وحید حاجی پور/ چند ماهی میشود که برخی کارشناسان و صاحب نظران حوزه نفت و انرژی از لزوم عرضه سهام شرکت ملی نفت ایران در بورس میگویند و این اقدام را گامی بزرگ در راستای مدیریت بهتر و اصولیتر شرکت ملی نفت عنوان میکنند. گرچه این مهم یکی از بحث برانگیزترین مباحث کارشناسی در صنعت نفت است ولی با توجه به اینکه عرضه سهام در بورس، بسترهای بسیار مهمی از شفافیت را میطلبد تحقق چنین مهمی در شرایط فعلی بسیار بعید و دور از ذهن است.
البته موافقان با اشاره به حرکت آرامکو برای پیاده سازی این مدل٬ بر این باورند که ایران هم باید چنین استراتژی را پیاده کند که در صورت موفقیت آمیز بودن٬ NIOC تبدیل به یک برند جهانی خواهد شد. البته مدلی که ارائه میشود با مدل عرضه آرامکو کاملا متفاوت است زیرا عربستان بازارهای شرق آسیا را برای عرضه اولیه سهام خود در نظر گرفته است و در ایران٬ بورس تهران مورد نظر است.
آنها معقتدند که وقتی آرامکو برای شفاف سازی قدم بر میدارد پس نوبت شرکت ملی نفت ایران هم فرا رسیده است در حالی که عربستان به بزرگترین قمار تاریخ خود دست زده است و این میتواند منجر به رسوایی اش شود. باید بدانیم آل سعود که ماههاست بدنبال عرضه 5 درصد آرامکو در بازارهای سهام است با چند مشکل جدی دست و پنجه نرم میکند که نخستین مورد آن مربوط به میزان ذخایر است. عرف رایج در شرکتهای ملی نفت اینگونه است که آنها هر رقمی را که دوست داشته باشند به عنوان ذخایر خود اعلام میکنند که اغلب از واقعیت دور هستند. یکی از پیش شرطهای قبول آرامکو در بورس٬ حضور تیمهای کارشناسی در این شرکت است تا با بررسی دقیق میزان ذخایر این شرکت٬ رقم دقیقی را اعلام کنند و از آنجا که ذخایر نقش بسیار مهمی در ارزش گذاری شرکتهای بورسی دارد٬ عیان شدن این ذخایر ممکن است به کاهش شدید ارزش سهام عرضه شده بیانجامد.
عربستانی که سالهاست خود را دارنده بزرگترین ذخایر دنیا با حجمی رویایی میداند از رو شدن ارقام ساختگی خود واهمه دارد ولی برای عرضه سهام خود در بازار٬ باید این تکلیف را بپذیرد. همچنین آرامکو باید هر 3 ماه یکبار میزان ذخایر٬ فروش٬ درآمد و سود خود را اعلام رسمی کند که همین موضوع چالش دیگری برای سعودیهاست.
کسانی که روی شرکتهای نفتی مطالعات جدی داشتهاند بخوبی میدانند نفت در عربستان یک ابزار سیاسی است که بیشتر از سیاستهای آل سعود خط میگیرد و نه بازار و این خود چالش دیگری برای آرامکو است که اصلا دوست ندارد سهامدارانش بدانند آنها برای مقابله منطقهای به ایران٬ روی تداوم کاهش قیمت نفت تاکید دارند و یا برای خراب کردن بازار ایران٬ تخفیفهای غیر عرف را در پیش گرفتهاند. در واقع تا وقتی نگاه آل سعود به نفت سیاسی است نمیتوان آرامکو را در حیطه اقتصاد تطبیق داد و این همان مسالهای است که ریاض را آشفته میکند.
شیوه عشیرهای حاکم بر آرامکو چالش دیگری است که در صورت عرضه شدن سهام آن در بورس٬ باید با آن خداحافظی کرد. طبق قوانین عربستان٬ 9 درصد از سود سالانه آرامکو به این شرکت تعلق میگیرد و بقیه عواید حاصل شده پس از کسر این 7 درصد سود به دولت٬ پادشاه و شاهزادگان سعودی تعلق میگیرد. مثلا سهم دولت 50 درصد٬ سهم پادشاه 25 درصد و سهم شاهزادگان 25 درصد دیگر است که قطعا در سایه چنین مدلی٬ کنار آمدن با بورس کمی سخت است.
