه شد. تهران از این هرج و مرج ها سود برده و به شیوه ای فرصت طلبانه از این شرایط برای گسترش نفوذ خود در بحرین، یمن و دیگر کشورهای عربی که با آشفتگی رو به رو بوده اند، استفاده کرده است.

دیپلماسی دوجانبه مستقیم و چشم انداز امضای توافقنامه هسته ای، موجب تشدید ناامنی در منطقه شده است. به همین دلیل، کشورهای بزرگ عربی مذاکرات هسته ای ایران را مدرکی دال بر کنار آمدن آمریکا با اقدامات مشکل آفرین تهران در منطقه می دانند. متن توافقنامه احتمالی تقریباً هیچ ربطی به این برداشت ندارد، اما برخی از مفاد توافقنامه - از جمله پافشاری آمریکا بر حفظ تحریم سلاح های متعارف که نخست به موجب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ اعمال شد- ممکن است موجب کاهش برخی نگرانی های منطقه ای شود.

با وجود این، در مذاکرات هسته ای ایران به پیامدهای منطقه ای توافقنامه احتمالی پرداخته نخواهد شد و در حال حاضر، این مسئله موجب بروز گمانه زنی هایی شده است. اگر مذاکرات در نهایت منجر به توافق شود، واکنش اسرائیل -که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر آن شدیدترین مخالف امضای توافق با ایران بوده است- چه خواهد بود؟ آیا عربستان سعودی و دیگر کشورهای منطقه احساس خواهند کرد که باید برنامه غنی سازی بومی خود را دنبال کنند، و اینکه آیا این کشورها ظرفیت و توانمندی انجام چنین کاری را دارند؟ ایران از چه میزان از وجوه آزاد شده حاصل از کاهش تحریم ها برای تقویت گروههای نیابتی منطقه ای و تسریع عملیات نظامی خود در عراق، سوریه و کشورهای دیگر استفاده خواهد کرد؟ آیا توافق هسته ای می تواند به منزله سکوی پرش برای همکاری های گسترده ایران و آمریکا در مبارزه با گروه (تکفیری صهیونیستی) داعش عمل کند، یا پایان مذاکرات موجب احیای تنش های دوجانبه بر سر دستورکارهای ذاتاً ناسازگار دو کشور خواهد شد؟

این بحث هم اکنون در سالن های بروکینگز مطرح است. همکارم کنت پولاک چندی پیش مجموعه پیش بینی های مفصلی درباره سیاست خارجی ایران پس از امضای توافقنامه احتمالی ارائه، و اینگونه نتیجه گیری کرد که نزدیکی گسترده تر روابط ایران و آمریکا بعید است، گزینه های ایران برای مداخله بیشتر نسبتاً محدود است، اما بازدارندگی فعالانه تر توسط کشورهای عربی حوزه خلیج فارس می تواند موجب تشدید غیرعمد خصومت در منطقه شود.

مارتین ایندریک، نائب رئیس اجرایی بروکینگز که سمت های بلندپایه ای در دولت اوباما و بیل کلینتون، رئیس جمهور پیشین آمریکا داشته است، در اظهارات خود در نشست کمیته روابط خارجی سنا گفت پیامدهای منطقه ای توافقنامه احتمالی ایران نباید کنگره را متقاعد به رد این توافقنامه کند. وی در عوض از توسعه «راهبردی امنیت منطقه ای موازی برای تکمیل توافقنامه هسته ای» حمایت کرد؛ «راهبردی که برای مقابله و خنثی سازی شرارت های منطقه ای ایران طراحی شده است» و تضمین های راهبردی تازه ای به متحدان حتمی آمریکا در اسرائیل و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس می دهد. منتظر تحلیل ها و اظهارات بیشتری از پولاک، ایندریک و دیگر کارشناسان بروکینگز درباره دیدگاه همسایگان ایران درباره هر گونه توافقنامه هسته ای، و اینکه واشنگتن چگونه می تواند آثار این توافقنامه را بر منطقه مدیریت کند، باشید.


*موضوع چهارم: امضای توافقنامه چه آینده ای را برای ایران رقم خواهد زد؟

تنها کسانی که نزدیک تر از همسایگان ایران ناظر مذاکرات هسته ای این کشورند، مردم ایرانند. نتایج نظرسنجی های متعدد درباره افکار عمومی نشان می دهد که ایرانی ها از مذاکرات و توافقنامه احتمالی حمایت می کنند، برای ایرانی ها، توافقنامه هسته ای به منزله راهی برای احیا و رشد اقتصادی کشور است. فساد مالی و سوءمدیریت اقتصادی ادامه خواهد داشت، اما تحریم ها تاثیر ملموسی بر وضعیت اقتصادی مردم و فرصت تعامل آنان با دیگر کشورهای جهان گذاشته است، بنابراین اشتیاق آنان برای حل و فصل دیپلماتیک بحران هسته ای ایران چندان تعجب آور نیست.

