ميزنفت/ متن زیر بخشی از گفت و گوی عباس رضائیان یکی از فعالان بخش خصوصی درباره بابک زنجانی است که دو برخورد خود با زنجانی را روایت کرده است. در این مصاحبه میخوانیم:
من دوبار در حساسترین شرایط زنجانی را دیدم. اولين بار وقتی که سیاستهای ارزی بانک مرکزی با اعلام وزیر وقت اقتصاد به عنوان ريیس کمیته پنج نفره ارزی که به دستور ريیس جمهور وقت تاسیس شده بود و دو تن از اعضای آن ريیس کل بانک مرکزی و معاون ارزی ایشان بودند و یکبار در دوبی. به پیشنهاد رييس كل وقت بانك مركزي قرار شد با معاون ارزی ملاقاتی داشته باشم و نقطه نظرات و پیشنهادهايم را ارائه بدهم. روز ملاقات به دفترشان رفتم. مسئول دفتر گفت که بنشینم تا تلفن ایشان تمام شود. در کمتر از یک دقیقه مرد جوان سفیدرو، بور و باریک اندامی که دماغ ایرانیش دست نخورده بود وارد شد و مسئول دفتر به او احترام زيادي گذاشت.
او در صندلی روبه روی من نشست، پا را روی پا انداخت و به من هيچ توجهي نكرد. رو به مسئول دفتر کرد و گفت: کی میتواند خانم معاون را ببیند؟ مسئول دفتر با اشاره به من گفت بعد از ملاقات این آقا نوبت شماست. در اینجا نگاه من و او با هم تلاقی پیدا کرد. تبختر در نگاهش را با گذاشتن یک سلاح کمری بسیار کوچک ظریف و زیبای طلایی رنگ که خشاب نداشت با یک گوشی موبایل خاص بسیار شیک کامل کرد. به اقتضاء کارم با برانداز کردن کفش و ساعت و لباسش گمان کنم حدود یک میلیارد تومان در دست و پا و گردن و همراهش جاسازی شده بود. او برای اینکه من را بیشتر متوجه جایگاهش کند، در اقدامی نابخردانه و بچهگانه به مسئول دفتر خانم معاون گفت: من پانصد میلیون یورو سوم را هم به حساب شما در هالک بانک واریز کردم ولي هنوز ریال پانصد میلیون یورو دوم را نگرفتم. مسئول دفتر درصدد پاسخ برآمد و من در بحر موضوع فرو رفتم که این آدم با این سن و سال 1.5 میلیارد یورو در این شرایط تحریم را چگونه و از کجا آورده است؟
وقت خداحافظي از مسئول دفتر خانم معاون پرسیدم این آقا کیست؟ گفت بابک زنجانی. همان روز در ملاقات با رئيس كل وقت بانك مركزي ضمن ارائه گزارش بینتیجه بودن جلسه با معاون ارزی که با توجه به حضور زنجانی و رقم واریزیهایش امری طبیعی بود، از ایشان پرسیدم شما بابک زنجانی را میشناسید و یا با این آقا برخورد دارید؟ گفت با معاونت ارزی همکاری دارد و ارز و طلا برایمان میآورد ولی من با او آشنایی ندارم.
چند ماه بعد. در سفری به امارات که مطابق معمول در دفتر یکی از شیوخ در دبی امورم را سر و سامان میدادم، در اتاقم بودم تلفن زنگ خورد همشهریم از من پرسید خبری از بابک زنجانی دارم؟ گفتم مگر خبری شده؟ گفت که زنجانی سهام ایرانخودرو در بانک پارسیان را خریداری کرده و بابت آن چکهای پنجاهمیلیارد تومانی صادر کرده است، ظاهرا چندتا از چکها نقد شده اما آخرین چک به سررسید رسیده و برگشت خورده و در تهران شایعه شده که در مالزی دستگیر شده است.
من در حال صحبت کردن با دوستم بودم که دیدم بابک زنجانی از روبهرویم عبور کرد و به اتاق شیخ رفت. به دوستم گفتم بابک زنجانی همین الان از روبهرویم رد شد، پس شایعه دستگیریش در مالزی دروغ است. زنجانی در کمتر از يك ربع ساعت با عجله از دفتر شیخ خارج شد. دو روز بعد هم اعلام شد که زنجانی در لیست تحریم اروپا و آمریکا بابت نقض تحریمهای ایران قرار گرفته است.