داود محبی | در سال 1975 اوپک در اوج اقتدار و قدرت بود ولی اختلافات داخلی در مورد آینده قیمت نفت خام اتحاد اوپک را در خطر نابودی قرارداد. ونزوئلا که خود یکی از اعضای اصلی اوپک بود برای فرار از مشکلات مالی شروع به افزایش صادرات نفت بیش از سهمیه تعین شده توسط اوپک مبادرت نمود که این امر باعث افت قیمت نفت و اقدامی خارج از سیاست های اوپک بود و عملا آن سازمان را در خطر اضمحلال قرار داد.
از یک سو سر شاخ شدن ونزوئلا با اوپک و عربستان و از سویی دیگر رد شدن تقاضای کشورهای جهان سوم برای فروش نفت ارزان به آنها باعث شد تا اوپک در چهل و ششمین کنفرانس عادی خود به این مشکلات رسیدگی کند.
شروع کنفرانس در تاریخ 20 دسامبر 1975
در روز اول مذاکرت بسیاری از اعضا ، عراق را متهم میکردند که برای بالا بردن فروش ، مخفیانه تخفیف هایی در قیمت اصلی قائل میگردد. بحث و مذاکره در اولین روز کنفرانس با بلاتکلیفی پایان می یابد ، به همین دلیل وزرای نفت جلسه را به ساعت 10 صبح روز بعد موکول می کنند ، اما وزرای نفت قطر و امارات متحده برای پایان کنفرانس صبر نکرده و همان شب به لندن عزیمت می کنند.
نمایندگان در نشست اوپک در سال 1975
ورود تروریست ها به مقر اصلی اوپک در وین
روز بعد ، مذاکرات در سالن کنفرانس در طبقه اول با حضورحدود پنجاه نفر از جمله یازده وزیر نفت آغاز می شود. در طبقه همکف گروه کوچکی از خبرنگاران در انتظار پایان کار کنفرانس هستند . در ساعت 45/11 یک ماشین استیشن در یکصدمتری ساختمان متوقف میگردد و پنج مرد و یک زن از آن پیاده می شوند و در حالی که کیف های ورزشی در دست داشتند به سالن همکف اوپک وارد می شوند.یکی از آنها از خبرنگاری به آرامی می پرسد که جلسه اوپک در کجاست.این شش نفر شروع به بالا رفتن از پلکان می کنند ولحظاتی بعد صدای شلیک گلوله فضای ساختمان را پرمی کند.یکی از خبرنگاران به سرعت از پله بالا رفت و بلافاصله برگشت و فریاد زد بی هدف شلیک می کنند.
تروریست ها در حال تیر اندازی به پلیس
شروع کشتار و گروگان گیری
زن جوان تروریست ، یک کاراگاه استرالیایی را که می خواست به طرف آسانسور بدود را به قتل می رساند و گروه تروریست به طرف سالن کنفرانس هجوم می برند.محافظ وزیر نفت عراق سعی کرد سد راه مهاجمین شود اما زن تروریست او را هم به قتل رساند . یوسف ازمیرلی وابسته اقتصاد لیبی که جلو در نشسته بود از شلوغی استفاده کرد و به روی رهبر باند تروریستی پرید و یکی از اسلحه هایش را گرفت ولی تروریست که چابک تر بود شش گلوله به طرف ازمیرلی شلیک کر و او را به قتل رساند.
تروریست های اوپک از چپ به راست: یوزف، کروچر-تییدمان، کلین، ناچا، یوسف و کارلوس
من کارلوس هستم
تروریست ها با گروگان گرفتن 60 نفر از جمله 11 وزیر که در بین آنها جمشید آموزگار رئیس هیئت نمایندگی ایران هم به چشم میخورد حلقه گروگان گیری را بستند. سرکرده گروه تروریستی شروع به صحبت کرد و گفت که از طرف گروهش به نام بازوی انقلاب عرب سخن میگوید و بیانیه شش صفحه ای خود را که به زبان فرانسه نوشته شده بود به مدیر شرکت ملی نفت الجزایر داد تا با صدای بلند بخواند. بیانیه با این جملات شروع می شد : ما به یک مبارزه سیاسی علیه اتحاد امپریالیسم آمریکا و نیروهای مرتجع و سازشکار عرب دست زده ایم.
نفت باید در خدمت اعراب و جهان سوم به کار گرفته شود . در این اعلامیه به اسرائیل حمله شده ، سازمان آزادی بخش فلسطین به محافظه کاری متهم گردیده ، ایران به عنوان عامل فعال امپریالیسم معرفی شده و انورسادات یکی از خائنین اصلی دنیای عرب ، عراق و سوریه دو کشور مترقی توصیف شده بودند.
هنگامی که خواندن بیانیه به اتمام رسید ، جمشید آموزگار از رهبر تروریست ها سوال کرد: ولی شما کی هستی ؟چند لحظه سکوت حکمفرما شد ، سپس رهبر تروریست ها گفت : من ((
کارلوس)) هستم . مردی که در مقابل وزرای شوکه شده ایستاده بود ((
ایلیچ رامیرزسانچز)) با نام مستعار ((
کارلوس)) اهل ونزوئلا ، یکی از تروریستهای سرشناسی بود که جهان در تعقیبش بود.
