به گزارش «
ميزنفت»، پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ در گزارشی به قلم مهدی داریوش ناظم الرعایا تحت عنوان « جنگ یمن : منابع نفتی و موقعیت ژئوپولیتیکی این کشور » نوشت:
همه چیز درباره یمن در لفافه قرار دارد و در پس این ابهام داستان موقعیت ژئوپلیتیکی و منابع نفتی این کشور با هدف در اختیار گرفتن کنترل تنگه باب المندب و خلیج عدن به چشم می خورد.
خاندان حاکم سلطنتی عربستان و ائتلاف نظامی که اکثر اعضای آن را حکومت های سلطنتی قدیمی تشکیل می دهند ادعا می کنند بمباران یمن با هدف نجات شهروندان یمنی و برقراری دموکراسی در این کشور صورت می گیرد.
نباید فراموش کرد که ائتلاف نظامی تحت رهبری عربستان متشکل از مغرب ، امارات عربی متحده ، کویت ، بحرین ، اردن ، قطر ، پاکستان ، مصر ، سودان و عربستان سعودی ترکیبی از حکومت های دیکتاتوری عقب مانده و دولت های فاسدی است که از ابتدا در مسیر مخالف دموکراسی گام برداشته اند.
نکته حائز اهمیت آنکه ، حملات عربستان علیه یمن یک اقدام جنایی است. حمله نظامی به یمن در شورای امنیت سازمان ملل به تایید نرسیده است و عربستان سعودی نیز نمی تواند حملات هوایی این کشور را در چارچوب فصل ۵۱ منشور سازمان ملل توجیه کند زیرا یمن و انصارالله هیچگونه تهدیدی جنگی برای ریاض محسوب نمی شوند و هیچگاه قصد تحریک و راه اندازی جنگ را در شبه جزیره عربی نداشته اند.
به همین علت است که جنگ عربستان علیه یمن نقض منشور سازمان ملل و قوانین بین المللی به شمار می رود.
انصارالله هیچگاه قصد خشمگین کردن عربستان و آغاز جنگ علیه این کشور را نداشته است. چند روز پیش از حملات تحت رهبری عربستان به یمن ، انصارالله در اقدامی پنهانی هیئتی را راهی ریاض کرد تا با سعودی ها به توافق دست یابند و آنها را آرام کنند.
واشنگتن و متحدان این کشور از جمله انگلیس به جای مخالفت با جنگ غیرقانونی علیه یمن ، از حملات جنگنده های نیروی هوایی عربستان و جنایت جنگی این کشور در یمن حمایت سیاسی کرده اند.
آمریکا و بدون شک برخی از متحدان این کشور در ناتو در تلاش برای پنهان ماندن نقش آنها در جنگ غیرقانونی دیگر علیه یک کشور مستقل تصمیم گرفته اند در حملات به یمن تصویری کمرنگ از خود نشان دهند.
به همین دلیل است که واشنگتن ترجیح داده است به طور علنی خود را تنها حامی لجستیکی و اطلاعاتی سعودی ها در جنگ یمن به تصویر بکشد.
این در حالی است که حمله به یمن بدون آمریکا ممکن نخواهد بود. نه تنها کشورهایی همچون آمریکا و انگلیس جنگ افزارهای نظامی و بمب در اختیار عربستان قرار داده اند بلکه از این کشور حمایت لجستیکی و اطلاعاتی نیز به عمل می آورند.
این اقدامات به نشانه آن است که این کشورها هیچ نقشی در جنگ یمن ندارند؟ آیا می توان آمریکا را کشوری بیطرف در این جنگ قلمداد کرد؟
تاریخ بار دیگر در یمن در حال تکرار است. شاهدان باید به خاطر داشته باشند که چگونه واشنگتن در اقدامی فریبکارانه ادعا کرد قصد ندارد با لیبی در سال ۲۰۱۱ وارد جنگ شود.
آمریکا آشکارا به انگلیس و فرانسه اجازه داد تا جنگ ناتو به طرابلس را هدایت کنند در حالی که پنتاگون خود هدایتگر اصلی این جنگ بود.
راهبرد آمریکا در یمن با جنگ ناتو در لیبی تفاوت چندانی ندارد و این بار نیز آمریکا نمی خواهد عامل اصلی پشت پرده خشونت ها و نقض قوانین بین المللی در این کشور شناخته شود.
