به گزارش میز نفت ، نفت نروژ تنها 50 سال پیش کشف شد اما ساختار اقتصاد نروژ که پیش از آن بر ماهیگیری و کشتیرانی بنا شده بود، هنوز هم پابرجا است.
با اینهمه این درآمد نفتی و مدیریت درست آن در نروژ است که این کشور را به ثروتمندترین کشور جهان بدل کرده است. ما در این مقاله میخواهیم به این مطلب بپردازیم که چگونه نروژ ثروتمندترین کشور جهان شد اما همسایه جنوبی آن نتوانست چنین ثروتی به هم بزند.
نفت دستنخورده دریای شمال
تا قبل از جنگ جهانی دوم، تلاش برای استخراج نفت در سواحل اروپای غربی و دریای شمال کاری بیهوده بهحساب میآمد؛ زیرا کشورهای زیادی به چنین کاری اقدام کرده و توانسته بودند مخازن نفتی کوچکی بیابند و چاههایی هم حفر کنند.
اما مشکل این بود که از این چاههای نفت فقط میتوانستند روزانه حدود 100 بشکه نفت استخراج کنند. این عدد چه بهحساب امروز و چه بهحساب آن زمان، ناچیز بود؛ زیرا در آن زمان از هر چاه نفتی در خلیج فارس روزانه بیش از 3 هزار بشکه نفت استخراج میشد. آن هم با هزینهای بهمراتب کمتر.
منابع نفت دریای شمال تا پیش از دهه 1960 کشف نشده بودند. به همین دلیل هم کشور نروژ که بخش زیادی از این سواحل به آن تعلق داشت، کشور ثروتمندی نبود. پیش از جنگ جهانی دوم، مهمترین بخش اقتصاد نروژ، ماهیگیری و کشتیرانی بود که این بخشها امروزه هنوز هم بهعنوان یکی از مهمترین بخشهای اقتصاد نروژ فعال است.
اهالی نروژ در این دو کار بسیار ماهر بودند. قرنها تجربه و فعالیت اقتصادی اجدادی آنها را در این کارها، آنها را در ماهیگیری و کشتیرانی بسیار ماهر کرده بود.
بریتانیا به دنبال امپراتوری
در سوی دیگر ساحل دریای شمال، بریتانیا مشغول فعالیتهای عبث خود برای گسترش امپراتوری بریتانیای کبیر بود. به همین دلیل بخش نظامی خود را گسترش میداد.
بریتانیا در آن زمان بزرگترین ناوگان نیروی دریایی را داشت و ازاینروی تشنه نفت بود؛ اما مشکل این بود که بریتانیا منافع نفتی چندانی نداشت. به همین دلیل اولین جنگ نفتی را در خاورمیانه بر سر چاههای نفت باکو و بعد از آن چاههای نفت ایران و عراق انجام داد.
سکوی آلفای میدان نفتی فورتیس بریتانیا
بریتانیا بعد از ملی شدن صنعت نفت هم شروع به تحریم نفتی ایران کرد و در نهایت بهوسیله همکاری با سازمان سیا، دولت محمد مصدق را سرنگون کرده و داستان ملی شدن صنعت نفتی ایران را به تاریخ سپرد.با همین اقدامهای توسعهطلبانه بریتانیا بود که شرکتهای نفتی بریتانیایی مثل بریتیش پترولیوم (British Petroleum) یا BP و شرکت هلندی-بریتانیایی شل (Shell) بسیار بزرگ شدند.
بزرگترین میدان گازی اروپا
در نیمه اول قرن بیستم کسی فکر نمیکرد که دریای شمال محل ارزشمندی برای استخراج نفت باشد. دریای شمال جغرافیای سختی دارد. آبوهوای آن سرد و خشن است. بادهای پرسرعت آن باعث ایجاد امواج 15 متری در دریا میشود. به همین خاطر حتی انجام تحقیقات برای استخراج نفت نیز در این مناطق سخت و خطرناک بود و ازاینروی کسی هم از منابع نفتی آنجا خبری نداشت.
حتی در سال 1958 خود دولت نروژ امکان یافتن نفت در دریای شمال را رد کرد؛ اما یک سال بعد یک کشف اتفاقی همهچیز را تغییر داد.
در آن زمان شرکت شل در بخش شمالی هلند به دنبال نفت میگشت؛ اما هیچ میدان نفتی در این مناطق پیدا نمیکرد. با اینهمه شل در یکی از چاههای تحقیقاتی که حفر کرده بود یک مخزن گاز طبیعی بزرگ یافت. خود این کشف خیلی مهم نبود.
