ميزنفت/ تصویر بسیار گویا است؛ خالد الفالح وزیر نفت عربستان در حال نشان دادن قاب عکسی به ملک سلمان پادشاه این کشور است که به افتخار از آن یاد می شود. این تصویر مربوط به دیدار ملک عبدالعزیز پادشاه اسبق شبه جزیره و روزولت رئیس جمهور آمریکاست.
این عکس مربوط به دیدار این دو در سال 1945 است؛ در فوریه سال 1945، مدت کوتاهی پس از کنفرانس «یالتا»، رئیسجمهور فرانکلین روزولت با ملک عبدالعزیز پادشاه عربستانسعودی بر عرشه یک ناو جنگی در کانال سوئز ملاقات کرد. گرچه جزئیات مذاکرات این دو هرگز فاش نشد، اما نظر کلی این بود که روزولت به ابنسعود پیشنهاد حمایت نظامی برای مقابله با هر تهاجم خارجی به عربستانسعودی و نیز سرکوب هر شورش و قیام داخلی، که حکومت او را به مخاطره اندازد کرد و در مقابل خواهان امتیاز دسترسی به منابع عظیم نفتی پادشاهی شد ـ بهعبارت دیگر تسلط و دسترسی آمریکا و نه بریتانیا و یا فرانسه، به منابع عظیم نفتی عربستانسعودی محتوای اصلی پیشنهاد رئیسجمهور آمریکا بود. بهمنظور تحکیم اتحاد میان ایالاتمتحده و خاندان آلسعود، در سال 1946، اعطای وامی به مبلغ 10 میلیون دلار به پادشاهی سعودی مورد تصویب قرار گرفت.
همزمان با این اقدامات، وزارت امورخارجه ایالاتمتحده هم به آرامی توسعه و گسترش مالکیت شرکتها بر چاههای نفتی عربستانسعودی را تشویق کرده، بر آن نظارت میکرد. «شورون و تگزاکو»، دو شرکت مهم و برجسته آمریکایی که بر نفت و ذخایر نفتی عربستانسعودی مالکیت داشتند، فاقد ظرفیت کافی پالایش در داخل ایالاتمتحده بودند تا بتوانند مقدار نفت تولید شده در عربستان را تصفیه کرده و به مشتقات نفتی دست یابند.
از طرف دیگر «اکسون» و «موبیل» دارای ظرفیت کافی تصفیه و پالایش بودند اما در مقابل، ذخایر نفت خام کافی در اختیار نداشتند. تنها راهحل این بود که چهار شرکت مذکور را در لوای یک شرکت که متعلق به آمریکا بود ولی در خاک عربستانسعودی قرار داشت به دور یکدیگر جمع نمایند. لذا در سال 1947 شرکت «آرامکو» بهوجود آمد که، دو شرکت اصلی که از قبل صاحب امتیاز بودند، میزان سهام خود را به 60 درصد کاهش دادند و «اکسون» و «موبیل» بخشی از سهام این شرکت را صاحب شدند.
وزارت امورخارجه آمریکا هم این ترکیب را روش خوبی میدانست که از طریق بخش خصوصی، کنترل ایالاتمتحده بر امتیاز نفتی عربستانسعودی تضمین میشد. درواقع اکنون این تصور بهوجود آمد که امنیت و دسترسی ایالاتمتحده به نفت با عملیات شرکتهای بزرگ نفتی که خصوصی کار میکنند تحقق مییابد، و بهجای آنکه دولت ایالاتمتحده مستقیماً در امور نفتی دخالت کند، باید این جو را در صحنه بینالمللی بهوجود آورد که شرکتهای نفتی ایالاتمتحده بتوانند با اطمینان و سوددهی به کار خود ادامه دهند.
همزمان، دو منطقه نفتی غولپیکر یعنی «عبقیق» و «قطیف» هم وارد چرخه تولید شدند و شرکت آرامکو ساختمان «خط لوله عبوری عرب» را شروع کرد که از عربستان شروع شده و از قلمرو کشورهای اردن و سوریه عبور میکرد و به ساحل لبنان میرسید.
ساختمان این خط لوله در سپتامبر 1950 پایان یافت و چند ماه بعد، اولین نفتکش در پایانه جدیدی، که فقط چند کیلومتر از شهر تاریخی و قدیمی «صیدون» فاصله داشت محموله نفتیاش را بارگیری کرد.
چندسال بعد، یکی از صاحبان سهام آرامکو، ارزش فوقالعاده بالای امتیاز آرامکو به ایالاتمتحده را توصیف و بدان اعتراف کرد. «اتومیلر»، مدیر شرکت «شورون» که در مقابل کمیته فرعی روابط خارجی شرکتهای چندملیتی سنای ایالاتمتحده سخن میگفت، اعلام کرد آرامکو تاکنون مهمترین و با ارزشترین امتیاز اقتصادی خارجی است که به اتباع آمریکایی داده شده است.
هنگامی که مقامات این شرکت به اهمیتی که آرامکو دارد پیبردند، این واقعیت را دریافتند که اهمیت آرامکو فراتر از آثار بارزگانی آن است. آنها به اهمیت فوقالعاده بالایی که این شرکت برای کشور ما (شرکتهای آمریکایی) دارد پیبردند.
بیش از 60 سال از آن روز و از آن عکس می گذرد و تصویری که از آن دیدار تاریخی به یادگار مانده است تبدیل به قاب عکسی شده است که حاکمان آل سعود به آن افتخار می کنند.