سعید ساویز/ خوب بودن یا نبودن مسئله این است،IPC یا همان مدل جهش یافته قرار دادهای خدماتی پیشین راهکار وزارت نفت برای خروج از بن بست فنی بجا مانده از دوران تحریم و راهی برای بازگشت به سطح اول رقابت در دنیای نفت امروز می باشد؛ اگر می خواهید بیشتر از این مدل قراردادی بدانید بهتر است مسیر فرگشت و تطور ان را از ابتدای پیدایش درگزارش تحلیلی با عنوان رخت جدید نفت در شماره 157 تجارت فردا مطالعه بفرمایید.
اما پیش از مطالعه بند به بند مفاد قرار دادی شاید بهتر باشد به مخالفتها ،موافقتها و هیاهویی که به شدت تبدیل به اوربیتال اصلی بحث های پیرامون این قرار دادها شده است و شاید بتوان ان را حاشیه ای مهمتر از متن نامید پرداخت ،مخالفتها و گاهاً موافقتهایی که بدون ادله و برهان وغالباً با استفاده از مطلع نبودن وعدم وجود دانش بالا دستی در بین عامه مردم مطرح می شودکه البته یقیناً اشکالات زیادی در یک مدل قراردادی که هنوز حتی به عنوان مدل پایلوت تحت ازمایش قرار نگرفته است وجود خواهد داشت و طبیعی است که باید رفع شده و قدم به قدم پخته شود.
شاید در اینجا مجال پاسخگویی به تمامی ابهامات در خصوص این بحث وجود نداشته باشد اما برای بررسی ماهیت و جوهر این گونه از قرار دادها و ریشه یابی علت تعارضات و تشتت ارا بوجود امده پیرامون IPC پاسخگویی به یک سوال بنیادی می تواند نقش اساسی را در درک لزوم و یا عدم لزوم اجرای ان ایفا کند،چرا باید قرار دادهای بلند مدت عقد شود؟
در مسیر بررسی شرایط موجود و کند و کاو پاسخی فنی و معقول به این پرسش در گام اول می پردازیم به ریشه استناد مخالفین این مدل قراردادی،اصل 44 قانون اساسی که شاید بتوان ان را بیرق بر افراشته مخالفین نامید به صراحت از لزوم مدیریت و تسلط تمام و کمال شرکت ملی نفت ایران به تنهایی،در بهره برداری از منابع نفت و گاز ملی سخن به میان اورده است و وجود هیچگونه خدشه ای را بالاخص در دراز مدت بر نمی تابدو اما در دست دیگر وجود تجارب و موارد بسیاری در صنعت نفت بسیاری از کارشناسان را بران داشته تا از دیدگاه تردید به صراحت و قوام بند مذکور اصل خصوصی سازی بنگرند،در اینجا با بیان مثالی از ماوقع رخ داده درصنعت نفت کشور بر انیم تا زوایای این مسئله را روشن نماییم.
در میان پروزه های بیع متقابل به انجام رسیده پروژه ای وجود دارد که در ان یکی از پیشرفته ترین روشهای EOR از همان ابتدای تولید به صورت Miscible gas injection در جهت Pressure maintenance بهره می برد ، در این پروژه که تمامی مطالعات ازمایشگاهی و مدلسازی نشان از امتزاج گاز همزاد در صورت تزریق با فشاری بالاتر از استانه امتزاج مخزن داشت اجرا و در پایان تحویل شرکت ملی نفت ایران گردیداما پس از تحویل پروژه و سپری شدن چند سال از زمان اتمام ان و بهره برداری توسط شرکت داخلی به تدریج نسبت گاز به نفت تعدادی از چاههای نزدیک به محل تزریق رو به افزایش نهاد و امروز بیم ان می رود که فرایند امتزاج به طور کامل انجام نگرفته باشد و به نوعی انحلالSolubility و یا امتزاج جزیی Partial miscibility صورت گرفته باشد که در این صورت ضریب بازیابی به شدت پایین امده و سهم تولید از مخزن کاهش می یابد.
