به گزارش
ميزنفت، مصطفوي را بايد يکي از مديران نفتي ناميد که مصداق عبارت «مديران اتوبوسي» است، جواني که بدون يک روز تجربه مديريتي و حتي کارشناسي از خانه شهرياران جوان به نفت آمد و پس از شکست در پروژه جمعآوری گازهاي همراه، به سمت مديريت کسبوکار و سرمایهگذاری شرکت ملي نفت ايران منصوب شد.
مصطفوي طي اين مدت عملکرد اسفناکي را از خود بهجای گذاشت و حتي اعتراض مدافعان پروپاقرص وزير نفت را برانگيخت تا یکبار ديگر ثابت شود وي براي سمت خود بسيار کوچکتر از آني است که میشد فکرش را کرد. بستههای سرمایهگذاری شرکت ملي نفت براي توسعه میدانها و امور بالادستي همگي در حد حرف و کاغذ باقي ماند و وقتي هيچ جريان مثبتي دراینباره به وجود نيامد، انتقادات به وي بيشتر شد.
کساني که مصطفوي را بهخوبی میشناسند، بهخوبی آگاهند شخص وي و تفکرات مدیریتیاش يکي از مهمترین عوامل در وضعيت امروز صنعت نفت است ولي بازهم شنيده میشود وي در محافل گوناگون میگوید نگذاشتند من کار کنم. تلاش بسياري میشود استعفاي وي، نشانه اعتراضي باشد براي اين مهم ولي کيست که نداند اینگونه فرار به جلوها تنها میتواند يک مفر کوتاهمدت براي مصطفوي و امثال وي باشد.
اگر استعفاي وي پذيرفته شود دو حالت کلي براي او وجود دارد؛ يا براي هميشه از نفت میرود و يا به سمتي بزرگتر دست مییابد. در حالت نخست وي بايد درباره عملکرد خود شفافسازی کند و بابت همه قصور خود، به دستگاههای نظارتي پاسخگو باشد. در حالت دوم هم اگر اتفاق بيفتد، چندان نبايد تعجب کرد زيرا در وزارت نفت زنگنه، اصولاً افرادي پيشرفت میکنند که حجم ويراني سمت گذشتهشان بيشتر باشد. البته زنگنه نشان داده است به هيچ دستگاه و نهادي پاسخگو نيست اما چنانچه مصطفوي به سمت بزرگتری دست يابد، بهتر است دليل اين پيشرفت عنوان شود.
مصطفوي و امثال او در دولت يازدهم و دوازدهم نشان دادند که سبک جوانگرایی در دولت روحاني، چيزي کمتر از دولت گذشته خود ندارد و بهرهوری و کارآیی چنان بیاهمیت است که منصوبان هم با علم بر اين موضوع، بهراحتی سمتها را درو میکنند. مصطفوي شايد با اين استعفا، به دنبال فرار به جلو باشد ولي هم او و هم وزير نفت، بايد بابت عملکرد ضعيفي که خودنمايي میکند پاسخگو باشند. بدون هيچ بهانهای!