ميزنفت/ ریچارد چنی که شدیداً جرج بوش پدر را تشویق به شروع جنگ بر سر نفت در سال 1991 میکرد، در آن زمان مستقیماً درگیر مسائل نفتی نبود. اما قطعاً بهدنبال فرصتهایی در این زمینه بود، که دوران پس از جنگ خلیجفارس (جنگ اول) بهوجود آورد. تا آن موقع چنی بیشترین دوران زندگی خود را صرف امور سیاسی کرده بود.
ریچارد چنی خدمات و فعالیتهای دولتیاش را بهعنوان یک کارمند ساده در حکومت ریچارد نیکسون آغاز کرد، بعد از آن هم مدارج را تا حدودی طی کرد و به بالا رسید و صرفاً بهمدت کوتاهی در زمان جرالد فورد از سال 1975 تا 1977 به سمت رئیس کارکنان کاخسفید بهکار ادامه داد. سپس از ایالت زادگاهش وایومینگ بهعنوان نماینده جمهوریخواه به کنگره آمریکا راه یافت و 5 بار بهعنوان نماینده انتخاب شده و این کرسی را حفظ کرد.
وایومینگ، یکی از ایالتهای تولیدکننده نفت و زغالسنگ است و بهنظر میرسد در مدت 5 دوره نمایندگی این ایالت، چنی به مسائل نفتی علاقهمند شد و دانش و اطلاعاتی در این زمینه کسب کرد. چنی همچنان مدارج ترقی حزب جمهوریخواه را پیمود و از نظرات و آرمانهای محافظهکارانه جمهوریخواهان بهطور خستگیناپذیری حمایت و پشتیبانی کرد تا اینکه در سال 1989 به سمت وزیر دفاع حکومت جرج بوش پدر منصوب شد.
چنی در سال 1993، از سمت وزارت دفاع کنار رفت و بهعنوان عضو ارشد گروه نخبگان موسسه آمریکن اینتر پرایز در واشنگتن برگزیده شد و در همین نقش بود که توانست موقعیت سیاسیاش را در امور عمومی در داخل آمریکا همچنان حفظ کند و در انتظار پیشنهاد مسئولیتهای پردرآمد از جانب شرکتهای بزرگ باشد که دیر یا زود عهدهدار آن میشد و میتوانست ارتباطات گستردهای در سطح بینالمللی بهوجود آورد و طبعا این امکان را به برکت سالها تجربه و کار در دستگاههای دولتی بهدست آورد.
از سال 1991 که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، چنی با انرژی و فعالیت بسیار زیادی بهخصوص در پی ایجاد فرصت و استفاده از شرایط بهوجود آمده در سرزمینهای جداشده از شوروی سابق بود. اخبار و گزارشات حاکی از این بود که چنی روابط نزدیکی با رهبران و افراد ثروتمند در منطقه خزر برقرار کرده بود؛ منطقهای که درحال شکوفایی اقتصادی بود و لذا چنی توانست ارتباطات نزدیکی با رهبران و صاحبان ثروت در قزاقستان و آذربایجان بهدیت آورد.
در سال 1994 اولین ثمره این فعالیتها بهبار نشست؛ نورسلطان نظربایف رئیسجمهور قزاقستان او را بهعنوان یکی از اعضای 12 نفره هیأت مشاوران نفتی خود برگزید، و از همین طریق و با استفاده از این سمت بود که چنی توانست کنسرسیوم خط لوله نفت خزر برای انتقال نفت میدان «چنگیز» بهخارج را بهوجود آورد.
چنی همچنین بهعضویت شورای افتخاری و پرقدرت مشاوران اطاق مشترک بازرگانی آمریکا و قزاقستان برگزیده شد. این گروه بیسروصدا و ظاهراً فاقد مسئولیت اجرایی، درواقع بیشترین نقش را در تأمین منافع شرکتهای آمریکا با اکتشاف و استخراج ذخایر نفت و گاز ایفا کرد.
وی در سال 1995 پاداش خود را بهدلیل فعالیت در این زمینه دریافت کرد و بهعضویت هیأتمدیره «هالی برتون» در تگزاس منصوب شد. «دیوید لزار» رئیس هیئتمدیره شرکت هالی برتون در مورد چنی گفته بود: دیک به ما امکان دستیابی به نفت را در منطقه خزر داد که هیچ فرد دیگری در بخش نفت بیشک نمیتوانست چنین کاری انجام دهد. «هالی برتون» در امور خدمات نفتی در آمریکا رتبه نخستین را داراست و بزرگترین شرکت جهان از این نظر محسوب میشود.