سعودی ها هیچگاه جرات نمی کردند بدون چراغ سبز آمریکا یا کمک این کشور به یمن حمله کنند. پنتاگون حتی اهدافی را که عربستان باید در یمن بمباران کند انتخاب کرده است.
روزنامه وال استریت ژورنال اتفاقی در مقاله ای نوشت : « برنامه ریزان نظامی آمریکا از گزارش های اطلاعاتی به دست آمده از پروازهای شناسایی بر فراز یمن به منظور کمک به عربستان برای بمباران اهداف مورد نظر استفاده می کنند. »
حتی برنادت میهن سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا اعلام کرد آمریکا یک گروه برنامه ریزی مشترک با عربستان را به منظور هماهنگی حملات به یمن تشکیل داده است.
نباید تعجب کرد که عربستان سعودی از واشنگتن به عنوان سکویی برای اعلان جنگ علیه یمن استفاده کرد و سفیر عربستان در آمریکا اندکی پس از آغاز این حمله در کنفرانسی خبری در واشنگتن از عملیات نظامی کشورش در یمن خبر داد.
خاندان سلطنتی عربستان استدلال می کنند به منظور بازگرداندن عبد ربه منصور الهادی به قدرت ، فردی که به ادعای ریاض رئیس جمهور قانونی یمن است ، اقدام به مداخله نظامی در این کشور کرده اند اما در جنگ علیه سوریه نقش داشته اند و با آمریکا برای براندازی دولت بشار اسد رئیس جمهور سوریه همکاری کرده اند.
واکنش واشنگتن به رویدادهای مختلف جانبدارانه بوده است. حتی در تحولات اوکراین هنگامیکه ویکتور یانوکوویچ رئیس جمهور این کشور در سال گذشته میلادی مجبور به فرار شد ، آمریکا و متحدان این کشور مدعی شدند یانوکوویچ به سبب ترک اوکراین مشروعیت خود را از دست داده است.
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد یانوکوویچ با فرار از کیف در بحبوحه بحران سیاسی این کشور مسئولیت های خود را رها کرد.
منصور الهادی نیز یمن را ترک کرد اما واشنگن در ارتباط با وی رویکردی متفاوت با یانوکوویچ اتخاذ کرد و بر خلاف مواضع مخالف خود در اوکراین مدعی شد که منصور الهادی همچنان به عنوان رئیس جمهور یمن مشروعیت دارد.
واشنگتن حتی قصد دارد با سودان که به ادعای این کشور حامی تروریسم است برای کمک به بازگشت منصور الهادی همکاری کند.
این مواضع ضد و نقیض آمریکا ریشه در منافع این کشور دارد و هیچ ارتباطی با مشروعیت ، دموکراسی و حقوق بشر ندارد.
به رغم برخی مشابهت ها میان یمن و اوکراین ، اختلافات کلیدی نیز میان آنها وجود دارد و همین اختلافات موجب شده است تا یانوکوویچ رئیس جمهور غیرمشروع و منصور الهادی مشروع خوانده شوند.
نخست آنکه برخلاف ویکتور یانوکوویچ ، منصور الهادی از سمت خود کناره گیری کرد. اما نمی توان بر این مسئله متمرکز شد و برای بررسی مشروعیت وی می توان به موارد مهمتری اشاره کرد.
دوره ریاست جمهوری منصور الهادی بر خلاف یانوکوویچ عملا به اتمام رسیده بود . در حالی که یانوکوویچ توسط مردم اوکراین برای این دوره انتخاب شده بود ، دوره ریاست جمهوری منصور الهادی از طریق یک فرایند اداری تمدید شد.
همچنانکه خبرگزاری رویترز اعلام کرد جناح های سیاسی یمن ۲۱ ژانویه سال ۲۰۱۴ دوره ریاست جمهوری منصور الهادی را به مدت یک سال دیگر تمدید کرده اند.
الهادی تنها برای اجرای اصلاحات بر سر قدرت ماند و این معیاری قرار داده شد برای مشروعیت وی.
