ميزنفت/ یکی از مخاطبان
ميزنفت در کامنتی ارسالی سوالات بیشماری را در باره روند حرکتی صنعت نفت طی 3 سال گذشته مطرح کرده است که با توجه به پرسش های مهم در این باره٬ نظر وی در ادامه می آید:
بررسی سیاست های وزارت نفت طی 3 سال گذشته نشاندهنده سردرگمی جدی مسولان نفت٬ بی توجهی آنها به انتقادات کارشناسی و یکه تازی در زمین اندیشه ها و تصمیمات خودشان است. چرا تکمیل پالایشگاه ستاره خلیج فارس از سرعت قابل ملاحظه ای و مطلوبی برخوردار نبوده است ؟ چرا وزارت نفت در مورد پالایشگاه های سیراف اشتباه محاسباتی کرده است و در مرحله بعد اشتباهات خود را اصلاح نکرد؟ چرا در خصوص توسعه فازهای جدید و تکمیل فازهای پارس جنوبی به نظام اشتباه اولویت بندی روی آورد؟ آقای زنگنه چرا سرعت توسعه فازهای پارس جنوبی با وجود تزریق میلیاردها دلار بشدت کاهش یافته و لاک پشتی شده است؟
چرا استراتژی توسعه میادین مشترک در غرب و جنوب کشور یک استراتژی صرفا نفتی نبوده و بیشتر با نمایش انعقاد قراردادهای نفتی با شرکت ایرانی از وزن فنی و توسعه ای مناسبی برخوردار نبوده است؟ چرا با آغاز پدیده قراردادهای IPC افکار عمومی ماهها به چالش کشیده شد و بازی با توپ پینگ پنگ تصویب قراردادهای نفتی بین دولت و مجلس و منتقدین و کمیته تدوین قراردادهای نفتی طی سه سال گذشته از رویای کنفرانس لندن تا تهران کلید خورد؟
چرا برداشت ها و تفاسیر منعدد و متفاوت از قانون منع بکارگیری بازنشستگان هنوز تمام نشده است؟ چرا مدیرعامل سابق شرکت ملی نفت استعفاء داد ؟ چرا سرنوشت تولید نفت کشور به یک دانش آموخته کارشناس مهندسی برق و صنایع و بی تجربه در عملیات و تولید و ناشناخته برای جامعه تولید و عملیات صنعت نفت سپرده شد؟
چرا یک جوان بدون رعایت ارشدیت سازمانی و تجربه کافی ظرف مدت کوتاهی به ریاست هیئت مدیره و مدیریت عامل یک شرکت نفتی با گردش و تعهدات مالی ده ها میلیارد دلاری منصوب شد ؟ چرا تمام سرنوشت و اینده صنعت نفت به جای تمرکز بر داشته های خودی به نداشته های انطرف آب ها بسته شد؟چرا چند جوان خام و شاگردان دیروز و تازه کار در صنعت نفت سرنوشت بخش های موثر و حساس ستاد وزارت را تحت تاثیر خود قرار داده اند؟
چرا کارشناسان خبره و باتجربه از تصمیمات امروز صنعت نفت نه تنها حمایت نمی کنند؟ چرا دانش آموخته گان باسواد و ممتاز دانشگاه صنعت نفت حیران مانده اند؟ چرا شرکت های نظام سلطه بین الملل مانند توتال و ... به خودشان اجازه می دهد که در مورد آمدن و نیامدن خودش شرایطی را مطرح و زمان حضور و یا عدم حضور پیش بینی کند؟ چرا در خصوص قرارداد معروف پس از سه سال قول وعده های حل خیلی سریع موضوع گفته می شود که ما باختیم ؟ چرا دستورالعمل های منع انتصاب کارکنان در حال بازنشستگی صادر می شود و بلافاصله توسط مدیران نقض می شود؟
چرا همراهی و همدلی در صنعت نفت که رمز بقا و پیروزی روزهای سخت صنعت نفت کم شده است؟ علت کاهش شدید فعالیتهای توسعه ای در صنعت چیست؟ مالی است یا مدیریتی و یا هردو؟ چرا به کارکنان پاسخی شفاف و صریح در خصوص وضعیت افزایش حقوق عملکرد سالیانه داده نمی شود؟ چرا خیل عظیمی از کارکنان با تجربه نفتی تقاضای بازنشتگی می دهند؟ چرا وعده بهبود کیفیت و سرعت در اجرای پروژها اجرایی نشده است؟ چرا صرفه جویی و کاهش هزینه ها در صنعت نفت در اولویت کارها قرار نگرفته است؟ چرا در راس شرکت ملی صنایع پتروشیمی یک چهره غیر فنی قرار گرفته است؟ هزاران سوال دیگر در نفت وجود دارد که همین تعداد هم نشاندهنده نحوه مدیریت وزارت نفت و روند طی شده آن است. باشد که کمی به خود بیاییم.
همه مدیران این مجموعه بزرگ از آشنایان منوچهری هستند و متاسفانه تخصص و تجربه کافی ندارند