شرکتهای چینی پیشرفتهای بزرگ و سریعی داشتهاند، ولی هنوز نسبت به شرکتهای نفتی باسابقه آمریکايی و اروپايی مثل شورون و شل و توتال و امثال آن دستدوم تلقی میشوند.
شرکتهای چینی برای ارتقاي توانايیهای خود سعی میکنند از فرصتها استفاده کنند و در کنسرسیومهایی همراه با شرکتهای قویتر وارد شوند تا توانايیهای خود را بالا ببرند و حضورشان در عراق را بیشتر اینگونه میتوان توجیه کرد چون بیشتر در قالب کنسرسیومهایی است که در مورد خلأهای فنی چینیها شرکتهای تواناتر کمک میکنند. شاید علت کمکاری و خروج شرکتهای نفتی چینی از میادین ایران را هم در دو چیز بتوان جستوجو کرد: ۱- از آنجا که شرکتهای نفتی چینی علاقهمندند که در مشارکتها و کنسرسیومهای بینالمللی با شرکتهای اروپايی و آمریکایی حضور داشته باشند و با آنها کارکنند ممکن است حضور در ایران (با توجه به شرایط تحریمهای بینالمللی علیه ایران)، برای ایشان محدودیتهایی را بهوجود بیاورد. ۲- این احتمال خصوصاً در مورد میادین مشترک با عراق وجود دارد که چینیها که در آن طرف در عراق منافعی پیدا کردهاند نخواهند با همکاری با ایران برای منافعشان در آن سو ریسک به وجود آورند.
*قضاوت دقیق در مورد اخراج چینیها اطلاعات دقیقتری در حد تصمیمگیرندگان میخواهد وگرنه قضاوت، منصفانه نخواهد بود اما آنچه میتوان فهمید این است که اگر شرکتی کاری را بگیرد و آن را جلو نبرد تا حدی باید با او مماشات کرد و باید بداند که ما تا ابد معطل نمیشویم وگرنه معطل گذاشتن کارها یا به قول معروف در آبنمک خواباندن پروژهها برای آنها تبدیل به یک رویه خواهد شد. ممکن است چینیها تمایل داشته باشند پروژهها را بگیرند و در عین حال برای اجتناب از حساسیتهایی که اشاره شد آن را جلو نبرند و معطل بگذارند تا ببینند وضعیت تحریمها چه میشود و این رفتار قابل تحمل نیست. به نظر من منطقی است که اجازه چنین رفتاری داده نشود ولو اینکه برنامه بعدی مشخص نباشد که البته اگر سریعتر برنامهریزی شود خیلی بهتر است. این را هم باید در نظر گرفت که در یک میدان نفتی که یک قرارداد در آن منعقد شده و وضعیت حقوقش روشن نیست ممکن است شرکت دیگری وارد نشود مگر اینکه ابتدا تکلیف قبلی روشن شود.
*حضور گسترده چینیها در بازارهای جهانی و کشور ما صرفاً به بدهبستانهای سیاسی و اقتصادی مربوط نیست، بلکه به برنامهریزی و مدیریت و تحقیق و توسعه مربوط است. چینیها در هر کاری که وارد میشوند همهجانبه وارد میشوند و توانايیهای ملی را به هم گره میزنند و برنامه بلندمدت دارند. یکشبه نمیتوان صادرکننده خدمات در سطح بینالمللی شد؛ برنامه بلندمدت میخواهد و مدیریت قوی. درجایی که با هر تغییر مدیریتی تمام برنامهها تغییر میکند و در بعضی دورهها متاسفانه مدیران ناآشنا میآیند و به تحقیق و توسعه و نرمافزارها توجه کافی نمیشود و ارتباط میان صنایع مختلف و صنایع و دانشگاهها نیز ضعیف است نمیتوان به توفیق رسید. چینیها بیشتر این مسائل را حل کردهاند.
دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۳۴