ميزنفت/ در مورد چنین شخصی مواضع اتخاذ شده در جریان رقابتهای انتخاباتی که به منظور ربودن آراء از رقیب مطرح میشود نیز لزوما نمیتواند آنچه در عمل تحقق خواهد یافت را بازتاب دهد، خصوصا که تناقضات زیادی در مواضع انتخاباتی وی وجود داشته است.
اما در رابطه با مسائل مربوط به نفت و انرژی شاید بیش از هر بخش دیگری بتوان سیاستهای ترامپ را گمانه زد. خصوصا با توجه به این که جمهوریخواهان هم حزب آقای ترامپ، در کنگره و سنا نیز حائز اکثریت شدهاند و مواضع انرژی ایشان نسبتا روشن است و گفتههای انتخاباتی ترامپ نیز مغایرتی با این مواضع نداشته است و برخی از انتخابهای کلیدی او نیز تاکید بر این مواضع را بیشتر آشکار میکند. اما از آنجا که مسائل نفت و انرژی موتور محرکه بسیاری از تحولات جهانی است، آگاهی از مواضع نفتی ترامپ میتواند به پیشبینی درک تحولات جهانی در دوره وی نیز کمک کند.
جمهوریخواهان، کابینه ترامپ و گرایش نفتی
سیاست قطع وابستگی به واردات انرژی (خصوصا از خارج از قاره امریکا) مورد توافق هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات است اما اولا- جمهوریخواهان تاکید بیشتری بر آن دارند و ثانیا- جمهوریخواهان بر خلاف دموکراتها، تحقق این هدف را از طریق رونق نفتی جستجو میکنند.
دموکراتها توجه بیشتری به مسائل زیستمحیطی دارند و میکوشند از طریق توسعه انرژیهای غیرفسیلی و سازگار با محیطزیست تحقق هدف خودکفائی در سطح قاره را دنبال کنند اما جمهوریخواهها فکر میکنند تحقق این هدف از آن مسیر بسیار دورتر و دیرتر خواهد بود. همچنین وابستگی جمهوریخواهان به منافع نفتی بسیار بیشتر از دموکراتها است و اعتقادشان به مسائل زیستمحیطی بسیار کمتر و به قول "لستر تارو" در کتاب "رویائی بزرگ" ، سبزی دلار را به سبزی محیطزیست ترجیح میدهند.
ایالاتمتحده هم دارای منابع عظیم نفت وگاز نامتعارف است و هم اولین توسعه دهنده تکنولوژی مربوط به اکتشاف و استخراج از این منابع، ولذا در جریان یک رونق نفتی هم تولید نفت و گاز این کشور افزایش مییابد و هم این پتانسیل وجود دارد که شرکتهای نفتی صاحب این تکنولوژی در امریکا، به فروش خدمات و کالا به سایر کشورهای جهان بپردازند.
وجود ذخائر غیرمتعارف نفت و گاز (و خصوصا گاز) موسوم به نفت و گاز شِیلی به ایالاتمتحده محدود نمیشود و در بسیاری از دیگر نقاط جهان نیز وجود دارد و اگر کشورهای صاحب این ذخائر بخواهند یا به نوعی مجبور شوند که ذخائرشان را توسعه دهند به شرکتهای امریکائی نیازمند خواهند بود.
بنابراین رونق نفتی و توسعه نفت و گاز شِیلی میتواند در ایالاتمتحده صدها هزار شغل ایجاد کند که آقای ترامپ به این مشاغل نیز به شدت نیازمند است.
