به گزارش میز نفت به نقل از فارس، اخیرا محسن قدیری مدیر اسبق پالایشگاه تهران در نامهای به بیژن زنگنه وزیر نفت عنوان کرده است که مسئولین شرکت پالایش و پخش برای احداث طرح پالایشی سیراف پالایشگاه تهران را مجبور کردهاند که تمامی منابع مالی خود را در این طرح سرمایهگذاری کند. در این بین به دلیل ضرورت ارتقای فناوری پالایشگاه تهران برای تولید محصول باکیفیت و از طرفی نبود صرفه اقتصادی در طرح پالایشی سیراف، مدیرعامل و هیئت مدیره پالایشگاه تهران حاضر به پذیرش این اقدام شرکت پالایش و پخش نشده و در نتیجه از سمت خود برکنار شدند.
در این راستا برای بررسی بیشتر این اقدام شرکت پالایش و پخش و اطلاع بیشتر از انتقادات مطرح شده نسبت به طرح پالایشی سیراف با جلیل سالاری قائم مقام اسبق شرکت ملی پالایش و پخش به گفتگو نشستیم. مشروح این مصاحبه به شرح زیر است:
* یکی از اقدامات اساسی در خصوص پالایشگاه سیراف، بحث تامین خوراک آن است. چون خوراک این پالایشگاه از میعانات گازی تولیدی میادین پارس جنوبی تامین میشود. زمانی که این طرح تعریف شد، برآورد وزارت نفت این بود که تولید میعانات گازی به روزانه به 1.1 میلیون بشکه میرسد که این امر محقق نشد. در حال حاضر روزانه 800 هزار بشکه از میدان پارس جنوبی میعانات تولید میشود و روند تولید میعانات گازی از این میدان روند کاهشی دارد. مستند این روند کاهشی آمارهای معاونت برنامهریزی وزارت نفت است.
*الان کل تولید میعانات بین 750 تا 800 هزار بشکه در روز است که از این مقدار حدود 400 هزار بشکه به پالایشگاه ستاره خلیج فارس تزریق میشود. 150 هزار بشکه خوراک پتروشیمی نوری و بوعلی است، 50 هزار بشکه به پالایشگاه لاوان و بندرعباس داده میشود. در نتیجه حدود 600 هزار بشکه مصرف فعلی میعانات گازی ماست.
*در مجموع ارقام تولیدات و مصارف میعانات گازی نشان میدهد که مازادی باقی نمیماند که بتوانیم 8 طرح 60 هزار بشکهای تعریف کنیم. لذا وزارت نفت تعداد طرحها را به 6 طرح کاهش داد ولی باز هم 360 هزار بشکه در روز میعانات گازی نداریم. این نشان میدهد در بحث تامین خوراک در این پالایشگاه سیراف مشکل جدی وجود دارد. حتی در جلسه معرفی این پروژه، خود وزارت نفت گفت تا 12 سال میتوانیم خوراک این پالایشگاه را تامین کنیم. چون خودش هم میداند این افت فشار در پارس جنوبی، تولید گاز را کاهش میدهد و در نتیجه تولید میعانات گازی هم افت میکند.
*در ضمن تعهد 12 ساله وزارت نفت هم برای سالهای گذشته است و در حال حاضر برای احداث این طرح حدود 5 سال زمان نیاز است و در واقع تعهد وزارت نفت برای اعطای خوراک دقیقا همزمان با اتمام ساخت پالایشگاه تمام میشود. یعنی اگر سرمایهگذاران به احداث این پالایشگاه اقدام کنند؛ باز هم خوراکی وجود ندارد که کار تولید انجام شود و حداقل اصل سرمایه به آنها بازگردد. در نتیجه وزارت نفت در تامین خوراک این پالایشگاه با مشکل جدی مواجه است.
* ایراد دیگری که به این طرح وارد است مربوط به محصولات تولیدی پالایشگاه است. طبق الگوی تعریف شده 60 الی 70 درصد محصولات این پالایشگاه نفتا است که یک محصول نیمهنهایی است و نمیتوان با آن کاری کرد؛ زیرا نفتا به طور مستقیم مورد استفاده قرار نمیگیرد و باید به عنوان خوراک به پتروشیمیها تزریق شود و تبدیل به کالای نهایی شود. نفتا مانند میعانات گازی است و باید به عنوان خوراک مجددا مورد استفاده قرار بگیرد.
*در نتیجه دو راهکار برای استفاده از این نفتا موجود است. یا باید این نفتا را صادر کنیم ولی چون محصول نیمهنهایی است کسی از ما نمیخرد و یا باید این نفتا را در داخل به عنوان خوراک پتروشیمی مصرف کنیم که الان هم ظرفیت مورد نیاز پترشیمیها به نفتا به طور کامل تامین میشود. الان پتروشیمی و پالایشگاه هایی که نیاز به نفتا داشتند از روشهای مختلف نفتا خود را تامین میکنند.
