«شهرام محمدی؛ جوان فداکار حادثه پتروشیمی مارون درگذشت» خبر کوتاه بود و جانکاه. کارگری که نه در خنکای دفاتر شیک نفتی، بلکه در گرمای ۵۰ درجه جنوب «حریتی» از «حرارت و آتش» را به رخ کسانی کشاند که «مصلحتاندیشی» را بر «فداکاری» ترجیح میدهند و در ورای این اتفاق تلخ، روزه «سکوت» را با روزه «شرعی» عجین می کنند.
گفتن و نوشتن از شرح حادثه به کنار، پرسشهایی ذهن را مشوش میکند که پاسخدهندگانش چندان درگیرش نیستند؛ عدهای با ژست روشنفکری، پردهای بر مقاصد سیاسی و اقتصادی خود کشیدند و هر چه خواستند گفتند؛ از آنکه باید منطقی به این ماجرا نِگَریست و البته نَگِریست. عدهای نیز فریاد وامصیبتا سر دادند و از سر احساس و شور فراوان، کمپینی را کلید زدند که خاطرات روز مرگ مرحوم «مرتضی پاشایی» و موج سواری بر آن جریان را زنده می کند.
جهتگیریها و مقاصد به جای خود؛ هر که زیر بیرقی سینه میزند و نمیزند، جوابش با خودشان! اما نکتهای که ما را درگیر خود کرده، این است که در بحبوحه مذاکرات هستهای و حضور رسانهای مدیران نفتی در باره دوران پساتحریم، چرا شهرام محمدی «گم» شد؟ نه بزرگی به عیادت وی رفت و نه مدیری به خود دغدغه راه داد سراغی از وی بگیرد. حتی بازوی رسانهای وزارت نفت هم خبری درباره حادثه به خروجیاش ارسال نکرد. این همان وزارتخانهای است که در اطلاعرسانی در باره درگذشت مرحوم مرتضی پاشایی و تشییع پیکر وی، به شکلی عجیب از دیگر رسانهها عقب نماند و وزیر نفت هم به سبب «نسب نفتی» پدر مرحوم پاشایی، پیام تسلیت صادر کرد. حتی اگر این حرکت در راستای همراهی با موج مردمی و فضای آن روز هم انجام شده باشد، باز هم کار پسندیده، انسانی و درخوری بود.
اما جای تعجب است که چرا با این همه هوشیاری، وزیر نفت و اداره کل پرطمطراق روابط عمومی این وزارتخانه، نسبت به جانفشانی و درگذشت کارگر پتروشیمی مارون، هیچ واکنشی نشان نداد؟
بیتفاوت نبودن به این رویدادها در مجموعه وزارت علیه نفت کار پسندیدهای است و جای تحسین دارد، لیکن وقتی با این رویدادها بهصورت تبعیضی برخورد میشود و این مجموعه، بی سر و صدا از کنار آن عبور میکند، این ذهنیت شکل میگیرد که به این گونه حوادث، گزینشی و با رویکرد تبلیغاتی و سیاسی نگاه میکنند. آیا درگذشت یکی از کارگران شریف صنعت نفت که به واسطه جانفشانی وی در یک حادثه صنعتی اتفاق افتاده است، به تشویق و تکریم و دلجویی نیاز ندارد؟
جالب است که شخص آقای مهندس زنگنه برای دیدار با چهرههایی همچون فرهاد مجیدی، آماده به رکاب هستند؛ دیداری که کسی نمیداند آیا نتیجه و منفعتی برای صنعت نفت داشت یا نه، اما برای اختصاص دادن زمانی کوتاه برای صدور پیام تسلیت، مجالی پیدا نشد؟ حتی اگر مشغلههای بیپایان وزیر محترم نفت را هم دلیلی برای فراموشی این ماجرا در نظر بگیریم، اما سکوت اداره کل روابط عمومی وزارت نفت در این زمینه جای سئوال دارد. به خوبی آگاهیم که در چنین مواردی، روابط عمومیها خودشان دست به کار میشوند و به نقل از وزیر و مدیر سازمان متبوعشان، پیام تسلیت مینویسند و منتشر میکنند، ولی این مجموعه را چه شده است که نسبت به درگذشت یکی از اعضای خانواده بزرگ صنعت نفت، از خود گذشتگی او را نادیده میگیرد و با بیتفاوتی از کنار آن میگذرد. حتی مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی هم از ارسال یک پیام ساده تسلیت، غفلت کرد.