شرکتهای خدماتی صنعت نفت معمولاً خود وسایل و تجهیزات برای تولید نفت و گاز ندارند؛ آنها مانند شرکت «اگزون موبیل» دقیقاً نمیتوانند یک شرکت نفتی بهشمار آیند. این شرکتها، کارها و خدمات مهندسی و فنی ارائه میدهند که شرکتهای اگزون موبیل برای انجام امور روزانه خود بدان شدیداً نیاز دارند.
شرکتهای مذکور همچنین تکنولوژیهای مربوط به زمینشناسی و لرزهنگاری برای اکتشاف و بسیاری فعالیتهای مربوطه دیگر صنعت نفت را در اختیار دارند که ارائه میکنند. به یکبیان، این شرکتها در «نوک پیکان» صنعت نفت قرار دارند و مستقیماً و بیشتر از شرکتهای بزرگ نفتی، با امور عملیاتی صنعت نفت سروکار دارند؛ لذا شرکتهای بزرگ نفتی بیشتر نقش یک بانک را بازی میکنند که قراردادها را با دولتها منعقد میکنند و سپس کارهای اجرایی را به پیمانکاران فرعی نظیر هالی برتون میسپارند.
یکی از امتیازهای ویژه این کار آن است که بدین وسیله شرکتهای بزرگ، خود را درگیر مسائل دشوار روابط صنعتی کار نمیکنند و آن را بهعهده پیمانکار فرعی میگذارند. این امر که کمتر در انظار عمومی بهچشم میخورد موجب میشود که شرکتهای بزرگ از اقدامات ضد اتحادیههای کارگری و یا تاکتیکهایی که در مورد این اتحادیه بهکار گرفته میشود خود را دور نگاهدارند و از مشکلات و صدماتی که ممکن است در انظار عمومی برای آنها بهعنوان شرکتهای معروف و معتبر بینالمللی بهوجود آید مصون بمانند. نیاز بهذکر نیست که هالی برتون شرکتی است که اتحادیههای کارگری درآن جایگاهی ندارند؛ درواقع بزرگترین شرکت کارفرما، در ایالاتمتحده است که اتحادیه کارگری در آن نه وجود داشته و نه جایگاهی دارد.
دیک چنی، این وزیر سابق دفاع آمریکا، دقیقا میدانست چگونه باید از تجربیات سیاسیاش برای انعقاد قراردادها و کسب پول و درآمد برای هالی برتون استفاده نماید. همانطور که خود وی در یک سخنرانی در شهر «کورپوس کریستی» تگزاس در سال 1998 گفته بود: «
تجربیاتی که در وزارت دفاع بهدست آوردم در انجام کارها و وظایفم در هالی برتون خیلی به من کمک کرد، زیرا بالاخره در زمینه نفت و گاز هم باید با همان افراد سروکار پیدا میکردم که در دوران وزارت دفاع مجبور بودم با آنها کار کنم.»
چنی خیلی سریع حرکت کرد و درمدت فقط چندماه مانند اسب سواری در جهان نفت یورتمهوار حرکت بهجلو را آغاز کرد. به نوشته واشنگتنپست: چنی خیلی سریع توانست بهعنوان فرد شماره یک در آینده که با همه وزرای نفت جهان در ارتباط بود و این ارتباط را بالاخص در خاورمیانه به برکت تجربیات و روابط خود در وزارت دفاع ایجاد کرد. طولی نکشید که تماسهای او با مقامات بلندپایه این کشور نتیجه داد و منجر به امضای سلسله قراردادهای عمده بینالمللی نفت شد.
در فاصله سالهای 2001- 1994 درآمد «هالی برتون»، 127 درصد افزایش پیدا کرد. ولی ترکیب و نوع این درآمد بهطور قابلملاحظهای تغییر پیدا کرد. در سال 1994، قبل از انتصاب چنی بهسمت عضو هیئتمدیره، فقط 43.8 درصد درآمدهای هالی برتون از بخش خدمات نفتی و گاز بهدست میآمد (یعنی مهندسی ساخت و بیمه)، و تنها 40.5 درصد کل درآمدهای این شرکت در خارج از این کشور تولید میشد. اما در سال 2001 درآمد حاصل از خدمات نفت و گاز به 66.9 درصد کل درآمدها بالغ شد و 62.4 درصد کل درآمدهای این شرکت درنتیجه کار در خارج حاصل شد.
