به گزارش
ميزنفت ، با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ۸ نوامبر آمریکا، این پرسش در بازارها و محافل تصمیمگیری مطرح میشود که آیا نتیجه این انتخابات اهمیتی برای بخش انرژی دارد؟ و اینکه چقدر نتیجه این انتخابات میتواند بر بازارهای انرژی اثرگذار باشد؟ بهطور قطع تفاوتهایی اساسی در عقاید دو کاندیدای ریاستجهوری آمریکا وجود دارد که از خاستگاه سیاسی آنها نشات گرفته است. به همین دلیل طرفداران آنها پول، وقت و رای خود را صرف پیروزی نامزدهایی میکنند که به حقانیت عقاید آنها اعتقاد دارند.
فایننشال تایمز در تحلیلی یک پرسش اساسی را مطرح میکند و به دنبال پاسخی برای آن میگردد. این سایت تحلیلی نوشته است فارغ از فضایی که در ستادهای انتخاباتی این دو نامزد حاکم است و اظهاراتی که این نامزدها میکنند، پرسش اساسی این است که اگر هیلاری کلینتون بهعنوان رئیسجمهوری این کشور انتخاب شود، یا دونالد ترامپ برنده نهایی رقابتهای انتخاباتی این کشور باشد تا سال ۲۰۲۵ بخش انرژی آمریکا تا چه حد در مقایسه با وضعیت فعلیاش متفاوت خواهد بود.
سرنوشت حفاریها در سیاستهای هیلاری کلینتون
در رابطه با این موضوع عقاید و نظراتی که در دو حزب دموکرات و جمهوریخواه وجود دارد، کاملا متفاوت است. هیلاری کلینتون در سخنرانیهای خود به این موضوع تاکید کرده است که سیاستهای او دنبالهرو سیاستهای رئیسجمهوری فعلی آمریکا، باراک اوباما، است.
برای مثال او قول داده است تا صنعت برق این کشور را که زغالسنگ بالایی میسوزاند، در دوران ریاستجمهوری خود به سمت سوختهای پاک سوق دهد. او همچنین در اظهار نظرات انتخاباتی خود گفته است که تا سال ۲۰۳۰، یک میلیون سلول خورشیدی اضافی، به بخش انرژی این کشور اضافه خواهد شد.
موضع کلینتون در مورد حفاری و استخراج ذخایر نفتی را نیز میتوان از اظهارات او در جلسه دموکراتها در ماه مارس فهمید: «من به چند دلیل از فعالیتهای حفاری حمایت نخواهم کرد. اول، ایالتها و شهروندان آمریکایی مخالف استخراجهای فعلی هستند. دوم تا زمانی که انتشار گاز متان و آلودگیهای آبی وجود داشته باشد، این نوع فعالیتها نباید مورد حمایت قرار گیرند.
سوم اینکه زمانی میتوان به فعالیتهای حفاری مجوز داد که فعالان آن کاملا ما را از مواد شیمیایی که استفاده میکنند با خبر سازند. بنابراین با توجه به شرایطی که من برای ادامه حفاریها قائل هستم، بهنظر میرسد که در آینده شاهد فعالیت گسترده این صنعت نخواهیم بود.»در نتیجه باید انتظار داشته باشیم هیلاری کلینتون در دوران ریاست جمهوری خود از بخش تکنولوژیهای پاک و همچنین لابیگرهای محیط زیستی (از جمله خیر بزرگ و میلیاردر آمریکایی، تام استیلر که حدود ۱۵ میلیون دلار به ستاد انتخاباتی دموکراتها در ۷ ایالت اصلی کمک کرده است) حمایت کند. اما در نتیجه این سیاست، معدنچیهایی که در گذشته به حزب دموکرات وفادار بودهاند، به انزوا کشیده خواهند شد.
رویای نفتی ترامپ
در سوی دیگر، دونالد ترامپ مواضعش کاملا واضح و مشخص است؛ اما از ارائه جزئیات طفره میرود. او عقیدهای به تغییرات آب و هوایی ندارد. بهنظر او تغییرات آب و هوایی را چینیها برای اینکه هزینههای اضافی به صنایع آمریکایی تحمیل کنند، مطرح کردهاند و تولید سوختهای فسیلی بدون هیچ قید و شرطی (که بواسطه قوانین غیرضروری ایجاد شده) باید ادامه یابد. او یکی از حامیان اصلی صنعت زغال سنگ است.