ترامپ و اعضاء تیمش در جریان اردوکشی انتخاباتی وعده دادهاند که بسیاری از مقررات محدودکننده زیستمحیطی را برمیگردانند، زمینهای دولتی بیشتری را برای فعالیتهای اکتشاف و استخراج نفت و گاز آزاد میکنند، صنایع ذغالسنگ را احیاء میکنند، از توافقنامه آب و هوائی پاریس (که اوباما مدافع آن بود) خارج میشوند و سیستم انرژی ایالاتمتحده را خودکفا میکنند. با توجه به این وعدهها بر اقداماتی که در درون آنها ذکر شده است، اقدامات تبعی دیگری قابل پیشبینی است:
1- احتمالا خطلوله موسوم به Keystone XL یا فاز 4 شبکه خطوطلوله موسوم به Keystone به طول حدود 1900 کیلومتر بین جنوب و شمال امریکا که اوباما در نوامبر 2015 احداث آن را متوقف کرده بود به سرعت احداث خواهد شد. شبکه کیاستون خطوطلوله نفت کانادا و امریکا را به هم متصل میکند و فاز 4 آن میتواند انعطاف نقل و انتقال نفت را بالا ببرد و هزینههای تولیدکنندگان نفتشِیل را کاهش دهد.
اوباما حتی مصوبات سنا و کنگره در مورد بودجه این خطلوله را وتو کرد چراکه طرفدارن محیطزیست معتقد بودند که خود خطلوله خطر نشتی و آلودگی دارد ضمن این که فعالیتهای توسعه نفتشِیلی را رونق میدهد و آلایندههای این فعالیتها بسیار بیشتر است توسعه نفت متعارف است.
2- برنامه تکمیل خطلوله موسوم به Dakota Access که حدود 90 درصد پیشرفت دارد ولی مراحل نهائی آن با بعضی محدودیتهای زیستمحیطی مواجه شده است، سرعت خواهد گرفت. که این هم به رونق نفتی کمک میکند.
3- احتمال دارد سهم ذغالسنگ در نیروگاههای تولید برق که به سرعت در حال کاهش و خصوصا جایگزینی با گازطبیعی بوده است مجددا افزایش یابد.
4- احتمالا هزینههای دولتی برای توسعه زیرساختهای انرژی که سرمایهگذاری در این بخش را تشویق میکند، افزایش خواهد یافت و مالیاتهای تولیدکنندگان نفت و گاز شِیلی و خصوصا مالیاتهای زیستمحیطی آن ها کاهش خواهد یافت.
البته با توجه به این که جمهوریخواهان به صادرات نفت و گاز هم گرایش دارند، سیاستهای ارتقاء بهرهوری انرژی متوقف نخواهد شد تا انرژی بیشتری برای صادارت باقی بماند. ایالاتمتحده از فوریه سال گذشته(2016) میلادی صادرکننده گاز بصورت LNG (گازطبیعی مایع شده) شده است و حتی به کویت و اماراتمتحده عربی هم گاز صادر کرده است.
ترکیب کابینهای که ترامپ انتخاب کرده است نیز احتمال پیگیری این سیاستها را تقویت میکند. اسکات پریوت (Scott Pruitt) که به عنوان رئیس محیطزیست تعیین شده است توسط روزنامه نیویورک تایمز به عنوان عضوی از گروه انکارکنندگان پدیده تغییر اقلیم معرفی شده است. این گروه کسانی هستند که قائل به این هستند که اصولا از نظر علمی مستندات کافی برای ارتباط بین گرم شدن کره زمین با انتشار آلایندههای ناشی از سوختهای فسیلی وجود ندارد. ریک پری (Rick Perry) که بعنوان وزیر انرژی در نظر گرفته شده است نیز جزو همان گروه انکارکنندگان تغییر اقلیم است وی فرماندار ایالت تگزاس بوده و به عبارتی یک مرد نفتی است و از مسئولین خطلوله داکوتا بوده است.
و شاید از همه جالب تر انتخاب "رکس تیلرسن" به عنوان وزیر خارجه باشد. او یک مرد کاملا نفتی است که از سال 1975 در شرکت نفتی اگزان استخدام شده و مدیر بخشهای مختلف این شرکت در یمن و آسیای میانه و روسیه بوده است و پس از ادغام دو غول نفتی اگزان و موبیل در سال 1999 وی از سال 2004 تا کنون در بالاترین سطح مدیریت این شرکت قرار داشته است.
