وحید حاجی پور / قيمت بالا يا پايين نفت؛ كدام يك بيشتر به نفع كشورهاي توليدكننده و مصرفكننده است؟ گرچه در نگاه نخست اين طور به نظر برسد كه افزايش قيمت نفت به سود توليدكنندگان و به ضرر مصرفكنندگان دنياست اما اين قاعده ظاهري در بيشتر مواقع به دور از واقعيت است.
اين روزها درباره توليد شيل نفت (نوعي نفت كه با قيمت پايين برداشت آن به صرفه نيست) و شيل گاز در كشور امريكا و برخي ديگر از كشورهاي مصرفكننده نفت تحليلهاي بسياري شنيده ميشود كه نهايت امر را به ثابت بودن قيمت نفت در شرايط فعلي و حتي كاهش آن مختوم ميداند؛ صحبتي كه وزير نفت در برنامه نگاه يك به آن اشاره كرد و به نوعي افزايش قيمت نفت را در بلندمدت به ضرر كشور دانست.
تحليلگران حوزه انرژي، بر اين باورند كه افزايش قيمت نفت، توليد نفتهاي غير اقتصادي را اقتصادي ميكند و ميتواند زنگ خطري براي «بازيگردانان» اصلي نفت جهان باشد. استدلال اين صاحبنظران به گزارش چند ماه پيش سازمان اطلاعات انرژي امريكا بر ميگردد كه در آن به تغيير كاربري امريكا از يك كشور واردكننده نفت به صادركننده در سال ۲۰۱۶ اشاره ميكند.
بر اين اساس برخي از كارشناسان داخلي نسبت به اين موضوع ابراز نگراني كرده و افزايش قيمت نفت را به ضرر كشور ميدانند اما براي رد اين ادعا استدلالهاي بسياري ميتوان قائل شد كه در ادامه به برخي از آنها اشاره ميشود.
۱ ـ آژانس بین المللی انرژي از جمله مؤسسات معروف انرژي در دنيا به شمار ميرود كه گزارشهاي ماهانه و سالانه آن مورد كنكاش كارشناسان قرار ميگيرد. اين اداره در گزارشي مفصل به بالا رفتن قيمت نفت و اقتصادي شدن توليد شيل نفتها پرداخته است، در حالي كه هدفدار بودن اين گزارش بر كسي پوشيده نيست. شايد برخي كارشناسان ايراني هم ندانند كه هدف از تاسيس اين آژانس، مقابله با گزارشهاي ماهانه و سالانه اوپك بود و مهمترين مأموريت آن، انتشار گزارشهاي دورهاي به سود كشور امريكاست.
منوچهر فرمانفرماييان يكي از چهرههاي مهم نفتي ايران پيش از انقلاب در كتاب خون و نفت به خوبي اين اداره را مورد واكاوي قرار داده و گزارشهاي آن را در جهت تأمين منافع امريكا ارزيابي ميكند. خامي غيرقابل جبراني است اگر گزارشهاي اين اداره را در رأس برنامهريزيها قرار دهيم. ممكن است برخي از مخاطبان اين موضوع را «سياه خواني» قلمداد كنند كه براي تنوير افكار ايشان، بايد گفت كه همين مؤسسه دو سال پيش در گزارشي رسماً اعلام كرد ميزان مصرف انرژي امريكا در سال ۲۰۲۵ به مرز ۳۲ ميليون بشكه خواهد رسيد! تأمين چنين حجمي از نفت كه نزدیک يك سوم نفت مصرفی جهان را شامل خواهد شد آن هم در خوش بينانهترين حالت، حجمي نيست كه بتوان از شيل نفتها تأمين كرد. اين در حالي است كه تنها ۱۶ درصد از نياز نفت امريكا از خاورميانه تأمين ميشود و در صورت حذف امريكا از بازار نفت خاورميانه كشورهاي شرق آسيا گزينه مطلوبتري به شمار خواهند رفت.
۲ ـ محور اصلي دكترين انرژي امريكا، ذخيرهسازي منابع نفتي به روش طبيعي و مخازن استراتژيك است. براي توضيح دقيق اين مطلب توضيح مقدمهاي ضروري است؛ طبق قانون منابع طبيعي امريكا، توليدكنندگان محلي نفت در تگزاس و آلاسكا صاحب منابع خود هستند و ميتوانند با تشكيل شركتهاي محلي كوچك و تحت نظارت ايالت مركزي به توليد نفت اقدام كنند. اين مجوز در شرايطي صادر شده است كه اين توليدكنندگان به دليل ميزان سرمايه گذاري غير قابل دسترس، بازدهي اندك چاههاي نفتي و اندك بودن ميزان توليد، در شرايطي كه قيمت نفت پايين باشد توليد نفت را كنار ميگذارند كه دقيقاً مطابق با دكترين انرژي امريكا براي ذخيرهسازي طبيعي نفت است و در صورتي كه قيمتها افزايش يابد دولت امريكا به جاي واردات نفت بايد انرژي خود را از توليدكنندگان محلي تأمين كند، پس به راحتي قابل لمس است كه افزايش قيمت نفت مانع مهمي در تحقق منافع امريكاست و چشمانداز انرژي آنها را با خطر بزرگي مواجه ميسازد.
