ميزنفت/ متن زیر بخشی از اظهارات علی کاردر مدیرعامل شرکت ملی نفت در کتاب شطرنج اندیشهها در قراردادهای نفتی است که مرور آن میتواند نشاندهنده نظرات وی در سال 92 باشد. بهانه انتشار اظهارات کاردر، داغ شدن بحث قراردادهای نفتی و حواشی مربوط به توتال است. کاردر در این کتاب گفته است:
*مهمترین مشکل صنعت نفت ایران محدودیت منابع مالی و در مرحله بعد محدودیتهای تکنولوژیکی است، منابع مالی (14.5 درصد از فروش نفت) که دولت برای سرمایه گذاری در اختیار وزارت نفت قرار میدهد با توجه به وضعیت ویژه مخازن نفتی کشور کافی نیست؛ مخازن ما در نیمه دوم عمر خود قرار دارند و این سهم، پاسخگوی روشهای جدید ازدیاد برداشت نیست؛ ضمن این که به دلیل افزایش قیمت تمام شده پروژهها، با این میزان سرمایه نمیتوان حرکت رو به جلویی داشت.این در شرایطی است که برای توسعه از میادین جدیدی که کشف شده اند نیازمند سرمایه گذاری و تکنولوژی هستیم. البته هم اکنون تمهیداتی برای تامین منابع مالی مانند چاپ و فروش اوراق مشارکت صورت گرفته است اما این اقدام استقراض بزرگی را برای شرکت نفت طی سال جاری و سال های آینده به وجود می آورد؛ در واقع شما از سرمایه گذاری موقت برای پروژه های سرمایه بر و کوتاه مدت استفاده کردید و به دلیل نداشتن تکنولوژی و عدم مدیریت، نتوانستید آنها را به بهره برداری برسانید.به نظر من این راهکار با توجه به ضعف مدیریت ها پاسخگو نیست و باید از سرمایه گذاریهای طولانی مدت با نرخهای قراردادهای بیع متقابل استفاده کنیم.
*چه اشکالی دارد شرکتهای ایرانی همانند سایر شرکتهای بین المللی از مشاورهای خوب و با تجربه استفاده کنند؟ برخی ها اعتقاد دارند اطلاعات مخازن کشور ناموسی است و اگر در اختیار مشاوران و شرکتهای خارجی قرار گیرد توسعه میدان به خطر میافتد. اگر ما دانش فنی لازم را داشته باشیم میتوانیم به راحتی روی کار شرکتهای خارجی در میدانهای نفتی و گاز خود نظارت فنی داشته باشیم. باید بپذیریم ما روی نظارت بر شرکتهای خارجی ضعف داریم.
*در دوران آقای زنگنه بسیاری از اساتید و کارشناسان خارجی به عنوان مشاور به ایران آمدند، به یاد دارم آنها حتی حاضر بودند بخشی از مخارج مطالعاتی روی مخازن ایران را با بودجه دانشگاهی خودشان انجام دهند، فکر میکنید ایرانی ها با انها چه برخوردی داشتند؟ برخی دوستان در صنعت نفت گفتند این اطلاعات خیلی محرمانه است و از در اختیار قراردادن اطلاعات مخزن خودداری کردند؛ چطور می شود که ما برای رفتن تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی که ارزش اقتصادی زیادی ندارد آقای قوچان نژاد را که کاملا ملیت خارجی دارد به ایران می آوریم اما از مهندسان و نخبگان نفتی ایران را پس میزنیم؟
*در حال حاضر قیمت نفت بالا و قیمت تمام شده برای تولید نفت کم است، اما شاید در آینده این امر برعکس شود، پس نیاز است کار توسعه در صنعت نفت را جدیتر دنبال کنیم، ما نباید اجازه دهیم موازنه تولید نفت بین ما و عراق برهم خورد، زیرا تمام موازنههای سیاسی و نظامی ما تغییر میکند. خیال خام است که فکر کنیم عراقیها نسبت به ایران خیلی عقب تر هستند، این کشور سابقه طولانی در صنعت نفت دارد، انگلستان همزمان با شروع کار خود در ایران توسعه میدانهای نفتی در این کشور را نیز کلید زد، در این عراق هم اکنون دانشکدههای مخصوص رشتههای نفت و گاز وجود دارد و همان طور که میدانید مدل توسعه میدانهای نفتی در نروژ و سیستم اقتصادی این کشور را یک عراقی داده است.
*جالب است بدانید همه کارشناسان نفتی حداقل 7 میلیون از برنامه 12 میلیونی تولید نفت در عراق را واقعی و تحقق برانگیز دانستهاند در حالی که اگر ما خیلی هنر کنیم حداکثر تولیدمان را تا پایان برنامه پنجم به 5 میلیون بشکه در روز میرسانیم.
*در ایران همه چیز صفر و یک است به محض این که یک مشکل و خطا در قرار دادهای بیع متقابل مییابیم کل قرار داد را زیر سوال میبریم؛ باید راهکار ارائه داد، به عنوان مثال مشکل قرارداد با چینیها در مسجد سلیمان این بود که دوره پلاتو (استمرار تولید اولیه تا 28 روز) کم بود و باید این مدت حداقل یک تا دو سال میبود و در این مدت کارشناسان شرکت کارفرما روی پروژه نظارت میکردند.