عربستان سالهاست که بر اساس شیوه خود آرامکو را اداره کرده است و مباحث مالی آن بقدری پیچیده و سری است که بیشتر تحلیلها در باره درآمد این شرکت٬ منبعث از محاسبات سرانگشتی و غیر رسمی است. در این وضعیت است که اختلافات آرامکو با نهادهای نظارتی به اوج خود خواهد رسید و تغییر حیات آرامکو میتواند به ضرر این شرکت تمام شود.
عربستان ارزش آرامکو را به بیش از 5 برابر قیمت گذاری موسسههای بزرگی مانند وود مکنزی ارزش گذاری کرده است و این ارزش گذاری بر اساس اطلاعاتی است که خود برای خود ساخته است و بازارها برای 5 درصد سهام این شرکت در نهایت 25 میلیارد دلار ارزش تعیین کردهاند.
شاید آرامکو از عرضه 5 درصد سهام خود صرف نظر کند که البته ارتباط چندانی با موضوع شرکت ملی نفت ایران ندارد. عربستان این اقدام خود را – آنطور که خود اعلام کرده- برای کاهش اتکا به درآمدهای نفتی و بین المللی کردن آرامکو در دستور کار قرار داده است در حالی که کارشناسان ایرانی برای عرضه سهام شرکت ملی نفت ایران٬ موضوعاتی دیگر را دلیل خود قرار دادهاند. بیشتر تاکید کارشناسان ایرانی به فواید این عرضه مربوط میشود که با این اقدام٬ اطلاعات مربوط به شرکت ملی نفت شفاف شده و همه مردم به آنچه که در نفت رخ میدهد٬ آگاه خواهند شد.
گرچه این اتفاق میتواند به جعبه سیاه شرکت ملی نفت طی یک قرن گذشته پایانی شیرین دهد ولی قطعا هیچ دولتی راضی به افشای اطلاعات شرکت ملی نفت نیست زیرا روابط مالی شرکت ملی نفت با دولت و بانک مرکزی بقدری پیچیده و مهم است که هیچ دولتی دوست ندارد آن را از دست بدهد. از سوی دیگر حتی خود مدیران شرکت ملی نفت ایران اطلاعات دقیق و عمیقی از خود این شرکت ندارند٬ مثلا کمتر کسی میداند این شرکت چه میزان نیرو دارد و یا جزئیات بدهیاش چیست؟ از سوی دیگر٬ روابط این شرکت با سایر نهادها بقدری مبهم است که باز کردن گرههای این ارتباطات٬ عزمی جدی میخواهد.
ورود شرکت ملی نفت به بورس تهران از آنجا که درآمدهای این شرکت متعلق به همه مردم است در ظاهر اقدامی تحسین برانگیز است اما فراموش نشود بورس تهران توانایی پذیرش این شرکت را نداشته و به گفته کارشناسان حوزه سرمایه نیازمند اصلاح برخی ساختارهاست.
تاکید میشود اینکه شرکت ملی نفت ایران در بورس عرضه شود تحولی چشمگیر در اداره این نهاد دولتی خواهد بود ولی امروز به هیچ عنوان شرایط برای اجرایی کردن این ایده مهیا نیست و تنها یک تفکر ایده آلی است. شرکت ملی نفت از هیچگونه شفافیتی برخوردار نیست و بهتر است در گام نخست٬ با تدوین قوانین و ایجاد شرایط خاص٬ شفافیت در این شرکت افزایش یابد تا در مرحله نخسا و کوتاه مدت٬ همه چیز مشخص باشد که البته با توجه به اهمیت NIOC در بازیهای سیاسی و درآمدی دولتها٬ چنین اقدامی هم دور از ذهن است.
فرض کنید با شفاف شدن اطلاعات مربوط به شرکت ملی نفت٬ حجم ذخایر میعانات گازی روی آب منتشر شود و خبر 50 میلیون بشکه محمولههای بدون مشتری جهانی شود٬ آنگاه چه اتفاقی ممکن است برای منافع ملی رخ دهد؟ موضوع ورود شرکت ملی نفت به بورس تهران بسیار پیچیده تر از این مباحث است که نیازمند صدها ساعت چانه زنی کارشناسی و علمی است. رویکردهای اقتصادی و شفافیت تنها بخشی از چالشهای بزرگی است که باید مباحث سیاسی٬ امنیتی٬ ساختاری و نهادهای و ... را در کنار آن دید. فعلا فصل٬ فصل عرضه سهام شرکت ملی نفت ایران در بورس نیست.
شنبه ۷ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۱۹