اهمیت این کشف زمانی افزایش یافت که شل چند چاه دیگر را برای جستجوی نفت حفر کرد و در عوض مخزنهای گازی دیگری در همان عمق مخزن قبلی کشف کرد.
نقشه میدانهای گازی هلند
شل بهطور اتفاقی یک میدان گازی عظیم یافته بود.
میدان گازی که شل پیدا کرده بود، بزرگترین میدان گازی اروپا بود که امروزه میدان گازی خرونینگن (Groningen Gas Field) نام دارد. خرونینگن نام همین استان شمالی هلند است که این میدان گازی در آن واقع شده است.
با اینهمه حتی خود کشف این میدان گازی بهاندازه «معنای وجود آن» اهمیت نداشت. قضیه این است که زمینشناسی این منطقه و دریای شمال مشابه هم هستند؛ بنابراین یافتن گاز طبیعی در هلند به این معنی است که احتمالا در زیر دریای شمال نفت وجود دارد.
کشف نفت برنت در دریای شمال
پس از این بود که شرکتهای نفتی در سال 1962 بهسرعت عملیات اکتشافی خود را در دریای شمال آغاز کردند. با اینهمه نروژ تا سال 1965 اجازه این عملیات اکتشافی را در مناطق دریایی تحت مالکیت خود به هیچ شرکتی نمیداد. البته عجلهای هم نداشت.
زیرا آبوهوای سخت منطقه و فناوری ابتدایی آن زمان، به این معنی بود که حتی اگر هم در این منطقه نفتی پیدا میشد، استخراج آن بسیار سخت و کند میبود.
هنوز در آن زمان نمیدانستند چگونه باید سکوهای نفتی بسازند که بتواند در مقابل بادهایی با سرعت 110 کیلومتر در ساعت و امواج 15 متری دریای شمال مقاوم باشد. به همین خاطر بود که کشف و استخراج نفت در این مناطق چندین سال به طول انجامید و با چندین حادثه سخت و تلفات جانی به همراه داشت.
اولین کشف قابلتوجه در سال 1969 در مناطق متعلق به نروژ رخ داد که امروزه میدان نفتی اکوفیسک (Ekofisk Oil Field) نام دارد.
یکی از سکوهای میدان نفتی اکوفیسک نروژ
بعد از آن بریتانیا کاملا اتفاقی یک سال بعد بزرگترین میدان نفتی دریای شمال به نام میدان نفتی فورتیس (Forties Oil Field) را کشف کرد.
کشف این دو میدان نفتی که نفت سبک و شیرین برنت از آنها استخراج میشود، موهبتی برای این دو کشور بود؛ اما نحوه استفاده دولتهای بریتانیا و نروژ از این منبع طبیعی باعث ایجاد تفاوتهای زیادی بین این دو کشور شده است.
زیرا این کشف نروژ را به ثروتمندترین کشور جهان بدل کرد اما در بریتانیا اتفاق دیگری رخ داد.
آنچه نروژ با پول نفت برنت انجام داد
در آن زمان نروژ میتوانست برای استفاده از این منبع ثروت جدید، صبوری پیشه کند. سیاست آنها، حفظ پایداری سیستم حکومتی، اقتصادی و اجتماعی بود. حزب کارگر که در آن زمان قدرت را در نروژ به دست داشت، یکی از بزرگترین حزبها از سال 1972 به اینسو بود. این همان حزبی است که سیستم رفاه اجتماعی مشهور و همچنین مالیاتهای زیاد این کشور را بنیان گذارده است.
دولت نروژ هیچ لزومی و هیچ عجلهای برای استفاده از درآمد نفت برای سرعت بخشیدن به رشد اقتصاد و تضمین بردن انتخابات بعدی را نداشت.
از آنسو برخورد دولت نروژ با بخش خصوصی بسیار تند بود. دولت نروژ به شرکتهای خصوصی که میخواستند در منطقه تحت کنترل نروژ به استخراج نفت بپردازند، تنها اجازه میداد که 50 درصد از مالکیت هر چاه نفتی را به داشته باشند. مالک نصف دیگر تمام چاههای نفت، دولت نروژ بود.
در سال 1972 دولت نروژ یک گام جلوتر رفت و یک شرکت نفتی با مالکیت کاملا دولتی به نام استاتاویل (Statoil) را ایجاد کرد. استاتاویل مستقیما با شرکتهای خصوصی نفتی رقابت میکرد. این شرکت بعدها به ایکوینور (Equinor) تغییر نام داد.