*در حال حاضر پتروشیمی بندرامام که نفتا استفاده میکند، نفتای مورد نیازش را از پالایشگاه آبادان میگیرد. پتروشیمی شازند هم از پالایشگاه شازند و اصفهان نفتا میگیرد. در نتیجه این نفتای تولیدی از پالایشگاه سیراف بدون مصرف باقی میماند. در این بین 16 تا 24 هزار بشکه میعانات گازی نفتا توسط پتروشیمی بندر امام مصرف میشود، حدود 35 هزار بشکه هم در روز خوراک نفتا پتروشیمی شازند است. پس در داخل نیازی به نفتا نداریم.
*پس در مجموع کل نیاز پتروشیمیها به نفتا حدود 50 هزار بشکه است که به طور کامل تامین میشود. در حالی که 60 الی 70 درصد محصول تولیدی پالایشگاه سیراف طبق الگویی که وزارت نفت مشخص کرده است، نفتا است. یعنی از 360 هزار بشکه مصرف میعانات گازی این پالایشگاه، 60 درصد تبدیل به نفتا میشود؛ یعنی 216 هزار بشکه در روز تولید نفتا خواهیم داشت و این میزان نفتا تولیدی در هیچ جایی نمیتوان مصرف کرد. لذا این نفتا را باید ذخیرهسازی کرد اما این ذخیره سازی تا کی ادامه خواهد داشته باشد و با آن باید چه کرد را کسی نمیداند. در نتیجه الگوی تولید طرح سیراف بدون نیازسنجی تدوین شده است
* در طرح پالایشگاه سیراف، شرکتی را برای تامین زیرساخت معرفی کردهاند که این شرکت وظیفه تامین آب، برق، گاز، بخار و ایجاد مخازن ذخیرهسازی برای تولیدی این پالایشگاهها را برعهده دارد. در این بین روابط این پالایشگاههای 60 هزار بشکهای با این شرکت زیرساخت، مشخص نیست. این پالایشگاههاه 60 و 120 هزار بشکهای سیراف self_support نیستند و باید با شرکت دیگری طرف قرارداد قرار بگیرند. در حالی که قاعده این است که این پالایشگاهها باید خود تامینکننده سرویسهای جانبی باشند؛ زیرا خود این قراردادها بین تک تک این پالایشگاهها با شرکت زیرساخت، پیچیدگی های خاص خود را دارد و مانع خیلی از اقدامات میشود.
*افزون بر این، هر کدام از این پالایشگاههای سیراف باید با شرکت زیرساخت، قرارداد ذخیرهسازی و انتقال هم منعقد کنند. خود این مساله دارای پیچیدگی است. لذا سوال اصلی این است که چرا وزارت نفت این واحدها تکه تکه کرده و چنین الگویی را در نظر گرفته است؟ به نظرم همه این پالایشگاههای 60 هزار بشکهای باید توسط یک کنسرسیوم و به صورت یک پالایشگاه 360 هزار بشکهای احداث شود. اما در الگوی وزارت نفت این موضوع تعریف نشده است.
*ضمن اینکه طرح سیراف با این الگو 60 هزار بشکهای صرفه اقتصادی ندارد و از نظر سرمایهگذاران یک طرح شکست خورده است. نمونه اخیر این قضیه هم درباره پالایشگاه 60 هزار بشکهای اندونزی اتفاق افتاد که بعد از 6 ماه این طرح شکست خورد. به طور کلی در دنیا پالایشگاههای ظرفیت پایین منسوخ شده است.
*طراحی وزارت نفت به گونهای بوده که علیرغم اینکه نفتا تولیدی در این پالایشگاه، یک محصول نیمهنهایی است اما در این پالایشگاهها نمیتوان واحد بنزینسازی ایجاد کرده و نفتا را به بنزین تبدیل کنیم. زیرا مقیاس کوچک این پالایشگاهها مانع چنین اقدامی میشود. چون وقتی این پالایشگاهها در قالب واحدهای ظرفیتهای محدود 60 هزار بشکهای تعریف شود، از این 60 هزار بشکه میعانات گازی قرار است 60 درصد به نفتا تبدیل شود که میشود 36 هزار بشکه در روز. که از این 36 هزار بشکه نفتا، حدود 30 درصد، نفتا سبک و 70 درصد نفتا سنگین خواهد بود. به دلیل مقیاس کوچک این پالایشگاه، احداث واحد CCR و ایزومراسیون بخواهند برای آن، توجیه اقتصادی ندارد.