از طرفی او سایر انرژیهای مرسوم را که در صنایع مورد استفاده قرار میگیرد، زیاد مورد توجه قرار نداده است. از این نظر سیاستهای ترامپ حتی در نقطه مقابل سیاستهای انتخاباتی نامزدهای پیشین جمهوریخواه همچون بوش پدر و پسر قرار دارد. به همین دلیل است که بسیاری از کارشناسان از اجرایی شدن سیاستهای ترامپ هراس دارند.
به عقیده آنها سیاستهای او باعث برانگیخته شدن موج جدیدی از مخالفها و انتقادها از سوی طرفداران محیط زیست خواهد شد.
اما نکتهای که وجود دارد این است که نظامی که در آمریکا حکمفرما است و بخش اصلی آن نتیجه فعالیتها و پیگیریهای اوباما است، به نوعی مانع از اجرایی شدن سیاستهای افراطگرایانه میشود. در میان احزاب، حامیان منافع محلی، کار را برای به تصویب رساندن بسیاری از سیاستهای رادیکالی دشوار کردهاند.
باراک اوباما به واسطه اختیاراتی که در دوران ریاست جمهوری خود داشت، تلاشهای فراوانی کرد تا کنگره آمریکا را منفعل کند. اما ایجاد تغییرات اینچنینی، نیازمند قانونگذاریهای متناسب و حمایتهای مالی گسترده است. همانطور که در تصویب صنعت پاک برق مشاهده شد، هر تلاشی برای اجرای سیاستهای خارج از عرف، در دادگاهها به چالش کشیده خواهد شد، بنابراین دور از انتظار بهنظر میرسد که سیاستهایی همچون ممنوعیت فعالیتهای حفاری یا محدود کردن حفاریهای دریا از طریق قانونگذاری بر موادی که وارد آبها میکنند، اجرایی شوند.
در واقعیت بخش انرژی آمریکا تحت تاثیر دو عامل وابسته به هم است؛ قیمت و تکنولوژی. اگر قیمتهای جهانی بهخصوص قیمت نفت و بنزین در سطحی پایین باقی بمانند، با توجه به اینکه هزینههای تولید هر سال به واسطه رشد تکنولوژی کاهش مییابند، تولید آمریکا به رشد خود ادامه خواهد داد. برای مثال طی دو سال گذشته که قیمت نفت با افتی ۷۰ درصدی همراه بود، تولید نفت در آمریکا تاثیری محدود از این میزان افت قیمت گرفت. در قیمتهای فعلی طلای سیاه، فعالیتهای حفاری از لحاظ اقتصادی دوام خواهند آورد، چرا که به ادعای برخی از شرکتهای نفتی هزینههای تولید در آمریکا با هزینههای تولید عربستان، قابل رقابت است. با توجه به پیشرفتهای تکنولوژیک ادامهداری که در بخش نفت آمریکا وجود دارد، هزینههای تولید در حال کاهش هستند، بنابراین باید انتظار داشت تا سطح تولید فعالیتهای حفاری حفظ یا حتی افزایش یابد، اما در نهایت میتوان گفت که اتفاقات پیشروی بخش انرژی در آمریکا، به قیمتهای جهانی بستگی دارد؛ چیزی که فراتر از کنترل هر رئیسجمهوری است.
راههای پیشروی تولید نفت آمریکا
از طرفی تولیدات بنزین نیز در معرض آسیبهایی قرار دارد. با توجه به تداوم مازاد عرضه، احتمال اینکه روند نزولی قیمت این محصول ادامه داشته باشد بسیار زیاد است. قیمتهای پایین ماندگار یا کاهش بیشتر قیمتها منجر خواهد شد تا چاههای نفت آمریکا بهدلیل عدم صرفههای اقتصادی بسته شوند.