*این که چینیها به ما کلک میزنند ریشه در عدم دانش فنی در تنظیم قراردادها دارد.البته دانش چینیها در نفت خیلی برتر از خودمان نیست، وقتی ما در نظارت بر روی خارجیها مشکل داریم خدا به فریاد اجرای کار از سوی خودمان برسد، نکته ای که اجرای کار توسط شرکتهای داخلی وجود دارد این است که سازمان و نهادی عملکردها را نظارت نمیکند. روزی که ما خواستیم اکتشاف را به صورت بیع متقابل در مناطقی از کشور که پر ریسک بود واگذار کنیم خیلیها مخالفت کردند، اما دیدید که خارجیها سرمایه گذاری کردند و وقتی به نتیجه ای نرسیدند. بدون اینکه یک ریال پرداخت کنیم از ایران رفتند، خیلی بد بود که ما از جیب شرکت ملی نفت خرج نکردیم؟ پس میشود از منابع دیگران برای حوزههایی که ریسک پذیری فراوانی را میطلبد استفاده کرد.
*خدا را شکر که قیمت نفت افزیش یافت اگر قیمت نفت کاهش مییافت شرکت ملی نفت نمیتوانست در پروژههای که شرکتهای خارجی به نفت و گاز رسیده بودند از محل تولید میدان تعهدات خود را در بازپرداخت پول پیمانکار عملی کند زیرا همه قرار دادهای بیع متقابل بر اساس نفت 18 دلار بسته شده بود.
*طبق قرار داد ایران می تواند بابت هزینه پیمانکار، هم پول و هم نفت خام بدهد. به یاد دارم که آقای غنیمی فرد معمولا با پیمانکاران خارجی برسر قیمت نفت تولید شده از میدان اختلاف پیدا میکرد، ایشان روی قیمت حساس بود واگر احساس میکرد که پیمانکار میخواهد روی نفت قیمت کمتری بگذارد به جای نفت، به آنها پول میداد این درحالی بود که قبل از انقلاب در قراردادهای نفتی ایران برای فروش نفت به پیمانکاران توسعه دهنده میدان های نفتی و گازی تخفیف وجود داشت و آنها نفت را قیمتی کمتر از ایران می بردند.
*به نظر من در شرایط کنونی دولت به جای این که مازاد پول فروش نفت را به صندوق توسعه ملی واریز کند، باید آن را به همراه سهم شرکت ملی نفت ایران (14.5 درصد از فروش نفت) به این شرکت بدهد تا این شرکت خودش با آوردن پیمانکاران به توسعه میادین بپردازد. مدلی که من به آن اعتقاد دارم حضور پر رنگ شرکتهای خصوصی خارجی است که باید به صورت بیع متفابل با آنها کار شود زیرا از شرکتهای ایرانی نمیتوانتضمین گرفت، وقتی شما با توتال قرار داد میبندید مطمئن هستید اگر به این شرکت به تعهداتش پایبند نباشد میتوان در دادگاه اعاده حق کرد؛ دقیقا در نقطه مقابل، بانکها و شرکتهای ایرانی هستند که با زخمی کردن پروژه ها به نفت ضربه زدند.
*اما مدل دیگری برای کار در صنعت نفت وجود دارد و آن ایجاد شرکتهای فراگیر سهامی عامی در کشور است؛ این شرکتها منابع خود را از مردم میگیرند و شرکت ملی نفت مدلهای قراردادهای مشارکت در تولید را به این گونه شرکت ها میدهد، با این کار از یک سو نقدینگی در بازار جمع میشود و از سوی دیگر یک سود بالای 20 درصد به سهام داران تعلق میگیرد. با استفاده از این مدل، پروژه به قیمت و میزان تولید نفت حساس میشود؛ متاسفانه هم اکنون پروژههای ما به هیچ شاخصی حساسیت ندارند.
*هم اکنون برای پروژههای خیلی پایین تر و پر ریسک تر از میدانهای نفتی جذب منابع به راحتی در حال انجام است، تولید زود هنگام نفت خام پیچیدگی خاصی ندارد که خودمان نتوانیم سرمایه گذاری کنیم و ریسک آن را بپذیریم، البته نباید فراموش کرد که تولید و فرآورش گاز نسبت به نفت پیچیده تر است و نباید برای میدان گازی مثل پارس جنوبی اوراق مشارکت با سود بالا عرضه میکردیم.
*رتبه گرفتن یعنی حضور در بازار بین المللی نفت اما برخیها در همان زمان گفتند که رتبه دریافتی از موسسه Fitch به درد ما نمیخورد!
*اگر قرار دادهای مشارکت در تولید خیانت به کشور و غیر عقلانی است، چه اشکالی دارد اول این نوع قرار داد را با خود شرکت ملی نفت ایران منعقد کنند.
*مدل های قراردادی مهم نیست بلکه اهداف صنعت نفت مهم است، ما فناوری و سرمایه برای توسعه میخواهیم. در دوره آقای هاشمی برآورد شده بود ایران به هزار میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد تا تمام زیر ساختهایش را توسعه بدهد. در آن زمان گفته شد با جذب این منابع دیگر هیچ نیازی به جاده و زیرساختها نیست. اگر دنیا با ما مشکل نداشته باشد و پول و تکنولوژی را در اختیار ایران قرار دهد ما به هیچ قراردادی نیاز نداریم، اما وقتی شرکتها برای دادن این دو مهم می خواهند از ایران امتیاز بگیرند تعریف قراردادهای نفتی در جهت تحقق اهداف خارجیها اشتباه است.
*به نظر من باید نسل جدید قراردادهای بیع متقابل در شرایط عادی در صنعت نفت اجرا شود و بعد به سراغ مدلهای دیگر رفت. در شرایط کنونی با هر مدل که میدانهای نفتی را واگذار کنیم هیچ شرکتی به ایران نمیآید.