البته نباید تصور کرد که تیلرسن با مسائل بینالمللی کاملا بیگانه است چراکه همانطور که اشاره شد وی سالها در مدیریت شعب اگزان یا اگزانموبیل در نقاط حساس جهان بوده است و نیز اصولا اگزانموبیل یک شرکت نفتی بینالمللی است. علاوه بر این وی عضو هیئت امنای مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی (CSIS) وابسته به دانشگاه جرجتان در واشنگتن بعنوان یکی از اطاق فکرهای مهم در سیاست خارجی ایالاتمتحده است. همچنین مشهور است که وی چهرههای برجسته سیاسی و امنیتی را پس از بازنشستگی برای مشاوره در اگزانموبیل به کار می گرفته است، اما به هر حال وجهه نفتی او سبقت دارد و احتمالا تا سالها جهان را از دریچه ژئوپلتیک انرژی خواهد نگریست.
آثا احتمالی ژئوپلتیکی سیاستهای انرژی ترامپ
پیشبرد سیاستهای نفتی مورد نظر ترامپ و کابینهاش چندان هم ساده نیست. تا آنجا که به رونق نفتی داخلی ایالاتمتحده و خودکفائی انرژی آن مربوط میشود، قدری بالا رفتن قیمت جهانی نفت کافی است. با توجه به تحولات اخیر تکنولوژیکی، قیمت تمام شده نفتخام تولیدی از میادین شِیلی در امریکا کاهش یافته است و در قیمت نفت بین 55 تا 60 دلار تولید از اغلب حوزههای نفت شِیل اقتصادی خواهد بود.
تولید نفت ایالاتمتحده که پس از به عرصه آمدن نفت شیل از سال 2011 از حدود 5.5 میلیون بشکه در روز به اوج خود در رکورد 9.6 میلیون بشکه در روز در ماه آوریل 2015 رسیده بود بدنبال افت قیمت نفت در سالهای 2015 و 2016 مسیر نزولی را طی کرد و به 8.57 میلیون بشکه در روز در سپتامبر 2016 رسید. کاهش قیمت نفت در این دوسال ناشی از مازاد عرضه نفت نسبت به تقاضای آن و عدم همکاری عربستان در به توافق رسیدن اوپک برای کاهش تولید و تنظیم بازار بود و جالب است که بدنبال انتخاب ترامپ عربستان در دسامبر گذشته زمینه کاهش تولید را در اوپک فراهم کرد و زمینهساز افزایش قیمت نفت شد و تولید نفت ایالاتمتحده مجددا در مسیر افزایشی قرار گرفت محتمل است که این انعطاف عربستان برای خوش خدمتی به ترامپ بوده باشد.
اما اگر امریکائیها بخواهند فراتر از این بروند و از یک طرف به صادرکننده نفت بدل شوند و از سوی دیگر زمینه توسعه نفتخامهای غیرمتعارف را در دیگر نقاط جهان فراهم آورند، آنگاه افزایش چند دلاری قیمت جهانی نفت برای تحقق چنین اهدافی کافی نیست و علاوه بر آن لازم است که در بازار جا باز شود و تولیدات نفتی متعارف جای خود را به تولید از منابع نامتعارف بدهند.
اما در هرحال آنچه که مهم است این است که از همین مسیرها است که سیاستهای نفتی امریکا در دوره ترامپ با مساله عرضه و تقاضا و قیمتهای جهانی نفت ارتباط خواهد یافت و آثار و تبعات جهانی خواهد داشت.
در شرایطی که چشمانداز روشنی برای رشد قابل توجه در تقاضای جهانی نفت وجود ندارد و در مقابل آن اضافه عرضه هم وجود دارد، جا باز کردن برای نفتخام غیرمتعارف ممکن است مستلزم بعضی تحولات ژئوپلتیکی باشد ضمن این که تحقق روند جایگزینی نفتخامهای غیرمتعارف با متعارفها به نوبه خود منجر به تغییر جغرافیای نفت و تحولات ژئوپلتیکی خواهد شد.
