۰
ریشه یابی سیاست انرژی روس ها در اوکراین

همیشه پای «گاز» در میان است

روسیه، اوکراین را بر خلاف اروپا تحت فشارگازی قرارداده و تهدید نیز کرده است و به نظر هم نمی‌رسد که این اقدام را انجام دهد زیرا چنین تهدیدی هرچند در کوتاه‌مدت می تواند برای روسیه کارساز باشد و امتیازی را از آن بگیرد اما در بلندمدت تماما به نفع آمریکا خواهد بود
همیشه پای «گاز» در میان است
سید غلامحسن حسنتاش/ همانگونه كه هر جابجائي و نقل و انتقالي نياز به سوخت و انرژي دارد گويا تحولات سياسي و حداقل بسياري از اين تحولات نيز نياز به سوخت و انرژي دارند. به عبارت ديگر مسائل انرژي موتور محركه بسياري از تحولات سياسي هستند.
بحران اوکراین از سوی بسیاری از تحلیل‌گران، بزرگترین چالش بین شرق و غرب بعد از دوران موسوم به جنگ سرد (که با فروپاشی شوروی پایان یافت)، شناخته شده است. در این زمینه نکات تحلیلی زیر قابل‌توجه است:

۱- اولین جنبش گرایش به غرب و ضد وابستگی به روسیه در اوکراین در سال ۲۰۰۴ میلادی شکل گرفت و به انقلاب نارنجی موسوم شد. این جنبش مورد حمایت امریکا و اروپای غربی بود ولی شدَت این حمایت مانند حمایت از جنبش اخیر که از ماه نوامبر سال گذشته میلادی (۲۰۱۳) آغاز شد و ادامه دارد، نبود. جنبش اخیر از اولین روزها مورد حمایت شدید و آشکار و علنی غرب و بویژه ایالات‌متحده قرار گرفت تا حدی که برخی از سناتورهای امریکائی و مقامات غربی از روزهای اول علنا در جمع تظاهرکنندگان حضور یافتند و به تشویق و دلگرمی آنها پرداختند. شاید یکی از دلایل این میزان تفاوت در حمایت در این دو مقطع را بتوان در مسیرهای گاز انتقالی از روسیه به اروپا جستجو کرد.
حدود ۳۴ درصد از گاز وارداتی اتحادیه اروپا از کشور روسیه تامین می‌شود، در زمان وقوع انقلاب نارنجی بیشترین مقدار این گاز از کشور اوکراین عبور می‌کرد و مسیر جایگزین مهمی وجود نداشت اما در سال‌ ۲۰۱۲ میلادی خط‌لوله موسوم به "جریان شمالی" (Nord Stream) به بهره‌برداری رسید. این خط لوله ۴۸ اینچی از بستر دریای بالتیک عبور می‌کند و در مسیر ۱۲۲۲ کیلومتری خود گاز را از بندر "وایبورگ" (Vyborg) روسیه مستقیما به بندر "گریفس‌والد" (Greifswald) در آلمان منتقل می‌کند و کشورهای مسیر را دور می‌زند. ظرفیت این خط‌لوله ۵۵ میلیاردمترمکعب در سال است که می‌تواند نیمی از گاز صادراتی روسیه به کل اروپا را تامین‌کند و فازهای توسعه‌ای نیز برای آن درنظر گرفته شده است.

             
همچنین در سال ۲۰۰۵ خط‌لوله موسوم به "بلو‌استریم" که از بستر دریای سیاه گاز روسیه را به کشور ترکیه منتقل می‌کند به ظرفیت ۱۶ میلیاردمترمکعب به بهره‌برداری رسید.
بنابراین ملاحظه می‌شود که در جریان جنبش اخیر ریسک قطع گاز اروپا ناشی از بحران اوکراین بسیار کمتر شده است.