از این دست شواهد در صنعت نفت فراوانند که خود موید عدم کارامدی یک نسخه از پیش پیچیده شده برای مخازن هیدرو کربونی می باشد لذا توجه ماهیت و ذات مخازن نفتی و پیچیدگیهای فراوان ان الزامی بوده و فی الواقع اگر بگوییم که هر مخزن نفتی همانند یک انسان پیچیده، اسرار امیز،غیر قابل پیش بینی و منحصر بفرد است گزافه نگفته ایم از اینروست که مهندسی نفت را مهندسی تخمین می نامند ؛مثال فوق تنها گوشه کوچکی است از شواهدی که صحه می گذارند بر لزوم حضور دانش روز و شرکتهای بزرگ در کنار صنعت ما در تمامی مراحل اکتشاف ، توسعه و تولید چرا که با اندک افزایشی در درصد ضریب بازیابی می توانند عامل استحصال میلیونها بشکه نفت یا میلیونها فوت مکعب گازی شوند که بدون استفاده از خدمات انها در نهایت به مانند ده ها مورد رخ داده در تاریخ صنعت نفت ما در اعماق بلا استفاده رها می شوند.
اما پس از اشاره به منطق لزوم عقد قراردادهای بلند مدت شایسته است اشاره شود به یکی دیگر از ایرادات وارد شده به سبک قراردادهای نفتی خدماتی پیشنهادی؛ فرض که قرار دادها به صورت بلند مدت و مثلا 20 ساله یا بیشتر توسط پیمانکار بزرگ و صاحب دانش عقد گردید چه ضمانت اجرایی برای عملکرد درست انها در طول این مدت زمان طولانی وجود دارد و به قولی چگونه می توانیم از تسلط انها بر صنعت نفت کشور جلوگیری کنیم و چه کنیم که ابتکار عمل همواره در دستان ما باقی بماند؛برای پاسخ به این سوال با ذکر مثالی از پروژه های پیشین سعی در ارائه توضیحی شفاف تر خواهیم داشت.
در یکی از مخازن بزرگ گازی کشور قرار داد توسعه دو فاز تقریباً همزمان به دو روش متفاوت یعنی یکی به صورت Buy back و دیگری EPD به یکی از بنام ترین شرکتهای داخلی سپرده شد .و اما تجربه تعامل در دو فاز مجزا کاملا متفاوت بود –با عنایت به مشکلات و خطاهای فنی موجود در بدنه کارفرما-عملکرد و تعامل پیمانکاردر فاز EPD بسیار سازنده تر و هماهنگ تر با کارفرما بوده و بیشتر روحیه مشورت و همکاری در ان مشاهده شد و این در حالیست که در قرار داد Buy back به دلیل اینکه تمامی بررسی ها و تاییدیه ها در انتهای کار و در زمان تحویل موکول می شود پیمانکار نیازی به گرفتن تایید در هر مرحله ندارد تا جایی که عدم تمکین فنی از نظرات کارشناسی بدنه کارفرما و استفاده از متد غلط در تکمیل چاهها حتی باعث از دست رفتن دو چاه گردید .این تجربه به خودی خود نشان دهنده لزوم و ضرورت وجود اهرمهای کنترلی در دست کارفرما می باشد خصوصا زمانی که طرف مقابل یک شرکت خارجی می باشد.
برای نیل به این هدف شاید پیش بینی ارزیابی های دوره ای مثلا پنج ساله یا سه ساله برای پیمانکار حیاتی باشد بدین منوال که پس از واگذاری قرار داد به صورت بلند مدت عملکرد پیمانکار در هر دوره مثلا پنج ساله بررسی مجدد گردد و ادامه همکاری در پروژه منوط به کسب حداقل حدنصاب رضایت کارفرما شود و البته باید ارجاع حکم در مناقشات بین کارفرما و پیمانکار به مراجع داخلی باشد تا در صورت کارشنی پیمانکار -نظیر انچه چینی ها در ازادگان انجام دادند-مراجع داخلی بتوانند انها را خلع ید نمایند. این مدل از قرار دادها Serial contract نام دارد.
در پایان شاید بیان این نکته خالی از لطف نباشد که بهترین راه برای ازمودن این رخت جدید نفت اجرای ان در پروژه های پرچالش که با دانش و تکنولوژی داخلی فعلا امکان توسعه و تولید از انها وجود ندارد می باشد و شاید نرمش نفت ایران در مقابل شرکتهای بزرگ در انها به جایی برنخورد زیرا ما خود از توسعه و تولید از ان میادین به دلایل فنی عاجز هستیم از این دست می توان به لایه های نفتی پارس جنوبی،فرزاد،فروزان و سردار جنگل اشاره کردکه انجام این پروژه ها در این مخازن می تواند متری برای اندازه گیری این رخت جدید باشد تاایرادات و اشکالات ان را برای پروژه های آتی روشن سازد.
سه شنبه ۲ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۵۴