برخورد احتمالی با اوپک
ممکن است دولت ترامپ فشار بیشتری بر روی اوپک برای کنترل تولید اعضاء این سازمان وارد کند چنین فشاری مسلما از طریق کشورهای عضو اوپک در حاشیه جنوبی خلیجفارس وارد خواهد شد و مورد استقبال بعضی از کشورهای دیگری که مشکل اقتصادی دارند و طالب قیمتهای بالاتر نفت هستند نیز قرار خواهد گرفت. اما کاهش تولید اوپک در میان مدت مشکل را حل نمیکند. بازار در روالی قرار خواهد گرفت که مانند اوایل دهه 1980 میلادی اوپک باید دائما کاهش تولید دهد و غیراوپکیها مرتبا تولید خود را جایگزین کنند و کاهش تولید اوپک به معنای افزایش ظرفیت مازاد تولید اعضاء این سازمان است که خودش عامل تزلزل بازار و قیمت نفت خواهد بود.
برخورد احتمالی با عربستان
دونالد ترامپ در مصاحبه خود با نیویورک تایمز گفته بود که در صورت انتخاب شدن، واردات نفت از عربستانسعودی و سایر کشورهای عربی را قطع خواهد کرد مگر این که این کشورها نیروهای زمینی ارتش خود را علیه داعش بکار گیرند و یا هزینه مقابله امریکا با داعش را بصورت مستمر تقبل نمایند.
واردات نفت امریکا از عربستانسعودی در سال 2015 به حدود 1.5 میلیون بشکه در روز کاهش یافت و البته ایالاتمتحده وابستگی چندانی به تنگه هرمز ندارد و نفت وارداتی این کشور عمدتا از دریای سرخ بارگیری میشود. در صورت یک جهش مجدد در تولید نفت شِیل امکان قطع واردات نفت از عربستان چندان دور از ذهن نیست.
امنیت عربستان تا حدود زیادی به نقش بیبدیلش در بازار جهانی نفت و خصوصا نیاز ایالاتمتحده به نفت این کشور وابسته است بنابراین سعودیها نسبت به این قطع وابستگی بسیار نگران هستند. بعضی مواضع تند ترامپ نسبت سعودیها در کنار همین موضع نفتی موجب شد که سعودیها معاهده میان ابنسعود پادشاه وقت عربستان و فرانکلین روزولت در سال 1945 را که براساس آن عربستان تامین نفت مورد نیاز ایالاتمتحده و امریکا امنیت عربستان را تضمن کردهاست، یادآوری کنند.
سعودیها حدود دوسال پیش مساله امکان فروش بخشی از سهام شرکت آرامکو را مطرح کردند که هم مقدار آن محدود بود و هم بعدا به سهام شرکتهای فرعی تابعه آن محدود شد و به نظر میرسید برای جبران کسری بودجه و حل مشکلات مالی ناشی از کاهش قیمت نفت باشد. اما اخیرا مجددا بحث واگذاری سهام اصلی آرامکو را آنهم در حد 49 درصد مطرح نمودهاند و این بار بنظر میرسد که مساله فراتر از تامین مالی است.
بخش قابل توجهی از ارزش دو تریلیون دلاری آرامکو مربوط به ارزش ذخائر نفتی در اختیار این شرکت است و فروش سهام آرامکو به معنای فروش غیر مستقیم این ذخائر است و میتواند به قصد این باشد که سهامدارن بالقوه غربی برای حفظ منافع خود ضامن امنیت عربستان باشند. همچنین سعودیها چندی پیش برنامهای را در افق 2030 برای کاهش وابستگی اقتصاد خود به نفت منتشر کردهاند و عرضه سهام آرامکو را هم در راستای این برنامه دانستهاند.