با این کار دولت نروژ از دو سو، سود میبرد. نهتنها از درآمدهای شرکتهای نفتی خصوصی فعال در منطقه 78 درصد مالیات میگرفت بلکه خود نیز مالک بخش زیادی از آن شده بود.
اما آنچه واقعا هوشمندانهتر بود، نحوه استفاده از این پول هنگفت بهدستآمده از نفت و مالیات بر نفت بود.
صندوق بازنشستگی دولت نروژ
دولت نروژ نهتنها این درآمد حاصله را پسانداز کرد، بلکه با آن به سرمایهگذاری هم پرداخت. دولت نروژ در سال 1990 یک صندوق با نام صندوق بازنشستگی دولت (Government Pension Fund Global) یا صندوق نفت (Oil Fund) ایجاد کرد. ارزش این صندوق از زمان تاسیس آن تا به امروز همواره بهسرعت در حال رشد بوده است.
بخش زیادی از سرمایهگذاریهای این صندوق در بازار سهام و اوراق دولتی (Bond) و بخش کمی نیز در املاک است. صندوق بازنشستگی دولت نروژ، بزرگترین صندوق در جهان است و در سپتامبر 2017 ارزش آن از یک تریلیون دلار (یک هزار میلیارد دلار) نیز گذشت.
در نمودار زیر میتواند ارزش بازار صندوق بازنشستگی دولت نروژ و همچنین نسبت ارزش آن به تولید ناخالص داخلی نروژ را ببینید.
این نکته را هم در نظر بگیرید که کل جمعیت نروژ 5 میلیون و 375 هزار نفر است که با تقسیم ارزش این صندوق به این تعداد جمعیت میتوان متوجه شد که دولت نروژ برای هر فرد از پول نفت دویست هزار دلار سرمایهگذاری کرده است که این عدد امروزه هم در حال رشد است.
مشخصا دولت نروژ در این سالها بهخوبی توانسته است که این فوران نفتی را بهخوبی کنترل کند. اتفاقی که در همهجا نمیافتد.
بیشتر کشورهای نفتی دنیا دچار نفرین منابع میشوند و با استفاده نا درست از درآمد هنگفت نفتی، عملا اقتصاد خود را از بین میبرند. اقتصاد ونزوئلا و اقتصاد ایران یکی از همین مثالهای استفاده بد از درآمدهای نفتی هستند.
اما این استفاده نادرست و سوءمدیریت منابع فقط مختص کشورهای در حال توسعه نیست. برخی از کشورهای توسعهیافته هم به همین دام نفرین منابع دچار میشوند و اقتصاد خود را با دلارهای نفتی دچار مشکل میکنند. نمونهاش هم همین اقتصاد بریتانیا است که آن هم مثل نروژ به بهترین نفت دنیا دسترسی دارد و حتی منابع نفتیاش نیز بزرگتر از نروژ است.
پول نفت برنت در بریتانیا
افزایش ناگهانی درآمدهای نفتی در بریتانیا همزمان بود با دوره نخستوزیری مارگارت تاچر (Margaret Thatcher).
مارگارت تاچر در سال 1979 قدرت را در بریتانیا به دست گرفت. اما بهجای اینکه مثل دولت نروژ به فکر پسانداز و سرمایهگذاری با این پول بیفتد، تصمیم گرفت با این درآمدهای هنگفت تغییرات اساسی در اقتصاد بریتانیا ایجاد کند.
او بهسرعت شروع به خصوصیسازی شرکتهای بریتانیایی و همزمان کاهش شدید مالیاتها کرد تا اقتصاد مشکلدار بریتانیا را رشد دهد. سیاست اقتصادی مارگارت تاچر البته موفق بود و توانست اقتصاد بریتانیا را شدیدا رشد دهد؛ اما این منافع موقتی بودند.
مشکل اینجا بود که وقتی قیمت نفت دوباره پایین آمد و درآمدهای حاصل از آن کاهش یافتند، تغییرات اقتصادی مارگارت تاچر به زمین گرم خوردند.
نروژ و بریتانیا رهیافت کاملا متضادی برای بهرهگیری از پول نفت اتخاذ کردند. دولت بریتانیا بهواسطه همین پول مالیاتها را پایین آورد اما دولت نروژ آن را سرمایهگذاری کرد و آنقدر این سرمایهگذاری را رشد داد که این کشور 5 میلیون نفری، به بزرگترین سهامدار در اروپا بدل شود.