ميزنفت/ پایگاه رسمی اطلاع رسانی وزارت نفت - شانا- امروز گفت و گویی متفاوت را با علی کاردر مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در خروجی خود قرار داد که طی آن٬ کاردر به برخی سیاست های ریاست جمهوری حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی انتقادهای شدیدی وارد کرده است.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند در روزهای پس از جنگ سیاست های اقتصادی دولت کارگزاران همه ارزش ها را تحت الشعاع قرار داد که کاردر نیز بر آن صحه گذاشته است.بخش های مهم این گفت و گو در ادامه می آید:
* در دوران دفاع مقدس آر پی جی میزدم که بعد از مدتی به دلیل آسیب دیدن پای چپم، امکان حمل آر پی جی نداشتم و چون در دویدنها خیلی اذیت میشدم، تغییر وضعیت دادم و آمدم روی دوشکا. بچهها با من شوخی میکردند و میگفتند «تو سواد ریاضی نداری که می روی جلو و دوشکا میزنی. دوشکا زدن برای زیر سیکلیهاست». از این شوخیها بینمان زیاد بود.
* با تغییرات کلان در کشور، برخی سیاستها تغییر کرد و آن زمان نه تنها من، که اغلب مدیران گاز همه استعفا دادیم. بعد با وجود آنکه پیشنهادهای کاری زیادی داشتم، اما چون در صنعت نفت بودم ترجیح دادم بمانم و به همین دلیل با پیشنهاد قائم مقامی معاونت بازرگانی نفت موافقت کردم.
*در آن زمان یکباره تغییر سیاستها آثار بدی بر جامعه گذاشت. صحبت از نظام سرمایهداری، منافع اقتصادی را جایگزین منافع اجتماعی کرد. البته رفتن به سمت منافع اقتصادی چیز بدی نیست، اما...
*
سخنرانی معروف آن زمان رئیس جمهور وقت در نماز جمعه، حال بسیاری از آنانی که برای ارزش هایشان جنگیده بودند، دگرگون کرد. ذهنیتها عوض شد و متاسفانه برخی مدیران دولتی، پیشگام حرکتهای اقتصادی شدند. در رفاه زندگی کردن چیز بدی نیست؛ اما در جوامعی مانند کره جنوبی، مالزی و ...، مدیران ابتدا برای رشد و توسعه جامعه تلاش کردند نه رفاه خودشان؛ در نتیجه در این جوامع طبقه متوسط گستردهتری شکل گرفت. در مدلهای اقتصادی پویا، پول به سمت تولید و صنعت حرکت می کند نه رفاهیات طبقههای خاص. آن زمان هنوز بلوغ لازم برای توسعه در کشور وجود نداشت و این عدم آمادگی در کنار فعالیتهای اقتصادی برخی مدیران و حرکت کردن آنها به سمت رفاهیات شخصی، اعتماد عمومی و باورهای قبلی را خدشهدار کرد.
* اگر کسی در کار اجرایی با مانعی روبهرو شود، با او چه برخوردی میکنیم؟ نه تنها کمک نمیکنیم، بلکه هر کدام از کنار آن فرد رد شویم، یکی هم به او میزنیم یا میگوییم «ما که قبلا گفته بودیم». مگر در جنگ اینگونه بود؟ اگر فرمانده گردانی اشتباه میکرد، مگر کسی او را مقصر میدانست و یا سرزنش میکرد؟ تازه در جایی که بحث، جان آدمها بود نه مالشان. جان که ارزشش قابل مقایسه با مال نیست. چرا؟ چون اعتماد بود. چون باور بود به این که آن فرمانده نیت صادقانه ای داشته است. اگر روحیه فعلی، آن زمان بر جامعه حاکم بود، فرمانده را میبردیم دادگاه و بازخواستش میکردیم.
*امروز با مدیران اجرایی برخورد خوبی نمیشود و دلیل آن، همان نبود اعتماد است. فرض که مدیری راه را اشتباه رفت؛ کتکش نزنید، کمکش کنید. حتی اگر مدیری در دوران تحریم نیت درستی داشته اما راه را اشتباهی رفته است، دستش را بگیرید. فرقی نمی کند؛
تحریم هم نوعی جنگ بود.مثلا آن زمان معتقد بودیم منزل مدیران نباید بالاتر از میدان انقلاب باشد. میدان انقلاب خط قرمز ما بود. خیلیها به این اعتقاد داشتند؛ اما ناگهان همه معیارها عوض شد. در حکومت اسلامی، مدیر باید در طبقه متوسط رو به پایین باشد؛ نمیگویم پایین چون در طبقه پایین زیستن تنها مختص آقا امیرالمومنین(ع) بود و بس. باید طبقه متوسط جامعه را گسترش داد. جامعهای که تعداد دهکهای ضعیف یا مرفه آن زیاد شود، جامعه موفق و روبهرشدی نیست.
*در رابطه با کسی که از شرایط موجود سوء استفاده میکند، باید بدترین برخوردها را داشت. چون سوء استفاده، تنها به منفعت شخصی آن فرد منتج نمیشود؛ بلکه به باور یک جامعه لطمه میزند و ساختار اعتماد مردم را فرو میریزد. باید بین این دو به شدت تمایز قائل شد.