در میان کشورهای صادرکننده عمده نفت، اقتصاد عربستانسعودی بیشترین وابستگی را به نفت دارد سهم درآمد نفتی در تولید ناخالص ملی این کشور حدود 50 درصد است و درآمد نفت بیش از 90 درصد از کل درآمدهای این کشور را تامین میکند و حدود 90 درصد از صادرات این کشور نیز نفتی است.
در ساختار جدید اقتصاد جهانی نفت که با توسعه فناوریهای نفت و گازهای غیر متعارف و خصوصا منابع شِیلی شکل گرفته است هم عربستان و هم کل اوپک و سایر اقتصادهای وابسته به نفت دچار یک پارادوکس جدی شدهاند، اگر بخواهند با کاهش تولید قیمت نفت را بالا برده و درآمد خود را افزایش دهند سهم بازار خود را از دست میدهند و با جایگزین شدن سریع نفتهای غیرمتعارف قیمت هم در حدی بالا نمیماند که این کاهش صادرات را جبران کند و اگر بخواهند قیمت را در حدی پائین نگه دارند که سهم بازار خود را حفظ کنند، مشکلات اقتصادی و مالی پیدا میکنند و به عبارتی نفت شِیلی قدرت تنظیم بازار را از دست ایشان خارج کرده است.
البته نبایددچار اغراق شد و از این واقعیت قافل بود که به هرحال عربستانسعودی پیوندهای محکمی با ایالاتمتحده دارد و لابی این کشور در امریکا قوی است و وزیر خارجه نفتی دولت ترامپ احتمالا در دوران ریاست بر اگزانموبیل تعاملات و همکاریهای وسیعی با سعودیها داشته است. اما به هر حال بسیار از امور در حال تغییر است.
روابط نفتی با روسیه
پیشبینی روابط سیاسی ایالاتمتحده با دولت روسیه در دوره ترامپ بسیار کار دشواری است. روسیه خصوصا تحت رهبری پوتین که رویای بازیابی هژمون شوروی را در سر میپروراند، نمیتواند دوست و متحد ایالاتمتحده باشد. اما آقای ترامپ روابط خوبی با پوتین دارد و شرکت اگزانموبیل همکاریهای وسیعی را با شرکتهای نفتی روسیه داشته است و وزیر خارجه ترامپ آقای تیلرسون از آقای پوتین نشان دوستی و همکاری دریافت کرده است.
تیلرسن جزو مخالفین تحریمهای امریکا بر علیه روسیه که موجب توقف قرارداد اگزانموبیل با شرکت روسی روسنفت شد، بوده است. از جمله همکاریهای اگزانموبیل با روسیه، برای اکتشاف و حفاری در آبهای قطبی در زمان بالا بودن قیمت نفت بود که به شدت مورد حساسیت طرفداران محیطزیست بوده است که این فعالیتها به دلیل کاهش قیمت نفت متوقف شد. حال باید دید که دولت ترامپ منافع ملی امریکا را با منافع تجاری خصوصی و رفاقتهای شخصی چگونه گره خواهند زد.
از سوی دیگر روسیه رقیب انرژی ایالاتمتحده نیز هست. امریکائیها از ابتدا با وابستگی اروپا به گاز روسیه مخالف بودند و هنوز هم به دنبال این هستند که اهرم این وابستگی را از دست روسها خارج کنند و در صورت تحقق رونق نفتی، برنامههای گستردهای برای افزایش تولید LNG و صادرات گاز از این طریق ، خصوصا به اروپا دارند و به دنبال این هستند که با تنوع بخشی به مبادی تامین گاز اروپا اهرم گازی روسیه را کند کنند.
یکی از نگرانیهای امریکائیها افزایش ایفای نقش روسیه در منطقه خاورمیانه است که بیش از هر چیز در نقش روسها در تحولات اخیر سوریه تبلور پیدا کرده است و امریکا باید سیاست تضعیف این نقش و جایگاه را در پیش گیرد و باید دید که چنین سیاستی چگونه با سیاست انرژی آقای ترامپ هماهنگ خواهد شد.
