پس از انتشار دو بخش از پرونده بازخوانی توسعه میدان نفتی دارخوین با عناوین «
واگذاری دارخوین به انی بدون MDP» و «
مجوزی برای راحت خوری انی»٬ بخش سوم این گزارش به مجموعه انتقادات کارشناسان نسبت به این قرارداد می پردازد. در این انتقادات آمده است:
اما ابهاماتی که باید روشن شوند عبارتند از :
1. آقای قلعه بانی مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران اخیرا حجم سرمایه گذاری در این طرح را 1.3 میلیارد دلار ذکر کرد. مبلغ اولیه قرارداد 548 میلیون دلار بوده است. با رقم اعلام شده توسط آقای قلعه بانی هزینه قرارداد بیش از دو برابر( نزدیک به 237 درصد) افزایش داشته است. بعبارت دیگر نزدیک به 750 میلیون دلار اضافه بر 548 میلیون دلار هزینه اولیه قرارداد، هزینه به کشور تحمیل شده است. دلایل این افز ایش شگفت انگیز چه بوده است؟
یادآوری می گردد
آقای زنگنه وزیر وقت نفت اعلام کرده بود که مبلغ قرارداد سقف هزینه است و اضافه بر آن قابل قبول نیست. براساس قرارداد شرکت انی در مقابل 548 میلیون دلار هزینه مبلغ 1.024 میلیارد دلار (548 + 476 میلیون دلار) بعنوان هزینه، بهره بانکی و پاداش دریافت می کرد. سوال مهمی دیگری که باید پاسخ داده شود اینست که آیا 1.3 میلیارد دلار اعلام شده مبلغ هزینه شده است یا مبلغ بازپرداخت؟ اگر این مبلغ فقط هزینه باشد مبلغ نهائی بازپرداخت چیست؟
2. یکی از ایراداتی که هنگام امضا قرارداد توسط کارشناسان منتقد مطرح شد امکان تامین مالی توسط شرکت ملی نفت بود. براساس اطلاعات اعلام شده، هزینه کل طرح توسعه میدان دارخوین در قرارداد 548 میلیون دلا ر است. همچنین 180 میلیون دلار هزینه اجرای فاز اول توسعه میدان دارخوین برای دستیابی به تولید 50 هزار بشکه در روز است. از طرف دیگر طبق قرارداد شرکت نیکو (تابعه شرکت ملی نفت ایران) مسئولیت تامین چهل درصد منابع مالی این قرارداد معادل حدود 220 میلیون دلار را داشته است.
بعبارت دیگر این بخش از وزارت نفت قادر به تامین مبلغی بیش از کل هزینه فاز اول را بوده و لذا کمبود منابع مالی لااقل در فاز اول مطرح نبوده است. یادآوری می گردد طبق قرارداد اولیه، شرکت انی 71 میلیون دلار پاداش برای فاز اول می گیرد که اگر وزارت نفت همچون دیگر پروژههای تاسیساتی اقدام به توسعه فاز اول می کرد لااقل این مبلغ 71 میلیون دلار صرفه جوئی میشد اگر چه مبلغ صرفه جوئی بیش از این می شد زیرا هزینه انجام کار توسط پیمانکاران داخلی کمتر از پیمانکاران خارجی است.
3. بر اساس قرارداد مدت اجرای پروژه 65 ماه بوده است بر همین اساس آقای بازارگان مدیر عامل اسبق شرکت متن اعلام کرده بود که بر اساس قرارداد فاز دوم می بایست در آذرماه 1385 به پایان می رسید. لذا این قرارداد با حداقل چهار سال و دو ماه (50 ماه ) تاخیر راه اندازی شد!
یعنی مدت این قرارداد بجای 5 سال نزدیک به 10 سال طول کشیده است بعبارت دیگر پیمانکار معتبر خارجی این پروزه را با نزدیک به سه برابر هزینه دلاری اولیه و دو برابر زمان اولیه بپایان رسانده است!
آیا نباید از این تجارب تلخ استفاده کنیم و همچنان به این شیوه های غلط باید ادامه داد و حتی به آن افتخار کرد؟ تاخیر 5 ساله در دستیابی به تولید 160 هزار بشکه در روز با فرض نفت بشکه ای 50 دلار حداقل 5.5 میلیارد دلار عدم النفع برای کشور داشته است.
4. مسئولین ذیربط اعلام کرده اند که تولید در دارخوین صد در صد صیانتی است و دلیل آن را تولید نفت در مرحله دوم طرح همراه با تزیرق گاز را عنوان می کنند. اگر چه تزریق گاز امتزاجی یکی از روشهای شناخته شده ازدیاد برداشت است و اجرای آن یکی از شروط لازم تولید صیانتی می تواند باشد اما مفهوم اصلی تولید صیانتی آن است که برنامه درازمدت تولید در کل عمر تولیدی مخزن به حداکثر درصد بازیافت منتهی شود. در یک نگاه کلان اگر برنامه کلان تولید منجر به دستیابی به حداکثر در صد بازیافت نگردد حتی اگر کلیه روشهای ازدیاد برداشت بکار گرفته شوند تولید صیانتی نخواهد بود.
آیا شرکت انی صحت برنامه دراز مدت تولید با دبی حداکثر به میزان 160 هزار بشکه در روز برای دستیابی به درصد بازیافت حداکثر را از نظر حقوقی تضمین کرده است؟ یادآوری می گردد برنامه تولید 160 هزار بشکه در روز در قرارداد بر مبنای اطلاعات محدود اولیه میدان دارخوین در آن مقطع زمانی که عمدتا اطلاعات مراحل اکتشافی و استاتیکی همرا با ابهامات فراوانی بود، طراحی شده است. اگر پس از اتمام دوره قرارداد، اطلاعات مخزن نشان دهد که رقم ذخیره تخمین زده شده و به تبع آن برنامه تولید و هزینه های سنگین انجام گرفته صحیح نبوده و عامل هرز روی ذخائر تجدید ناپذیر و هزینه های گزاف اضافی شده، چه مسئولیت حقوقی متوجه شرکت انی است؟
5. آقای قلعه بانی مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران در تاکید بر صیانتی بودن تولید میدان دارخوین همچنین از تزریق گاز به میزان 240 میلیون فوت مکعب در روز (معادل 7 میلیون متر مکعب در روز) یاد نمود اما بازهم اشاره ای به تاریخ شروع تزریق گاز طبق قرارداد و تاثیر تاخیر در تزریق گاز در هرزروی ذخائر میدان نکرده است. بر اساس قرارداد از خرداد ماه 1384 می بایست تزریق گاز در این میدان آغاز می شد در حالیکه تزریق گاز انجام نشده و طی این مدت طولانی گاز بسیار غنی میدان دارخوین سوزانده شده است. این موضوع از دو جهت نیاز به بررسی دارد:
نخست آنکه میزان نسبت گازبه نفت مخزن فهلیان بسیار بالا و نزدیک به 1800 فوت مکعب بر بشکه است. با یک محاسبه سرانگشتی می توان تخمین زد که بعلت قصور پیمانکار در انجام وظایف قراردادی طی 5/5 سال گذشته حداقل حدود 5 میلیارد متر مکعب گاز غنی سوزانده شده است. این میزان گاز ارزشی حدود 400 الی 500 میلیون دلار دارد. با توجه به تولید حدود 100 هزار بشکه نفت در روز از میدان دارخوین میزان گاز سوزانده شده بسیار بیشتر است.
چه کسی مسئول این خسارت عظیم به منافع ملی است؟
از طرف دیگر عدم تزریق گاز طی این مدت و همزمان ادامه تولید نفت و حتی افزایش مقدار آن از 50 هزار بشکه در روز به 100 هزار بشکه در روز یقینا می تواند عامل هرزروی ذخائر نفتی و کاهش درصد بازیافت مخزن فهلیان گردد. این مقدار نیاز مند محاسبه است. شرکت پیمانکار عامل این خسارت به کشور است و باید پاسخگو باشد. مسئولین وزارت نفت و شرکت ملی نفت در اینمورد باید شفاف بگویند چه کرده یا خواهند کرد.
6. برنامه تولید 160 هزار بشکه در روز و کلیه تاسیساتی ساخته شده متناسب برای آن بر مبنای اطلاعات محدود اولیه میدان دارخوین طراحی شده است. اصولا اطمینان به میزان ذخائر و برنامه تولید در این مرحله از عمر مخازن بسیار کم و ریسک برنامه تولید بسیار زیاد است. لذا قبل از ایجاد تاسیسات فاز دوم، با فاصله زمانی مناسب و جمع آوری اطلاعات مطالعه مجددی باید انجام می گرفت وبرنامه تولید و تاسیسات فاز دوم بر مبنای نتایج این مطالعه طراحی و اجرا می گردید. ظاهرا اخیرا مطالعه مجددی در میدان دارخوین انجام گرفته است. قاعدتا این مطالعه باید قبل از ایجاد تاسیسات لااقل برای تولید فاز دوم انجام می گرفت در حالیکه تاسیسات ایجاد شده و هزینه به کشور تحمیل شده و نتایج مطالعه نمی تواند تاثیر مثبتی بر آنچه انجام گرفته داشته باشد.
7. یکی از موضوعات مهم این قرارداد بحث حفاری چاهها بوده است.
شرکت آجیپ با برگزاری مناقصه حفاری چاهها را در میدان دارخوین با نرخ روزانه 27000 دلار به شرکت KCA واگذار می کند. شرکت KCA نیز برای حفاری این چاهها اقدام به برگزاری مناقصه می کند که در این مناقصه شرکت ملی حفاری ایران با نرخ روزانه حدود 17000 دلار برنده شده و نهایتا چاهها توسط شرکت ملی حفاری حفر می شوند. بعبارت دیگر شرکت ملی حفاری ایران در این قرارداد پیمانکار دست چهارم شرکت ملی نفت می شود و در این مسیر روزانه 10000 دلار به ازا حفاری هر حلقه چاه بنفع شرکت KCA می گردد و حدود دو برابر همین مقدار هم هزینه به شرکت ملی نفت تحمیل می شود. با فرض 90 روز برای هر چاه سود شرکت KCA حدود 900 هزار دلار به ازا هر چاه شده است.
آیا این عملکرد افتخار آمیز است؟
جالب است توجه شود یکی از بهانه های انعقاد چنین قرارداد هائی انتقال تکنولوژی بوده است. که نهایتا به چنین وضعیت نابسامانی ختم شده است.
8. براساس گفته های مسئولین طرح سهم ایرانی در قرارداد 42 درصد بوده که در عمل به 44 درصد افزایش یافته است و این وجه یکی از امتیازات این قرارداد اعلام شده است. ابهامی که باید پاسخ داده شود اینست که اگر بخش حفاری قرارداد که توسط شرکت ملی حفاری انجام گرفته در این محاسبات منظور شده رقم اعلام شده صحیح نیست زیرا واگذاری کار به شرکت ملی حفاری بصورت ترک تشریفات و انحصاری انجام نگرفته و آن شرکت در مناقصه بین المللی و در رقابت با شرکتهای خارجی برنده شده است و لذا بهیچ وجه نباید در این محاسبات منظور گردد. با توجه به بالا بودن هزینه حفاری این ابهام بسیار مهم با ید پاسخ داده شود.
9. مسئولان طرح در شرکت "متن" علت اصلی تاخیر در تکمیل پروزه را تاخیر ورود کالای خارجی عنوان کرده است. این امر تایید می کند شرکتهای خارجی طرف قرارداد بیع متقابل هم با سوء استفاده از شرایط قصد اعمال فشار و توجیه عقب ماندگی های خود را دارند و نمی توانند مشکل گشا شوند.
10. بعضی از مسئولان این طرح ضمن مقایسه کالاهای بکار رفته در تاسیسات دارخوین با تاسیساتی که حدود 40 الی 50 سال پیش در منطقه ایجاد شده اند، این اختلاف طبیعی در کالا های استفاده شده در دهه های زمانی متفاوت را بعنوان نماد انتقال تکنولوژی در این قرارداد مطرح کردند. بعبارت دیگر خریدن کالای جدید بنوعی معدل انتقال تکنولوژی نشان داده شده است اما توضیح ندادند که اگر خرید همین کالا توسط دیگر سازمانهای وزارت نفت نظیر شرکت کالا انجام گیرد چرا نام آن انتقال تکنولوژی نیست و اگر این کالا از این طریق تهیه می شد از نظر هزینه چه میزان کمتر می شد.
11. مسئولان وزارت نفت در رده های مختلف به طرح دارخوین افتخار می کنند. سوال اینجاست طرحی که از الف تا یای آن توسط یک شرکت خارجی طراحی، هزینه و
با شرایطی که گفته شد با سه برابر هزینه دلاری و حدود 5 سال تاخیر و میلیارد ها متر مکعب گاز سوزی و میلیارد ها دلار عدم النفع کشور اجرا شده چه افتخاری دارد؟