۲- پدیده شیل‌های گازی بعنوان منابع غیرمتعارف گازی و توسعه فناوری بهره‌برداری از آن، پدیده جدیدی است و در سال ۲۰۰۴ به هیچ وجه به شکل فعلی مطرح نبود. ایالات‌متحده در چند سال اخیر تولید گاز خود از این منابع را افزایش داده است و شاید مهمتر این که سرمایه‌گذاری عظیمی بر روی توسعه این فناوری در امریکا انجام شده است و توسعه دهندگان این فناوری به دنبال بازارهای جدید و کسب درآمد از آن هستند. بسیاری از کشورهای اروپائی بر خلاف اینکه فاقد منابع متعارف گاز هستند، از ذخائر فراوان شیل‌های گازی برخوردارند. البته بهره‌برداری از این منابع نیازمند استحصال اراضی گسترده (گسترده‌تر از منابع متعارف) و نیز دارای تبعات زیست‌محیطی است در کشور ایالات‌متحده که تراکم جمعیتی بسیار کمتر از اروپا است این دو مشکل کمتر خودنمائی می‌کند اما در همان‌جا هم مخالفت گسترده‌ای در این زمینه خصوصا از طرف حامیان محیط‌زیست وجود دارد و طبعا در اروپا این مشکلات و مخالفت‌ها بسیار شدیدتر است. اما تنگنا و اجبار و نیاز می‌تواند راه را برای توسعه این منابع در اروپا بازکند و اروپا را تبدیل به بازار گسترده‌ای برای فناوری امریکائی استخراج شیل‌های گازی بنماید.

کشور اوکراین از جمله کشورهائی است که از منابع قابل‌توجه شیل‌های گازی برخوردار است و فشارهای گازی روسیه به این کشور که بدنبال بحران اخیر واقع شده است می‌تواند اوکراین را به دروازه ورود فناوری گازشیل به اروپا تبدیل‌کند. طی همین چند ماهی که از آغاز بحران می‌گذرد، چندین مقاله در نشریات امریکائی به این مضمون انتشار یافته است که تحول انرژی موسوم به انقلاب شیل‌های گازی که در ایالات‌متحده رخ داده، می‌تواند در اوکراین تکرار شود.

۳- مواضع اروپا و خصوصا آلمان در مقابل روسیه درجریان تحولات اوکراین قدری ملایم‌تر از مواضع ایالات‌متحده است. دقت در این چالش مهم جهانی نوعی تعارض یا حداقل تفاوت منافع میان اتحادیه اروپا و ایالات‌متحده در این بحران و خصوصا در زمینه مسئله گاز و تجارت آنرا آشکار می‌سازد. این تفاوت منافع ریشه دیرینه‌تری دارد. از ابتدای تجارت‌گاز میان اروپای غربی و روسیه که در دوران قبل از فروپاشی شوروی آغاز شد، ایالات‌متحده با خرید گاز روسیه توسط آلمان و اروپا مخالف بود و آن را عامل وابستگی اروپا به شوروی می‌دانست که در بلندمدت تبدیل به یک اهرم فشارسیاسی برای شوروی بر روی اروپا خواهد شد. ولی اروپائی‌ها که به سهم خود نیازمند متنوع‌سازی مبادی و مسیرهای تامین‌انرژی خود بودند زیر بار فشار امریکائی نرفتند و حرکت اتحاد شوروی به سمت فروپاشی نیز مجال بهره‌گیری از اهرم گازی را به آن کشور نداد. امریکائی‌ها از دیرباز مشوق توسعه تجارت گاز از طریق مایع‌سازی (LNG) در مقابل تجارت از طریق خط‌لوله بوده‌اند تا اگر نمی‌توانند امتیاز ذخائر عظیم را از روسیه بگیرند حداقل امتیاز پهناوری این کشور برای توسعه خطوط‌لوله را کاهش دهند و در مقابل مسیرهای گاز را نیز بر روی کشتی‌های LNG به آبها منتقل کنند که مانند نفت‌ در کنترل خودشان باشد. اما اینک به‌هرحال اروپا به گاز روسیه به شدت وابسته است و در صورت تشدید بحران میان اروپا و روسیه ریسک انرژی برای اروپا بسیار بالاست ولی ممکن است ایالات‌متحده چندان هم از چنین چیزی ناخشنود نباشد. اولین محموله‌های LNG ایالات‌متحده قرار است از سال آینده (۲۰۱۵) میلادی وارد بازار جهان شود و فناوری امریکائی شیل‌های گازی نیز پشت درب اروپا منتظر ورود است. در صورت تشدید بحران، اروپا چندسال فشار و محدودیت را باید تحمل کند و این خصوصا در شرایط بحرانی و رقابتی اقتصاد جهان می‌تواند از همه جهت برای ایالات‌متحده فرصت باشد.