باید به خاطر داشت که منصور الهادی برای برقراری دموکراسی رئیس جمهور یمن شد و دوره ریاست جمهوری وی در سال گذشته میلادی به همین منظور تمدید شد.
این در حالی بود که منصور الهادی فراتر از اصلاحات دموکراتیکی عمل کرد که وی قرار بود در یمن نهادینه کند و از تقسیم قدرت و توجه به حقوق جناح های سیاسی مختلف این کشور سرباز زد.
منصور الهادی در واقع سعی داشت در عین تلاش برای تضعیف دیگر گروه ها در یمن از جمله انصارالله ، قدرت را در دستان خود متمرکز کند.
اهمیت ژئوپلیتیکی یمن بسیار مورد توجه قرار دارد. این جنگ بیش از آنکه مربوط به برتری عربستان و تلاش خاندان سلطنتی عربستان برای تبدیل یمن به کشوری وابسته باشد ، به مسئله نفت ارتباط دارد.
تنگه باب المندب ؛ آبراهی که خلیج عدن و دریای سرخ را به یکدیگر مرتبط می سازد میان یمن و جیبوتی واقع شده است.
باب المندب یکی از آبراه های مهم جهان است و به لحاظ اهمیت با کانال سوئز مصر که دریای مدیترانه را به دریای سرخ متصل می کند و تنگه هرمز در خلیج فارس در یک جایگاه قرار دارد.
ممانعت از نفوذ راهبردی آمریکا و رقبای عربستان بر تنگه باب المندب و خلیج عدن هدف اصلی جنگ یمن بشمار می رود.
آمریکا و خاندان سلطنتی کنترل بر باب المندب و خلیج عدن را در صورت رویارویی با ایران که می تواند تنگه هرمز را بر محموله های نفتی و کشتیرانی بین المللی مسدود می کند به لحاظ راهبردی حائز اهمیت می دانند .
بنا بر گزارش روزنامه نیویورک تایمز ، تقریبا همه مبادلات تجاری عربستان از طریق این دریا انجام می شود و دسترسی مستقیم به این دریای عربی وابستگی به خلیج فارس و نگرانی از توانایی ایران را برای مسدود کردن تنگه هرمز کاهش می دهد.
یکی از دلایلی که سفیر عربستان در واشنگتن تاکید کرد انصارالله نباید بر موشک های بالستیک ، تجهیزات نظامی سنگین و پایگاه های یمن کنترل داشته باشد این است که آمریکا و عربستان سعودی در تلاش برای از بین بردن توانایی یمن برای مسدود کردن تنگه باب المندب هستند به ویژه اگر یمن با تهران به عنوان متحد ایرانی در آینده وارد همکاری شود.
از این رو ، سعودی ها به انبارهای موشک یمن حمله کرده اند و هدف حملات هوایی به این کشور نه تنها جلوگیری از استفاده از زرادخانه موشکی یمن برای جبران هرگونه اعمال فشار از سوی عربستان است بلکه ممانعت از دسترسی دولت یمن به این تسلیحات را شامل می شود ؛ دولتی که متحد تهران و دیگر رقبای آمریکاست.
حال این سوال مطرح می شود که چرا بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به کنگره آمریکا درباره یمن هشدار داده است. نگرانی نتانیاهو از آنجا ناشی می شود که یمن می تواند دسترسی اسرائیل را به اقیانوس هند و توانایی این رژیم را برای استقرار زیردریایی در سواحل ایران در خلیج فارس مسدود کند.
اسرائیل درباره یمن نگران است زیرا یک دولت مستقل در یمن ممکن است مانع از آن شود که این رژیم برای مقابله با تهدیدهای ایران زیردریایی های هسته ای خود را به راحتی از دریای سرخ به خلیج فارس منتقل کند.
درست همانند اوکراین ، انگشت اتهام به سوی کشور همسایه یمن نشانه گرفته شده است. همچنانکه روسیه به دست داشتن در مشکلات اوکراین متهم شده است ، ایران نیز مسئول جنگ عربستان در یمن اعلام شده است.
سعودی ها به دروغ ، انصارالله را عوامل ایران یا متحدان این کشور اعلام می کنند زیرا متشکل از شیعیان زیدی هستند. این در حالی است که انصارالله از تهران مستقل است و به هیچ وجه عامل ایران به شمار نمی رود.