وحید حاجی پور/ اضمحلال صنعت نفت به قیمت پیاده سازی ایده های شخصی؛ این عبارت٬ مشخص و ملموس ترین واژه ها برای مدیریت بیژن نامدار زنگنه بر وزارت نفت است که به بهانه های مختلف از جمله نگاه توسعه ای سعی در بهبود کارآیی داشته و دارد ولی در نهایت نتایج به ضرر صنعت نفت تمام شد.
هرچند که باید پذیرفت برخی تغییرات از سوی مقام عالی وزارت در اینباره مثبت بوده است ولی در مجموع٬ برآیندی جز تضعیف این صنعت را نمی توان برایش متصور شد.شاید وزیر نفت و اطرافیانش که عمدتا غیرنفتی و «عاریتی» هستند این حقیقت را نپذیرند و سرفه های ساختار نفت را به شادابی تعبیر کرده و علائم احتضار را نشانه هایی از بهبود تلقی کنند.
تشخیص ها نقش مهمی ایفا می کنند؛ تشخیص زنگنه در سال 76 این بود که سیستم باید «باز ریزی» شود لذا تصمیم گرفت ده ها شرکت تاسیس کند و شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب را که روزگاری مدیریت تولید خشکی نامیده می شد را از هم بپاشاند و از دل آن بیش از 10 شرکت بیرون بیاورد. این اتفاق درست در روزهایی رخ داد که شرکت های نفتی برای کاهش هزینه ها راه ادغام را در پیش گرفتند؛ زنگنه عاشق تغییر بوده و است ولی دچار اشتباه در تشخیص شد و ساختار منسجم نفت را چنان زیر و رو کرد که ناظران باتفاق از آن به عنوان فروپاشی نفت نام بردند.
ناگفته پیداست اشتباه استراتژیک وی در تغییرساختار منجر به بزرگ شدن ساختار صنعت نفت٬ افزایش نیرو٬ بی کیفیت شدن نیروهای جذب شده٬ افزایش هزینه ها٬ افزایش موازی کاری و اصطکاک های میان شرکت ها٬ کاهش شدید کارآیی صنعت نفت و افت این صنعت شد ولی وزیر نفت نمی پذیرفت. در نهایت شرکت بین در گزارشی که حاصل مطالعات فراوانش بود توصیه کرد بهترین راه برای افزایش کارآیی و بهره وری صنعت نفت بازگشت به دوران پیش از تغییر ساختار بود اما این راهکار «بسرعت» بایگانی شد و شرکت بین راهی خانه اش شد. زنگنه دوست نداشت بپذیرد تشخیصش «وارونه» بود و عذر بین را خواست.
او علاقه نداشت بپذیرد که در دوره نخست وزارت خود ضربه بزرگی به صنعت نفت وارد کرد و ساختار را چنان سنگین و تبنل کرد که وظیفه «پر کردن» سمت های سازمانی اش به عهده دولت بعد افتاد. وزیرنفت بارها گفته است نیمی از کارکنان نفت اضافه اند ولی نمی گوید جذب های گسترده در دوران پس از وی و حتی خود ایشان٬ به دلیل تاسیس ده ها شرکت بزرگ نفتی در زمان وزارت خودش بوده است و جذب ها هم در ادامه اش آمده اند. هرچند در دوره گذشته بخشی از جذب ها بدون ضابطه انجام شده است اما اغلب ورود نیروها برای ساختاری صورت گرفته است که آقای وزیر فکر می کرد می تواند با آن همه چیز را صعودی کند.
عدم شناخت زنگنه از وزارت نفت و پیاده روی در راهروهای وزارت نیرو٬ وی را در موقعیتی قرار داده بود که برای نفت بسیار خطرناک بود ولی مشاوره های اشتباه به وی که اصولا اقدامات وی را تایید می کرد موجب بروز وضعیت اسفناکی در نفت شد. البته طبیعی هم بود زیرا زمانی که بیش از 30 مدیر ارشد وی از جهاد٬ شیلات و نیرو به نفت آمده بودند چنین خروجی قابل پیش بینی بود. افرادی برای نفت تعیین تکلیف کردند که تا زمان ورود به وزارت نفت شاید هیچ ذهنیت ملموسی از تاسیسات نفتی نداشتند ولی چنان پرحرارت برای اقدامات وزیر نفت «کف» می زدند که گویی فرشته نجات بر نفت فرود آمده است.
به این اظهارات سید غلامحسسن حسنتاش کارشناس ارشد مسائل نفت و انرژی دقت کنید: «بيثباتي گسترده در مديريتها، سازمانها را متزلزل كرده و در كنار سياستهاي آني و بدون منطق، بهرهوري كاهش مييابد. در كشورهاي ديگر هر وزيري كه راس كار ميرود در تغييرات خود محدوديت دارد و نميتواند در هر سطحي تغييرات اعمال كند اما در ايران وزير، چند سطح پايينتر از خود را با حكم وزارتي دچار تغيير ميكند. وزيري در يك دوره ۲۰۰ شركت تاسيس ميكند و ميرود، دولت بعد براي پر كردن پستهاي اين شركتها، افراد مختلفي را با تخصصهاي متفاوتي استخدام ميكند و دولت بعد وقتي به راس قدرت ميرسد با نيروهاي مازاد روبهرو ميشود!»
او ادامه می دهد: «تاسيس اين شركتها و شركتهايي مانند شركت متن، صنعت نفت را بزرگ كرد و روابط سازماني را به گونهاي تحت تاثير قرار داد كه بهرهوري به شدت كاهش پيدا كرد. همزمان هزينهها افزايش يافت و بدنه صنعت به قدري سنگين شد كه اجازه بلند شدن به شركت نفت را نداد. همين مسئله باعث شد تا سراغ شركت «بين» بروند تا چارهاي بينديشد!خارجيها جايي يك دلار هزينه ميكنند كه ۵ دلار سود كنند. ما هزينهها را بالا برديم بدون اينكه كارايي افزايش يابد لذا نميتوان انتظار بيشتري از اين وضعيت داشت.»
حسن روحانی که به ریاست جمهوری رسید٬ زنگنه هم وارد نفت شد با همان افکار و با همان مدیران سابق خود؛ گفته شد نیروهای مازاد 100 هزار نفرند و باید بروند. او بر کاهش نیروها تاکید کرد و کاهش هزینه ها را در پیش گرفت و اینبار هم بر ساختار دست گذاشت. تغییر ساختاری که شرکت ملی نفت را صاحب 3 مدیرعامل کرد و معاونت های توسعه و تولید دو بال NIOC شدند.
هر یک از این معاونت ها و البته معاونت عملیات غیرصنعتی٬ تعدادی از شرکت ها و مدیریت ها را زیرنظر خود گرفتند و برای خود معاونت ساختار چیدند. مثلا در معاونت توسعه مدیریت های منابع انسانی٬ توسعه ای٬ مهندسی و ... چیده شده است که به معنای جذب تعدادی کارمند و کارشناس است. در سایر معاونت ها نیز به همین شکل است بطوری که هر یک از این ۳ معاونت برای خود بخش های زیادی را در نظر گرفته اند که پیشتر فقط در شرکت ملی نفت وجود داشت. به عنوان نمونه در همه این ۳ معاونت اداره منابع انسانی تشکیل شده است که مشخص نیست بر اساس چه شاخصه ای چنین تصمیمی اخذ شده است یا به عنوان نمونه در شرکت مهندسی و توسعه نفت یا نفت و گاز پارس معاونت توسعه ایجاد شده است!
اینکه چرا شرکت توسعه ای باید یک شبه شاهد ایجاد معاونت توسعه شوند به کنار٬ پرسش اصلی این است که تغییر ساختار در شرکت ملی نفت برای چینش افراد نزدیک در مدیریت ها آیا در جهت سبک تر کردن ساختار است؟!
زنگنه باز هم ساختار را دستخوش تغییرات قرار داد آنهم با شعار «روان کردن» روابط در صنعت نفت و تسریع در امور ولی پرواضح پیداست که چنین ساختاری بیشتر اصطکاک ایجاد کرده است تا آنکه بخواهد همه چیز را در جهت مثبت تغییر دهد.
وی یکبار با تغییر در ساختار ضربه مهلکی را به نفت وارد کرد و اینبار هم همان تجربه را تکرار کرد تا مشخص شود مشکل وزیر نفت تنها کارکنان صنعت نفت هستند که اضافه اند؛ تبعات تغییرات امروزی کاملا هویداست و معاونت ها برای کاهش قدرت هم به رقابت ها پنهان پرداخته اند که نشانی از اهداف ژنرال زنگنه ندارد...او باز هم اشتباه تشخیص داده است.
به هیچ عنوان وزیر نفت را نمی توان وزیری حاذق در حوزه ساختار و منابع انسانی نامید٬نمی توان منکر آن شد که صنعت استراتژیک نفت ایران دچار سیاست زدگی و اعمال سلایق شخصی و خلق الساعه شده است. انتصابات بی حساب و کتاب و گماردن افرادی کم تجربه در پستهای کلیدی٬ راهی را پیموده است که زنگنه خود در 8 سالی که در دولت نبود منتقدش بود. عقلای صنعت نفت یا استعفا داده اند و یا در گوشه ای به تماشا نشسته اتد. همدلی و همگرایی حلقه گم شده امروز صنعت نفت است که مهم ترین دلیلش این است:«اعتماد دوباره به تشخیص اشتباه».
شنبه ۶ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۲۸