                 

۴- در صورت تشدید بحران احتمالات دیگری نیز قابل مرور و بررسی است:
روسیه اوکراین را تحت فشارگازی قرارداده و تهدید نیز کرده است اما اروپا را نه، و به نظر هم نمی‌رسد که این اقدام را انجام دهد چراکه با توجه به آنچه که ذکر شد چنین تهدیدی هرچند در کوتاه‌مدت برای روسیه کارساز باشد و امتیازی را از آن بگیرد اما در بلندمدت تماما به نفع آمریکا خواهد بود و بازار انرژی اروپا را از دسترس روسها دور خواهد کرد و روسها طالب چنین چیزی نیستند. ضمن اینکه در کوتاه مدت نیز اقتصاد روسیه وابستگی شدید به درآمد صادارت انرژی دارد و قطع صادرات به اروپا یک شمشیر دولبه است.

این احتمال نیز می‌تواند مطرح باشد که اگر شرایط بازار جهانی نفت اجازه دهد امریکائی‌ها از طریق بعضی از متحدین خود نسبت به کاهش قیمت‌های جهانی نفت برای مدتی اقدام نمایند تا درآمدهای روسیه را کاهش داده و اقتصاد این کشور را تحت فشار قراردهند این تجربه در جریان شوک سوم نفتی یا اولین شوک سقوط قیمت نفت در سال ۱۹۸۶ میلادی وجود دارد که در ظاهر از طریق سیاست سهم بازار عربستان و اشباع بازار از نفت توسط این کشور دنبال شد ولی بعدها معلوم شد که این سیاست تنها وسیله‌ای برای ساقط کردن قیمت جهانی نفت برای تسریع فروپاشی شوروی (وابسته به درآمد نفت و گاز ) و وادار کردن جمهوری اسلامی ایران به پایان دادن به جنگ و فشار به لیبی (قذافی) بوده است. البته به‌ نظر می رسد که در حال حاضر شرایط بازار نفت اجازه این‌کار را ندهد. در آن زمان ظرفیت مازاد تولید عربستان که بکارگرفته شد و نفت را سرازیر بازار کرد بسیار بیشتر از حالا بود ضمن اینکه اگر اضافه‌ عرضه‌ای نیز در بازار وجود داشته باشد روسیه با کاهش تولید خود به راحتی می‌تواند آنرا جبران کرده و قیمت‌ها را حفظ کند.

احتمال کاملا معکوس، قطع یا کاهش صادرات نفت و گاز روسیه در صورت تشدید بحران و بروز جنگ است که بازار جهانی نفت را با کمبود مواجه خواهد کرد و قیمت‌ها را به شدت افزایش خواهد داد و در این صورت نیز ایالات‌متحده کمترین آسیب و رقبای عمده اقتصادی آن یعنی اتحادیه اروپا، ژاپن و چین بیشترین آسیب را خواهند دید، بنظر نمی‌رسد که روسیه و چین و اروپا تمایل به چنین چیزی داشته باشند.

گذشت زمان تصویر روشن‌تری از سیاست‌ها و حساسیت‌های انرژی طرفین را آشکار خواهد کرد.

منبع: http://hassantash.blogfa.com/
يکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۴۶
کد مطلب: 458
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *