وحید حاجی پور | در حکایات آمده است که شبی مار بزرگی برای یافتن تکه غذایی به یک نجاری راه پیدا میکند؛ در پی خزیدن برای سیر کردن خود، به اَرِه روی میز برخورد میکند و آسیب میبیند؛ با این ذهنیت که اَرِه قصد جان او را کرده است، دورش چنیره زده و تا میتواند چنبره را محکمتر میبندد. هر تلاش او برای کشتن دشمن فرضی، منجر به وخیمتر شدن جراحتش شده تا در نهایت جان خود را از دست میدهد.
این حکایت در علم مدیریت، بارها مورد اشاره قرار گرفته و نتیجهگیری میشود که اگر در شناخت دشمن خود دچار اشتباه شوید، به تباهی محکومید. این داستان بی شباهت به داستان
رمضانعلی سنگدوینی نماینده مردم گرگان در مجلس نیست؛ جایی که این نماینده در شناخت محیط نفت و البته دشمن خود دچار خطای بزرگی شده و با مصاحبههای گاه و بیگاه خود، به امید آتکه خود را از مهلکه نجات میدهد، فقط خود را در معرض مرگ سیاسی قرار میدهد.
سنگدوینی عصبانی است؛ حق هم دارد، او و دخترش طی روزهای گذشته به خط خبری بزرگی تبدیل شده اند که شاخکها را حساس کرده است. رقبای منطقهای او در حوزه انتخابیه و همکارانش در مجلس شورای اسلامی به تمسخر و تخریب وی مشغول شدهاند و همین فضا، نهایت کار را به جایی رسانده است که با اظهارات ناپخته، فضا را بیشتر علیه خود تقویت میکند.
سنگدوینی تا میتواند تکذیب میکند بطوری که در فضای مجازی این شوخی باب شده که سنگدوینی هر لحظه ممکن است تکذیب کند که اصلا دختری دارد! او از همان اول که نامه استخدام دخترش در نفت رسانهای شد، اینگونه گفت که اصلا در جریان این مساله نبوده و وزارت نفت باید در این باره توضیح دهد.
چند روز بعد که اوجی دستور توقف جذب نفیسه سنگدوینی را داد، او عصبانیتر شد و با حمله به وزارت نفت، خواستار ورود کمیسیون اصل 90 به این ماجرا شد. سنگدوینی حتی به علی فروزنده مدیرکل روابط عمومی وزارت نفت حمله کرد و گفت اصلا فروزنده کجا بوده؟ سابقه نفتی ندارد و استخدامش باید لغو شد.
به همین خوشمزگی، او قصد دارد حاشیه اخیرش را با فرافکنی در غبارها محو کند ولی هر تلاش او، بیش از آنکه وی را در موضع حق قرار دهد، موحب تمسخرش در فضای مجازی میشود. اینکه مثلا مدیرکل روابط عمومی وزارت نفت چرا در نفت مشغول به کار شده و هیچ سابقه نفتی ندارد، مرغ پخته را نیز به خنده وا میدارد چرا که فروزنده 13 سال خبرنگار ارشد حوزه نفت بوده و حتی بیشتر از برخی معاونان اوجی، با صنعت نفت آشناست.
اگر به این نقدهای سطحی باشد که باید از سنگدوینی پرسید چرا در دورهای که زنگنه امثال ختلان، صادق آبادی، پور ابراهیم و بسیاری دیگر از شاگردان خود را به کار گرفت سکوت اختیار کرد؟ پاسخ مشخص است چون در همان دوره بود که پیوند وی با نفت عمیقتر شد.
خلاصه آنکه سنگدوینی به دور اره خطرناکی پیچیده است؛ بهتر بود چنبرهاش را رها کرده، به گوشهای رفته و در پی التیام جراحتش باشد تا آنکه با ادامه دادن اظهارات عجیبش، خود را در فضای مجازی دستمایه طنز کند. حیات سیاسی او احتمالا با این روند رو به پایان است و اَرِه نیز بدون آنکه کاری کند، این روند را سرعت میبخشد.