با این همه، از نظر بسیاری، امضای توافق هسته ای چیزی فراتر از امکان سرمایه گذاری های جدید در ایران است؛ از نظر آنان، این توافق پیش شرط لازم برای حفاظت از دولتی میانه روتر و پایان بدگمانی و دیدگاه امنیت محور سران این کشور قلمداد می شود.

همانطور که نادر هاشمی، استاد دانشگاه دنور در مقاله اخیر خود نوشته است، پایان دادن به بن بست هسته ای ایران به شیوه ای دیگر - جنگ یا صرفاً تداوم این بن بست تا سال ها دیگر- تقریباً به طور قطع به نفع تندروهای نظام جمهوری اسلامی و به ضرر اصلاح طلبان خواهد بود. همین مسئله، علت شادی و شعف از انتخاب حسن روحانی به سمت ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۳ - که به خاطر نقش پیشینش در هدایت مذاکرات هسته ای «شیخ دیپلماسی» لقب گرفت- و برپایی جشن های خیابانی مشابه پس از اعلام امضای توافقنامه موقت در اواخر پارسال بود. علت حمایت گسترده ناراضیان ایرانی همچون اکبر گنجی، زندانی سابق سیاسی نیز همین است. دیگران نیز تصریح کرده اند دیپلماسی به احیای جنبش اصلاح طلب ایران - که با منزوی کردن و سرکوب در هم کوبیده شد- کمک کرده است.

این استدلال ها به اندازه ای متقاعدکننده است که به درایت متعارف بسیاری از روشنفکران واشنگتن و حتی، دست کم تا حدی، اوباما منجر شده است که در چند مصاحبه اخیر خود اعلام کرد: «این امکان وجود دارد که با امضای این توافقنامه، بتوانیم قدرت نیروهای میانه روتر را در ایران تقویت کنیم.» توماس فریدمن، ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز در گفتگو با این روزنامه گفت اوباما تاکید کرده است که شرایط توافقنامه هسته ای مبتنی بر این فرضیه تغییر رژیم ایران نیست، اما وی همچنین احتمال داد تجارت و تعامل به طور طبیعی موجب مسئولیت پذیرتر شدن سران ایران خواهد شد.

وی گفت: «اگر ما بتوانیم به این توافق دست یابیم، در آن صورت اتفاقی که خواهد افتاد این است که آن نیروهایی که داخل ایران هستند می گویند: «ما نیاز نداریم از لنز ماشین جنگی به خودمان نگاه کنیم. بیایید در زمینه علم و فناوری، و اشتغال زایی و پیشرفت ملتمان از دیگران سبقت بگیریم». این دیدگاه این گروهها را قدرتمندتر خواهد کرد.»

این چشم انداز هر چه قدر هم جذاب و خواستنی باشد، مورد قبول همگان نیست. شماری از تحلیلگران ایران پیش بینی کرده اند دستیابی به توافق هسته ای ممکن است تنها موجب تقویت حامیان محافظه کار رژیم فعلی، همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران شود. محمد آیت اللهی تبار، استاد دانشگاه تگزاس ای اند ام Texas A ampersand M تصریح کرده است بحث خود ایران در خصوص توافقنامه، شاید کمتر درباره تقویت حمایت از مذاکرات باشد، و بیشتر مربوط به تقویت «انسجام نخبگان و حفظ اعتبار و ثبات داخلی خود رژیم» باشد. همچنین ولی نصر، رئیس دانشکده مطالعات پیشرفته بین الملل دانشگاه جانز هاپکینز و عضو بلندپایه غیردائم بروکینگز اعلام کرده است: «ممکن است این توافقنامه به نفع محافظه کاران باشد.- آنها هم از توافقنامه و هم سرمایه سیاسی سود خواهند برد. به طور قطع این راهبرد برنامه ریزی شده محافظه کاران است.»

پیش بینی آینده ایران، کار دشواری است؛ پیشینه ناظران در برداشت درست از سیاست های ایران، و پیش بینی تحولات آینده ضعیف است. اما باید بحث های مختلفی بر اساس اطلاعات تاریخی درباره این بعد از سیاست های هسته ای ایران صورت گیرد، زیرا ماهیت رژیم ایران با تهدید ناشی از بلندپروازی های هسته ای این کشور ارتباط مستقیم دارد.


*موضوع پنجم: توافقنامه هسته ای ایران، سیاست داخلی آمریکا، و مبارزات انتخاباتی

جنبه نهایی توافقنامه هسته ای ایران که مستلزم بررسی جدی است، نگرانی درباره پیامدهای این توافقنامه بر سیاست های آمریکا است. این موضوع تا همین حالا موجب دشوار و پیچیده تر شدن سیاست های آمریکا هم در کنگره و هم در مبارزات انتخاباتی اولیه سال ۲۰۱۶ شده است. مذاکرات هسته ای ایران، هر نتیجه ای که داشته باشد، در هر گونه ارزیابی رویکرد و سیاست های اوباما در زمینه سیاست خارجی مؤثر خواهد بود. همین مسئله مذاکرات هسته ای ایران را به فرصتی گرانبهاتر برای نامزدهای انتخاباتی تبدیل خواهد کرد که آرزو دارند برای اتخاذ رویکرد خاص خود در قبال مهم ترین بحران های جهان، جانشین اوباما شوند.

این عوامل موجب ایجاد پیشینه قابل توجه اختلافات بین کنگره و شاخه اجرایی بر سر ابعاد سیاست ایران شده است، همچون اقدام مخفی دولت ریگان در فروش سلاح به تهران به عنوان بخشی از ماجرای ایران-کنترا؛ کشمکش بین بیل کلینتون، رئیس جمهور پیشین و جمهوریخواهان کنگره بر سر تحریم ها و تغییر رژیم ایران؛ و به تازگی، نامه علنی ۴۷ سناتور جمهوریخواه به ایران که بر خلاف تلاش های دیپلماتیک اوباما در قبال ایران بود.

دولت اوباما تلاش کرده است اقدامات فعالانه کنگره در خصوص ایران را مدیریت کند؛ بسیاری از این تحریم ها - از جمله مهم ترین آنها همچون تحریم هایی که بانک مرکزی ایران را هدف قرار داد- در دوره ریاست جمهوری اوباما در کنگره تصویب و با مخالفت اولیه دولت رو به رو شد. دور بعدی تحریم ها به محض دستیابی به توافق هسته ای آغاز خواهد شد؛ به موجب قانون «قانون بازنگری توافق هسته ای ایران» - که نخستین بار توسط سناتور باب کروکر ارائه شد و در ماه مه به امضای رئیس جمهور رسید- کنگره می تواند توافقنامه هسته ای احتمالی را بررسی، و آن را رد یا تصویب کند. چشم اندازهای مختلفی در این باره وجود دارد که به نظر می رسد حاکی از کم بودن احتمال کسب اکثریت آراء در کنگره برای رد توافقنامه باشد. همانطور که راسل برمن در نشریه آتلانتیک تصریح کرده است: «قانونگذاران بسیار بیشتر از آنکه واقعاً از اختیارات قانونی خود استفاده کنند، مایلند در این باره حرف بزنند.»

 در حالی که ادامه مذاکرات پس از نهم ژوئیه منجر به تمدید دوره ۳۰ روزه کنگره به ۶۰ روز برای بررسی توافقنامه هسته ای احتمالی می شود، موضوع کنگره موجب تشدید بی ثباتی در روزهای مهم اولیه توافق خواهد شد؛ درست زمانی که این توافقنامه در برابر تلاش های خرابکارانه و تغییر مواضع و افکار بیش از هر زمان دیگر آسیب پذیر خواهد بود.

همزمان با تشدید مبارزات انتخاباتی در آمریکا، تلاش های کنگره در خصوص توافقنامه هسته ای احتمالی ایران، تصویر خوبی از شرایط موجود میان احزاب ترسیم می کند و شناخت خوبی از آنان به ما می دهد. ویلیام ای. گالستون، رئیس بخش مطالعات حکومتی بروکینگز اوایل امسال اعلام کرد نامه خطاب به اوباما که به امضای ۳۶۷ تن از اعضای مجلس نمایندگان آمریکا، اعم از جمهوریخواه و دموکرات، رسید، «چهره رقابت گسترده تر بین لیبرال های مدرن، لیبرال های سنتی تر، و میانه رو ها برای تعریف آینده حزب دموکرات را در عرصه سیاست خارجی» روشن کرد.

ایران نیز از جمله موضوعاتی است که در رقابت های انتخاباتی سال ۲۰۱۶ در اولویت است، به طوری که در این رقابت ها تاکنون بیشتر درباره موضوع ایران سؤال شده است تا اینکه این موضوع شفاف تر شود. همکارم جان هوداک، عضو بخش مطالعات حکومتی بروکینگز و سردبیر وبلاگFixGov بروکینگز در بحث اخیر به میزبانی مرکز بروکینگز، بر اهمیت سیاست خارجی در مبارزات انتخاباتی تاکید کرده است. هیلاری کلینتون، نامزد دموکرات ریاست جمهوری آمریکا تاکنون از ابتکار دیپلماتیکی حمایت کرده است که مشاور ارشد سابق سیاست خارجی در وزارت امور خارجه وی مدتی آن را پیش برد، اما وی در عین حال خط مشی سختگیرانه تری هم در قبال نقش گسترده تر ایران در منطقه دارد. در رقابت گسترده برای معرفی نامزدهای جمهوریخواه، موضوع ایران، موجب بروز بحث داغی می شود که پیامدهایی بر مذاکرات فعلی دارد. چرا که شماری از نامزدها قول داده اند اگر به سمت ریاست جمهوری انتخاب شوند، از هیچ گونه توافقنامه هسته ای بین ایران و دولت اوباما تبعیت نخواهند کرد. اگر توافق حاصل شود، این بحث ها تشدید خواهد شد.
يکشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۰۲
کد مطلب: 7137
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *