وحید حاجی پور/ براي آنان كه كه طي يكسال گذشته اظهارات وزير نفت را دنبال كردهاند، جاي بسي شگفتي است كه وزير نفت بهجاي دفاع از شركتهاي ايراني، آنها را «هزينه سازهايي» معرفي ميكند كه براي منافع ملي كشور خطرآفرينند.
وي سال گذشته ميهمان تجار و بخش خصوصي بود و در آن جلسه ادعا كرد شركت خارجي يك فاز پارس جنوبي را با يك ميليارد دلار تمام و شركت ايراني؛ 3.5ميليارد دلار و با تأخيرهاي مكرر اجرا كرده است. بايد قبول كرد زنگنه سخنور قابلي است و بهحدي «اقناعي» شيارهاي مغز مخاطبش را روغنكاري ميكند كه ميتواند بزرگترين منتقدانش را نيز با خود همراه كند؛ شيوه سخنوري وي روي يك اصل بزرگ استوار است. او تبحر ويژهاي در «رقمسازي» و «غلو» دارد بهطوري كه با اعلام ارقامي غيركارشناسي، مخاطبان خود را سحر ميكند.
او با سانسور همه واقعيتها و «برشهاي گزينشي» از يك مسئله، سناريويي را براي مخاطب آماده ميكند كه انتهايش بايد براي سخنان وي كف زد. به عنوان نمونه او براي همراهي كارشناسان و مديران به تأسي از روش هميشگي خود معتقد است ايرانيها در اجراي پروژههاي نفتي ضعيف هستند و خارجيها اما پيشران مديريت هستند. مثال هم به فاز 2 و 3 پارسجنوبي بر ميگردد كه شركت توتال با 13 ماه تأخير توانسته است يك پروژه را به پايان ببرد و در مقابل آن پروژهاي را علم ميكند كه شركت ايراني با تأخير تقريباً دو برابر و با 6 ميليارد دلار هزينه، آن را به پايان برده است.
او براي جا انداختن توتال و كارآيي اين شركت فرانسوي هيچگاه به اين واقعيت اشاره نميكند كه قرارداد اين شركت بيش از 4 ميليارد دلار تمام شده است و نه یکميليارد دلار اما بدون توجه به شرايط كشور طي سالهاي گذشته، عوامل بيروني را به ضعف داخليها تغيير لعاب ميدهد. قصد نداريم بدبين باشيم اما زنگنه با اعلام ارقام غيرصادقانه فقط و فقط يك قصد دارد و آنهم جاده صاف كني براي شركتهاي خارجي است. آيا اين تأخيرها و تضييع بيتالمال به معناي واقعي كلمه براي وزيرنفت اهميت دارد؟
خط كش اندازهگيري وي تنها ضعف شركتهاي داخلي را «سانت» ميكند و براي رسيدن به اهداف خود در نفت، حاضر است آنها را به «تعطيل بودن» متهم كند؟ وزير نفت روي سه شاخص در اجراي پروژههاي نفتي تأكيد دارد؛ «زمان، هزينه و كيفيت». او اين سه را ميگويد ولي نميگويد شركت شل در توسعه ميدان سروش بيش از يك سال تأخير داشته و كيفيت كار به حدي بد بود كه شركت فلات قاره تا يكسال حاضر به تحويل گرفتن اين پروژه نبود و با در ميدان نفتي دارخوين، شركت ايتاليايي اني يك پروژه 600 ميليون دلاري بهجاي اجرا در پنج سال، با حدود 3/1 ميليارد دلار هزينه در 10 سال به بهرهبرداري رساند و همه چيز را دو برابر كرد. او نميگويد كيفيت كار توتال و شركتهاي خارجي در ميادين سيري و دو رود چه بود و چه بلايي را بر سر كشور و منافع ملي آورد يا معطل گذاشتن هشت ساله كشور در واگذاري ميدان نفتي آزادگان به اينپكس ژاپن چه ضرباتي را به كشور وارد كرد.
او كه براي افتتاح فازهاي پارس جنوبي به عسلويه ميرود از توان ايرانيها ميگويد و با فخري تمام عيار اين موفقيت را مرهون ايدههاي خود و مديريتش ميداند ولي وقتي به تهران بر ميگردد و هواي پايتخت را استشمام ميكند بازهم ضعفهاي ساختگي و واقعي رديف ميشوند؛ تفكر غالب بر وزارت نفت دولت يازدهم رويه خطرناكي را دنبال ميكند كه انصاف در آن جايي ندارد و شركتهاي ايراني به مثابه شركتهاي «دلارخوار» و تكه اضافي ديده ميشوند كه «هيچ» هستند و بايد در خدمت شركتهاي خارجي خم و راست شوند.