*در حال حاضر طبق استانداردهایی که تعریف شده هرچه بتوان پروژه ساخت پالایشگاه را با ظرفیتهای بزرگتر تعریف کرد، هزینههای احداث هم به دلیل اقتصاد مقیاس کمتر میشود و طرح توجیه اقتصادی پیدا میکند. اما واحدهای کوچکتر هزینه اولیه بالایی دارند مثلا وقتی پالایشگاهی 60 هزار بشکهای باشد، دیگر احداث CCR و ایزومراسیون نمیصرفد. کسانی که این طرح را تدوین کردهاند باید پاسخگو باشند که چرا چنین طرحهای کوچکی برای ساخت پالایشگاه را تعریف کردند که صرفه اقتصادی نداشته باشد.
* اگر به فرض غلط قبول کنیم که میتوانیم از پالایشگاه سیراف بنزین تولید کنیم باز هم نمیتوان به قیمت ورشکستگی پالایشگاه تهران این کار را انجام داد. یعنی پالایشگاه سیراف نمیتواند جایگزین پالایشگاه تهران در تامین نیاز داخل باشد. اگر بخواهیم در داخل مصرف کنیم، زیرساخت انتقال آن نیست. چون اکثر مصرف بنزین در مرکز کشور و پایتخت و شمال کشور است. براین اساس قرار است با چه زیرساخت و خط لولهای این بنزین را از سیراف به تهران یا سایر شهرها ببریم. در این باره هم فکری نشده است.
*در زمانی که در حال مطالعه پالایشگاه ستاره خلیج فارس بودیم، این بحث مطرح شد که چرا این پالایشگاه در عسلویه نباشد. سپس این بحث مطرح شد که قطب مصرف ما کجاست. پس باید مکانی برای احداث ستاره خلیج فارس انتخاب کنیم که برای آن مسائل مربوط به خطوط لوله، انبارها و واحدهای ذخیرسازی هم در نظر گرفته شود. لذا مطالعه درباره هزینه زیرساخت ستاره خلیج فارس با توجه به لحاظ کردن انتقال بنزین، ما را به این نتیجه رساند که بندعباس گزینه بهتری است. اما سیراف هیچ زیرساختی برای انتقال ندارد.
*در مجموع طرح پالایشی سیراف چند ایراد کلی دارد. یکی اینکه اصلا روی تامین خوراک هیچ آیندهای برای این طرح نیست. یعنی معلوم نیست آیا در 25 سال اینده خوراک دارد یا خیر. چون همین الان هم تولید میعانات گازی ما زیاد نیست و 130 هزار بشکه فقط مازاد داریم. حالا چطور قرار است طرحی اجرایی کنیم که روزانه 360 هزار بشکه مصرف دارد. از طرفی تولید میعانات گازی ما از میادین پارس جنوبی نیز نزولی است.
*موضوع دوم بحث محصولات تولیدی این پالایشگاه است که نفتا است و محصول نیمه نهایی محسوب می شود. نه می توان را صادر کرد و نه میتوان آن را در داخل مصرف کرد. موضوع سوم این است که حتی اگر در تامین خوراک محصول آن هم مشکلی نداشته باشیم، این طرح با این واحدهای 60 هزار بشکهای صرفه اقتصادی ندارد. حتی اگر صرفه اقتصادی هم داشته باشد، باز هم مسیری نیست که بخواهیم محصولات را در داخل مصرف کنیم. استان بوشهر و فارس که نیاز ندارند و باید به مرکز و شمال انتقال داد اما خطوط لوله و انبار ذخیرهسازی برای اینکار وجود ندارد.
*لذا این طرح از تمامی ابعاد شکست خورده است و به نوعی آب در هاون کوبیدن است. اگر وزارت نفت فکر میکند این ایرادات مطرح نیست؛ بیاید روی بحث تامین خوراک یک قرارداد تامین خوراک 25 ساله به بخش خصوصی و سرمایهگذاران بدهد. خودش هم محصولات پالایشگاه را تضمین خرید کند. اگر این کارها را نمیکند نشان می دهد این طرح با مشکلات جدی روبرو است. خود وزارت نفت هم از این مطلع است.
*اینگه گفته شده نرخ بازگشت سرمایه طرح سیراف 42 درصد است هم آدرس غلط است. مدل توسعه یافته پالایشگاه سیراف، پالایشگاه لاوان است. 50 درصد خوراک لاوان میعانات گازی است و 50 درصد نفت خام شیرین و سبک است. وقتی آن طرح تمام امکانات از جمله اسکله مستقل، واحدهای ذخیرهسازی را دارد و دسترسی هایش نیز فراهم است، مشاهده میشود این طرح لاوان با مشکل اقتصادی مواجه است. حالا چطور این طرح سیراف که به مراتب از آن بدتر است 32 درصد نرخ بازدهی سرمایه دارد؟ اگر این طور باشد طرح لاوان باید 60-70 درصد نرخ بازگشت سرمایهاش باشد. پس این مقایسه نشان میدهد این ادعاهای وزارت نفت درست و کارشناسی نیست.
منبع: فارس
دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۰۷