اگرچه با وجود قیمتهای پایین نفت، احتمال جایگزینی این ماده بهجای زغالسنگ در بازار تولید برق وجود دارد که میتوانند از خطر تعطیلی چاههای نفت بکاهد. در این شرایط، ملاحظات بازار بدون توجه به اینکه رئیسجمهوری بعدی چه کسی است، اثرگذار خواهد بود. یکی دیگر از نکات مثبت بخش انرژی آمریکا، بهبود در فرآیند ذخیرهسازی است.
توانایی ذخیرهسازی انرژی (در خانهها و باتری ماشینها) صنایع را کاملا متحول خواهد کرد. با توجه به شرایط موجود شروع این تحول را میتوان از آمریکا دانست. اگرچه چینیها پیشرفتهای قابل ملاحظهای داشتهاند، اما با توجه به اینکه آمریکاییها تحقیقات متمرکزی در زمینههای مختلف پژوهشی دارند، در این زمینه نیز پرچمدار هستند.
در نهایت میتوان گفت که سیاست در بخش انرژی نقش مهمی را ایفا میکند. یک رئیسجمهور خوب با فضایی که برای بخش تحقیقات فراهم میکند و با اجرایی کردن نتایج این تحقیقات موجب ایجاد پیشرفتهایی در جامعه میشود. در مقابل نیز رئیسجمهوری بد میتواند با نادیده گرفتن حقایق علمی در مباحث مهمی همچون جنگ و صلح، تغییرات آبوهوا و همچنین تغییرات در الگوی مصرف انرژی، اثرات منفیای بر جامعه بگذارد. واقعیت اما این است که در اقتصادهایی همچون اقتصاد آمریکا که مبنای آنها بازار است و همچنین بخشهایی که پیامدهای آن تحت تاثیر علم اقتصاد و سایر علوم است، سیاست در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
با این وجود، نمیتوان اثر سیاستهای دولتی بر روند تولید نفت را نادیده گرفت، اهمیت سیاست بر صنعت نفت کشوری چون آمریکا از آنجایی پررنگ به نظر میرسد که جمهوری خواهان امنیت آمریکا را در گرو استقلال و امنیت انرژی این کشور میدانند در حالی که دموکراتها در مواجه با این موضوع برخوردی منعطفتر دارند. به این ترتیب بعید نیست با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تحولاتی از جمله توجه بیشتر به افزایش تولید نفت شیل در ایالات متحده آمریکا رقم بخورد، اتفاقی که لازمه آن تسهیل مقررات تولید برای تولیدکنندگان و زیرپاگذاشتن مقررات زیستمحیطی است.
در مقابل، اما چنانچه هیلاری کلینتون بهعنوان نامزد حزب دموکرات روی کار بیاید؛ به احتمال قوی، قوانین سختگیرانه و مالیات بر تولید نفت شیل جایگزین سیاستهای رشد تولید خواهد شد. با تمام این اوصاف نظریهای دیگر نیز وجود دارد که به رشد تولید نفت در آمریکا در صورت رای آوردن هرکدام از نامزدهای جمهوریخواه یا دموکرات اشاره دارد.
بر اساس این نظریه اگر عوامل بنیادین بازار با تولیدکنندگان نفت شیل یاری کند، باید منتظر افزایش استخراج نفت شیل در آمریکا باشیم، زیرا در صورت قدرت گرفتن ترامپ بسیاری از موانع و مقررات بر سر راه آنها رفع خواهد شد و حتی انتخاب کلینتون نیز بهعنوان یک دموکرات، تسهیل قوانین را در پی خواهد داشت، چراکه کلینتون نیز به اندازه اوباما به رعایت مسائل زیست محیطی پایبند نیست.
به عقیده کارشناسان ارادهای که در اوباما برای مبارزه با تصمیمات خلاف منافع زیست محیطی وجود دارد، با وجود ابراز تمایل هیلاری کلینتون برای داشتن چنین رویهای، در او مشاهده نمیشود. حال با تمام این تفاسیر باید دید انتخابات پیشرو در ایالات متحده آمریکا، چه نقشی برای تولیدکنندگان شیل آمریکا رقم خواهد زد؟
منبع : دنیای اقتصاد