۳ ـ تاريخ به خوبي نشان داده است امريكا براي افزايش نيافتن قيمت نفت مهرهاي كليدي در اوپك داشته است؛ زماني ونزوئلا بود و اين سالها عربستان. بيدليل نيست كه برژينسكي ميگويد: «جلسات اوپك قبل از اينكه در وين برگزار شود، نتيجهاش در كاخ سفيد مشخص ميشود». به تكرويهاي ونزوئلا قبل از چاوز و اين روزهاي عربستان نگاهي بيندازيد؛ عربستان از هر ابزاري براي افزايش نيافتن قيمت نفت استفاده ميكند، از مخالفت با كاهش توليد تا زير پا گذاشتن سهميهها و عرضه بيشتر از سهميه مشخص شده در بازارهاي نفتي. البته استدلال شاهزادههاي سعودي بر اين نكته استوار است كه ما به دنبال قيمت نيستيم بلكه «سهممحوري» را دنبال ميكنيم. اين ديدگاه يكي از دوگانههاي ديدگاههاي اوپك است كه كشورهاي حافظ منافع امريكا را با خود دارد و در مقابل كشورهاي «قيمتمحور» به رهبري ايران، ديدگاهي ديگر. آرمان ايران در اوپك چند دهه است كه روي اين مقوله ميگردد و بازار محوري كه مدنظر وزارت نفت است موقعيت ايران را در اوپك ضعيفتر از امروز خواهد كرد و باد را به پرچم امريكا ميوزاند.
۴ ـ اگر ادعاي اداره اطلاعات انرژي امريكا را مبني بر آغاز توليد شيل نفت بپذيريم آيا ميتوان قبول كرد كه ظرفيت توليد اين نوع نفت بيش از ۱۰ ميليون بشكه آن هم در طول سه سال است؟ به طور قطع اين موضوع يك مانور تبليغاتي براي جلوگيري از افزايش قيمت نفت است و نميتوان با توسل به آن در زمين امريكا و البته عربستان بازي كرد. اگر اين طور بود چرا در زماني كه قيمت نفت به ۱۵۰ دلار رسيد، واشنگتن در انديشه توليد شيلهاي نفتي نبود؟
۵ ـ شركتهاي ملي نفت مانند شركت ملي نفت عربستان، كويت، ايران، عراق و نزوئلا گرچه حجم زيادي از ذخاير نفتي جهان را در دست دارند اما ۲۳ درصد از بازار نفت را در دست دارند و در مقابل شركتهاي بينالمللي نفت امريكايي ـ اروپايي از جمله استات اويل، بيپي، توتال، شل، تگزاس و شورون سهمي بسيار بيشتر از اين ميزان. به عنوان نمونه شركت بريتيش پتروليوم روزانه ۶ ميليون بشكه نفت به امريكا و اروپا صادر ميكند كه رقم بسيار بزرگي است. اين شركت و شركتهاي ديگر زير نظر كلوپهاي بزرگ سياسي جهان مشغول به فعاليت هستند، شيلهاي نفتي را به نفع خود نميدانند و اگر موضوع شيلهاي نفتي به واقعيت نزديك باشد به طور قطع اين شركتها مهمترين متضرر خواهند بود. بيشتر قراردادهاي اين شركتها با كشورهاي نفتي مشاركت در توليد يا امتيازي است كه باعث ميشود افزايش قيمت نفت سود ميليارد دلاري را در طول سال به جيب افراد در سايه كه از سياستمداران امريكايي هستند سرازير كند لذا بزرگترين مخالف شيلهاي نفتي اين شركتها خواهند بود.
استدلالهاي بسياري مبني بر رد رابطه افزايش قيمت نفت، توليد نفت و امريكا قابل ارائه است، دلايلي مانند چشم انداز بازار انرژي و امريكا، چين و كشورهاي نوظهور اقتصادي، وضعيت مصرف نفت ايالات متحده و... كه به دليل محدوديت و مفصل شدن بحث از آن ميپرهيزيم.
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۰۱