در چنین شرایطی که برخی از مدیران در وزارت نفت انتظار دارند که رسانهها از این مجموعه در موقعیت تحریم و فشار و بیپولی و مشکلات کنونی که با آن روبهرو است، همچون ناموس خود محافظت کنند، آنان را چه میشود که حواسشان به «اقتصاد سیاسی»، موزه نفت و نتیجه مذاکرات هست، اما از ارسال یک پیام کوتاه تسلیت هم دریغ میکنند.
اين حادثه نه تنها خانواده «شهرام محمدی» را داغدار كرده، بلكه این نگرانی را به وجود آورده است که حادثه بعدی در صنعت نفت به علت عدم رعایت مسائل ایمنی کجا اتفاق میافتد!؟ به نظر میرسد مجموعه وزارت نفت نه تنها از این بابت نگرانی ندارد، بلکه در صدد دلجویی از خانواده آن مرحوم هم برنیامده است.
مسئولان وزارت نفت و در رأس آنها، وزیر محترم نفت، همواره از کارکنان این صنعت بزرگ خواستهاند که در این شرایط حساس «جهادی» عمل کنند تا چرخ صنعت از حرکت باز نماند، اما با کدام توجه؟ وزارت نفت در برابر یک حرکت بزرگ جهادی در این صنعت که نظیر آن در تاریخ صد و اندی سالهاش کم دیده شده است، به راحتی بیتفاوتی میکند و ساکن میماند، اما در این شرایط از کارکنانش انتظار دارد که نفت را «ناموس» خود بدانند.
باور کنید برای تجلیل از این جوان فداکار و دلجویی از خانواده وی که خدا حالشان را میداند، به تشکیل کمیته و کارگروه و موزه و وبسایت و هزینه نیازی نیست؛ نهایت یک ورق میخواهد و یک قلم، اما چه میشود کرد که برخی در جامه انصاف، حمل بر بیانصافی و ناسپاسی میکنند.
یا للعجب! در روزگاری که همواره از عقبماندگی پروژهها، غارت میدانهای مشترک از سوی کشورهای رقیب، کاهش قیمت نفت، تشدید تحریم و تمدید مذاکرات، روزنگاری وقایع مربوط به بابک زنجانی و... بهطور پیوسته اطلاعرسانی میشود، فداکاری و بزرگمنشی و جوانمردی یک ایرانی در صنعت نفت، خبر ارزشمندی بود و چه خوب است که وزارت نفت افزونبر آسیبشناسی مشکلات ایمنی در صنعت نفت و هزینههایی که تحمیل میکند، توسعه فرهنگ ایثار و رشادت را هم با پاسداشت و یادآوری خاطر عزیزانی همچون «شهرام محمدی» در دستور کار خود قرار دهد.
ای کاش همان همدلی و همراهی که همزمان با مراسم تشییع پیکر پاک ۲۷۰ شهید تازه تفحص شده هشت سال دفاع مقدس، شکل گرفت و رسانه رسمی وزارت نفت مطلبی با عنوان «دلنوشتههایی برای ۱۷۵ غواص عاشق» منتشر کرد، در باره فداکاری «شهرام محمدی» در پتروشیمی مارون هم اتفاق میافتاد.
علیایحال امیدواریم در ادامه به خانواده محمدی رسیدگی و مشکلات و نیازهای آنان در فقدان فرزندشان برطرف شود، زیرا در این شرایط، این کمترین اقدامی است که در این خصوص میتوانند انجام دهند و به نوعی از آنان دلجویی کنند.
خانواده مرحوم محمدی نه دل خوشی دارند و نه انتظاری، اما این رسانه به سهم خود دستبوس و پاسدار حرمت مادری است که در دامانش چنین فرزندی تربیت شده و فرزندان وی را فرزندان بزرگمرد تاریخ صنعت نفت میداند و برای آنان صبر و شکیبایی مسئلت دارد.