بالا رفتن قیمت نفت و رونق نفتی برای امریکائیها منافع متعددی دارد که بعضی از آنها ذکر شد و علاوه بر آن از نظر اقتصادی و تجاری هم برای امریکا نسبت به بزرگترین رقیب تجاریاش یعنی چین تفوق ایجاد میکند. اما مشکل این است که بالا رفتن قیمت جهانی نفت و رونق نفتی برای روسیه هم فرصت و درآمد ایجاد میکند.
البته بعضی از امریکائیها این مساله را در بلندمدت مثبت میدانند اقتصاد روسیه در دوران بعد از فروپاشی شوروی به سمت یک اقتصاد وابسته به تک محصولی حرکت کرده است و تشدید این وابستگی میتواند اقتصاد روسیه را از مسیر توسعه خارج نموده و به تمام آفات پدیده "نفرینمنابع" گرفتار کند که در باندمدت به نفع امریکائیها است.
با توجه به آنچه گفته شد این احتمال وجود دارد که همکاریهای امریکا و روسیه به دایره نفت و مستغلات که ترامپ و جمهوریخواهان و اگزانموبیل در آن منافع دارند محدود شود و فشار تحریمها بر توسعه صنعتی روسیه و جلوگیری از متنوع شدن اقتصاد این کشور متمرکز شود. در این صورت عمده فشار برای جا باز کردن در بازار نفت بر روی عربستانسعودی خواهد بود.
در مورد ایران نیز نکاتی شبیه روسیه میتواند مطرح باشد. اگر لابی عربستانسعودی و اسرائیل با جمهوریخواهان قوی عمل کند، با توجه به اظهاراتی که ترامپ در مورد توافق برجام داشته است، ممکن است تمام فشار برای افزایش قیمت جهانی و باز شدن جا در بازار جهانی نفت، به ایران منتقل شود.
در پایان از یک نکته مهم نباید قافل شد و آن این است که آقای ترامپ از یک سو به سیاست خاورمیانهای بوش پسر که موجب هزینه 3 تریلیون دلاری در حمله به عراق شد انتقاد میکند و میگوید اگر این پول صرف توسعه و بازسازی زیرساختهای ایالاتمتحده شده بود بسیاری از مشکلات اقتصادی را حل میکرد و از سوی دیگر نگران تضعیف هژمون ایالاتمتحده در خاورمیانه است.
گرچه در دوران اوباما بسیاری از مسائل منطقه خاورمیانه عملا به نفع امریکا پیش رفته و امریکائیها با کمترین هزینه همه را درگیر جنگ نیابتی کردهاند اما حضور آشکار و هژمون این کشور تضعیف شده است. حال آقای ترامپ هم میخواهد مانند جرج بوش این حضور را آشکار و هژمون را تقویت کند و هم مانند اوباما حاضر نیست هزینه زیادی برای آن بپردازد.
راه حل خروج از این تعارض چه میتواند باشد؟ ممکن است بعضی عملیاتهای محدود و کاملا غافلگیر کننده و تاثیرگذار با استفاده از تجهیزات پیشرفته نظامی یک راه حل کم هزینه باشد. در شرایطی که امریکائیها با جهتگیری خودکفائی نفتی نیاز چندانی به نفت خلیجفارس و خصوصا نفتی که از تنگه هرمز عبور میکند ندارند، قدرت مانورشان برای چنین اقداماتی افزایش یافته است. اقداماتی که هم هژمون آشکار و تقویت میکند و هم از نظر اقتصادی دودش عمدتا به چشم رقبای اقتصادی امریکا میرود.
به هرحال تا زمانی که جهتگیری سیاستخارجی ایالاتمتحده و نحوه درآمیزی آن با سیاست انرژی این کشور (که تصویر روشنتری دارد)، آشکار نشده است باید بسیار هشیار بود و هوشمندانه عمل کرد و گربه را از دم حجله دور کرد.