هرچند معتقديم شركتهاي ايراني از تكنولوژيهاي روز دنيا فاصله دارند اما اين فاصله به دليل تحريمها و سختافزاري است و نه نرمافزاري كه اگر فضاي كار به آنها داده شود بهراحتي ميتوانند اين خلأ را پر كنند؛ نكته مهمتر در اين باره، امكان سنجي درباره ضرورت بهكارگيري تكنولوژيهاي روز است كه تعدادي از آنها در ايران كاربردي ندارند، مانند دانش حفاري در آبهاي عميق كه در ايران كارآيي ندارند و اصلاً نيازي نيست به اين سمت حركت كرد ولي همين موضوع تبديل به ويترين ضعف ميشود! از اين دست مصاديق بسيار است اما وزارت نفت با بزرگنمايي اين موارد سعي در ساختن ذهنيتي دارد كه نقطه اوجش، بهكارگيري شركتهاي خارجي و پيشكاري شركتهاي ايراني است.
اينكه وزير نفت همواره شركتهاي ايراني را زير سؤال ميبرد «چراغ دادن» شيريني به خارجيهاست كه به آنها اطمينان داده ميشود اينجا همه درخدمت شما خواهند بود؛ اين شركتها «اوستاكارهايي» بيش نيستند كه بايد با شلاق شركتهايي نظير توتال ورزيده شوند و از تنبلي به تحرك دربيايند. شما هر چه ميخواهيد فاكتور كنيد و از ميان شركتهاي ايراني معرفي شده در قالب طرح شركتهاي E&P يكي را به عنوان كارگر انتخاب كنيد.
براي وزارت نفت زشت و غير قابل قبول است كه رسانهها از توان شركتهاي داخلي بگويند و اين وزارتخانه با كارهاي رسانهاي و فرافكني، آنها را ضربه زننده به منافع ملي كشور عنوان كرده و همه مصيبتها را از داخل رديابي ميكنند. وزارت نفت در اين دولت رسماً هيچ پروژهاي را آغاز و تمام نكرده است و زنگنه دو مرتبه رئيسجمهور را به عسلويه برده است تا روبان فازهاي 12 و 15 و 16 را پاره كند؛ پروژههايي كه توسط شركتهاي ايراني اجرا شده است ولي وزير نفت آن را به سود خود مصادره كرد و چند روز بعد دوباره...!
البته خوشبختانه يكبار رسماً اعلام كرد دوبرابر شدن هزينه و تأخيرهاي مكرر در راهاندازيهاي پارس جنوبي تشديد تحريمهاي غربي بود كه البته بهسرعت سانسور شد ولي شايد اين از خوش اقبالي شركتهاي ايراني باشد كه بزرگترين منتقدانشان براي يكبار هم شده كمي از واقعيتها گفت. الغرض آنكه ديدگاه فعلي وزارت نفت نگاه خطرناكي است و اميد است شخص وزير نفت با اصلاح اين ديدگاه و همراه شدن با خط فكري نظام جمهوري اسلامي ايران و برنامههاي آن، بيش از اين به تضعيف شركتهاي ايراني نپردازد.
ایکاش ایشان مجددا سما وزارت را قبول نمی کردند تا با خاطره نسبتا خوبی از دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی دوران بازنشستگی را سپری کنند. شانس ایشان بود که در دولت اصلاحات وزیر باشند. در حال حاضر به نظر می رسد ایشان بابت 8 سال خانه نشینی دچار نوعی احساس ....گیری از کشور و نیروهای صنعت نفت هستند. به هر صورت در حال حاضر یکی از اصلی ترین نیروهای داخلی "هزینه ساز" که ایشان اعتقاد دارند بدرد کار نمی خورند به اتفاق تیمشان اختیار کامل شرکت ملی نفت و چندین شرکت بزرگ پیمانکاری مانند تاسیسات دریایی ، پتروپارس ، تسدید، کیتو امارات و ...را بر عهده دارند. کافی است تنها به دوران مدیریت دوساله ایشان در تاسیسات دریایی نگاهی بیاندازید تا معنی واقعی هزینه ساز بودن را درک کنید. الان هم هزینه های ایشان و دفتر ایشان در شرکت نفت از همان مجموعه ها بطور مستقیم و یا غیر مستقیم تامین می شود.