تعدادی از این قراردادها خدمات فنی، که بعضی از آنها هم بسیار بزرگ بودند، در منطقه دریای خزر ـ ازجمله قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان ـ منعقد شد. هالی برتون همچنین شدیداً بهدنبال منافعی در روسیه فدرال و اروپای شرقی بود. بهعلاوه برای این منظور، چنی از کمکهای سخاوتمندانه دولت آمریکا در دادن اعتبار و انعقاد قرارداد بهره زیادی برد، کاری که چنی در استفاده و بهرهبرداری از آن، یک خبره بهشمار میرفت.
چنی در دوره 5 ساله کار در هالی برتون سمبل فرد محافظهکاری بود که موانع دولتی را نیز از سر راه خود برداشت و توانست قراردادهایی را به ارزش 3.8 میلیارد دلار با دولت امضا کند و یا وامهای تضمینشده عاید شرکت هالی برتون سازد. قراردادهای دولتی به ارزش 2.3 میلیارد دلار که در دوران چنی منعقد شد و بخش از کل ارزش قراردادها بود، بهطورکلی دو برابر ارزش قراردادهایی بود که در طول دوره 5 ساله قبل از ورود چنی به هالی برتون بسته شده بود.
تصوری که اکنون از چنی بهعنوان یک میهنپرست سازشناپذیر و معتقد بهشکست «محور شیطان» وجود دارد، او را کاملا از شخصیت . طرز عملی که در سمت مدیر شرکت نفتی هالی برتون داشت متمایز میسازد. در دهه 1990، چنی با کشورهایی که رسمی و غیررسمی خارج از محدوده و کار شرکتهای نفتی آمریکا بودند یکی پس از دیگری قرارداد امضا میکرد. او در یک سخنرانی تحتعنوان «دفاع از آزادی در اقتصاد جهانی» که در 23 ژوئن 1993 در کنفرانس ترتیب داده شده از طرف مؤسسه بازار ازاد «کاتو»[1] ایراد کرد گفت:
ما غالبا در نقاط بسیار دشوار و سخت مشغول به کار و فعالیت هستیم. خداوند مهربان صلاح ندانسته است نفت و گاز را در کشورهایی قرار دهد که رژیمهای دموکراتیک منتخب مردم بر آن حکومت داشته، از دوستان ایالاتمتحده آمریکا باشند بنابراین ما به هرکجا که کار و تلاش باشد خواهیم رفت.
بهغیر از ارتباط زیرکانهای که چنی خواسته است میان رژیمهای دموکراتیک منتخب و دوستان ایالاتمتحده ایجاد کند باید گفت آنچه در این سخنرانی اظهار داشته است دقیقاً موضع همیشگی او بوده است. درحقیقت، او در جایگاه یک مقام نفتی، همیشه با تحریم علیه کشورها و رژیمهایی که مورد تأیید ایالاتمتحده نبودهاند مخالف بوده است، حتی اگر این کشورها و رژیمها در انجام کار و میدان عمل، خوب و مرثر نبوده باشند.
او در مقام عضو هیئتمدیره هالی برتون حامی و پشتیبان مؤسسه «یو. اس. آ اینگیج»[2]بود؛ مؤسسهای که مشتمل بر 50 شرکت وابسته و 600 عضو میباشد. وظیفه این گروه «کار بیشتر» با کشورهایی بود که کنگره آمریکا سابقه آنها را در زمینه حقوق بشر شدیداً محکوم کرده بود ـ کشورهایی نظیر میانمار که شعبه «خدمات دریایی اروپا» وابسته به هالی برتون در آن مشغول ساخت و احداث خط لوله انتقال گاز «یاندا» بود.
او همچنین معتقد بود که تحریمهای یک جانبه ایالاتمتحده علیه کشورهایی مانند ایران و لیبی تنها باعث میشود میدان به رقبای اروپایی و آسیایی ایالاتمتحده واگذار شود؛ رقبایی که هیچ باکی از کار با دولتهای به اصطلاح متمرد ندارند. چنی شدیداً علیه قانون تحریم ایران ولیبی تبلیغ و فعالیت میکرد و شدیداً مخالف تحریمها علیه آذربایجان بود. در آن موقع این موضع مخالف چنی در مورد وضع تحریم علیه ایران و لیبی موجب شد که طرفداران اسرائیل در ایالاتمتحده شدیداً او را سرزنش نمایند ـ درحالیکه درواقع، در همه زمینههای دیگر او قویاً طرفدار اسرائیل بود.