کارلوس شغال
درخواست تروریست ها
کارلوس عبدالسلام وزیر الجزایر را به اتاق کوچکی برد و گفت که اگر دولت اتریش با خواسته های آنها موافقت نکند شروع به کشتار وزرا و گروگانها میکند.عبد السلام پیام تروریستها را به مقامات اتریش انتقال داد و اعلام کرد که کماندوها خواسته اند که پیام آنها از رادیو پخش شود و تقاضا دارند اتوبوسی که پنجره آن با با پرده پوشیده شده است و یک هواپیمای دی.سی.90 در اختیار آنها گذاشته شود و هواپیما در فرودگاه آماده پرواز باشد .سپس کارلوس به طرف یمانی ((وزیر عربستان)) رفت و گفت اگر در ساعت 5 بعد از ظهر بیانیه از رادیو پخش نشود او را خواهد کشت و بعد به طرف جمشید آموزگار رفت و گفت نامه ای برای دولتش بنویسد و به آنها بگوید اگر بیانیه از رادیو پخش نشود و اگر هواپیما در فرودگاه نباشد او را نیز اعدام خواهد کرد .
دولت اتریش با تمام خواسته های تروریست ها موافقت کرد مشروط به این که به گروگانها آسیبی نرسد . صبح روز بعد زمانی که اتوبوس از راه رسید تروریست ها نیمی از گروگان ها را آزاد کردند و راهی فرودگاه شدند.هواپیمای حامل گروگان ها وارد الجزایر می شود و در آنجا گروگان های غیر عرب و غیر ایرانی را آزاد می کند و هواپیما راهی لیبی می شود ولی خواسته آنها برای تغییر هواپیما عملی نمی شود و کارلوس تصمیم به مراجعت مجدد به الجزایر می گیرد. قبل حرکت به سمت الجزایر کارلوس 2 گروگان دیگر را آزاد می کند.در وسط راه کارلوس تصمیم می گیرد به تونس برود ولی مقامات تونس از پذیرش او خودداری می کنند و در نتیجه هواپیمای دی.سی.90 شرکت هواپیمایی اتریش مجددا وارد الجزایر می شود.
لحظه سوار شدن گروگان ها و تروریست ها به هواپیما
بوتفلیقه وزیرخارجه الجزایر به کارلوس اعلام می کند تمامی گروگان ها را آزاد کند و تسلیم شود ، در غیر این صورت او دیگر نمی تواند سلامت تروریست ها را تضمین کند. کارلوس قبول می کند ولی در لحظه اخر در مقابل آموزگار قرار می گیرد و می گوید : نمی توانید از دست ما فرار کنید ، دیر یا زود کشته خواهید شد. پس از آن تروریست ها از هواپیما خارج شده و سوار بر اتومبیل های پلیس که در انتظار آنان بود در پشت ساختمان فرودگاه از دیده ها پنهان شدند.ساعت 30/7 بامداد بوتفلیقه وارد هواپیما شد و گفت همه چیز تمام شده است.
ترکشی به شاه
پایان رضایت بخش این گروگانگیری که در ابتدا با مرگ 3 بیگناه آغاز شد و سکوت پس از آن، این ماجرا را که در رابطه با جنگ نفت در خلیج فارس از اهمیت ویژه برخوردار است در هالهای از ابهام فرو برده است. اکثر گروگانها و گروگان گیرها در قید حیات هستند اما سکوت درباره چگونگی این واقعه، طراحان اصلیاش ، کشور و یا کشورهای گردانندهاش، هدفها و نتیجه گیریهایش همچنان ادامه دارد و از آن تاریخ تا کنون تغییرات بسیاری در جهان و در رابطه با اوپک اتفاق اففتاده است..
یکی از هدفهای اصلی این ماجرا از گروه دشمن، یعنی شاه ایران و دو نفر از گروه دوست، یعنی بومدین و صدام حسین به کلی از گردونه خارج شدند ولی معلوم نیست چه عاملی باعث می شود که این سکوت همچنان پایدار بماند. یکی از نتایج آشکار این گروگانگیری تغییر تصمیم شاه ایران از اجرای برنامههای تعطیلات زمستانی خود در سنت موریس سوئیس بود.
شاه که هر سال برای استراحت و تفریح، آزمایشهای پزشکی، معالجات و انجام مذاکرات بسیار محرمانه و خصوصی خود ، برای مدت یک ماه به کاخ سنت موریس میرفت. بعد از ماجرای گروگانگیری دیگر هرگز به این برنامه ادامه نداد و بجای آن ابتدا نوشهر و بعد جزیره کیش مقر تعطیلات زمستانی شاه شد.
در حقیقت کاخ سنت موریس پس از ماجرای گروگان گیری اوپک تعطیل شد و در تعقیب آن شایعات بسیاری رواج گرفت. یکی از آن شایعات حاکی از آن بود که جمشید آموزگار وزیر اقتصاد ایران که نقش وزیر نفت ایران را در جلسات وزرای اوپک پیگیری میکرد، به دام کارلوس گرفتار شده بود پیامی از طرف کارلوس برای شاه آورد که موجب تعطیلی کاخ سنت موریس شد، پیام این بود:«دفعه آینده نوبت شاه است». آموزگار هیچ وقت این شایعه را تکذیب نکرد.