از طرف دیگر،چنی معتقد بود هالی برتون تحریمهای چند جانبه علیه عراق را بعد از جنگ 1991- 1990 خواهد پذیرفت. اما در سال 1998 سازمان ملل متحد قطعنامهای را به تصویب رسانید که بهموجب آن به عراق اجازه داده میشد تا برای صنعت نفت و گاز ویرانشده خود قطعات یدکی خریداری کند. چنی سریعاً دست به کار شد تا از این فرصت استفاده کند، اما تلاش کرد اقدامات هالی برتون در مورد عراق از چشم سیاستمداران و مردم آمریکا مخفی بماند. درخلال مبارزات انتخاباتی سال 2000، چنی هرگونه معامله با عراق را انکار کرد و گفت: «سیاست قاطع من این بوده که هیچ کاری در عراق انجام ندهیم حتی اقداماتی که ممکن است جنبه قانونی داشته باشد.»
او همچنین در ژوئیه 2000، در مصاحبه تلویزیونی ا. بی. سی[3] در برنامه «این هفته» گفت: «ما از سال 1990 که سازمان ملل متحد علیه عراق تحریم برقرار کرد، هیچکار و معاملهای با عراق نداشتهایم و سیاست ثابت من این است که در آینده هم هیچکاری نخواهیم کرد.» درواقع «هالی برتون» مدتی درحالکار و معامله با عراق بوده و اینکار را از طریق دو شعبه اروپایی و دو شرکت همکار خود انجام میداده است.
هالی برتون از سپتامبر 1998 تا فوریه 2000، که سهام خود را در شرکت «درهسر ـ راند»[4] بهفروش رسانید، 51 درصد سهام آن را صاحب بود. این شرکت همچنین 49 درصد سهام شرکت «اینگرهسول ـ درهسر ـ پمپ»[5] را تا دسامبر 1999 در اختیار داشت. و در این زمان آن را فروخت. در مدتی که چنی مدیر «هالی برتون» بود این دو شرکت نزدیک 23.8 میلیون دلار تجهیزات تولید و قطعات یدکی به عراق فروختند.
این دو شرکت با کمک چنی عراق را قادر ساختند تولید نفت خود را از 1.2 میلیون بشکه در روز در سال 1997 به 2.6 میلیون بشکه در روز در سال 2000 برساند و درواقع تقاضای سریع جامعه موتوریزهشده آمریکا برای انرژی را تأمین نماید، و ایالاتمتحده هم این امکان را پیدا کرد تا با استفاده از برنامه پر از سوء استفاده و فساد «نفت برای غذا»[6] واردات خود از عراق را به 795 هزار بشکه در روز افزایش دهد و بدینترتیب عراق ششمین منبع انرژی برای آمریکا شد که واردات از آن بیش از نفت بریتانیا در دریای شمال بود.
اما آنچه باعث شد تحریمهای ایالاتمتحده مانع تلاش چنی در پیدا کردن جای پایی در تولید نفت عراق شود، قراردادهای کلان و پرسودی بود که صدامحسین همان موقع با شرکتهای فرانسوی، چینی و روسی منعقد کرده بود. طبعاً این امر بهخصوص برای فردی مانند چنی، که ادعا مینمود شرکت او همهجا بهدنبال نفت است خوشایند نبود. بنابراین اگر «باب وود وارد» در نوامبر 2001 میگوید، چنی شدیداً دنبال این بود که کار ناتمامی را در عراق به سرانجام برساند، درواقع منظور نویسنده این بود که استخراج و تولید نفت برای چنی و هالی برتون بسیار اهمیت داشته است. در یک مطالعه و بررسی که در مورد سابقه کار چنی در هالی برتون انجام شده از او تصویر نماینده تام و تمام سرمایهداری ترسیم میگردد؛ فردی که با استفاده از فرصتها، قاطعانه میخواست سیاست خارجی ایالاتمتحده را به سمت کسب منافع اقتصادی و حداکثر سود و منفعت سوق دهد و در این راه منافع شرکتهای بینالمللی و شرکت هالی برتون، که خود نماینده آن بود، برای او در درجه اول اهمیت قرار داشت.
[1] - - Cato Institute
1- U. S. A. Engage
[3] - ABC 2 - Dresser - Rand
3- Ingersoll- Dresser- Pump 4 - Oil- for- Food Programme