ميزنفت / در همان روزهایی که زنگنه با لابی و تعامل سنگین به دانشگاه می رود تا به تدریس بپردازد ایده تشکیل گروه جدیدی برای چینش در وزارت نفت شکل گرفت اما هیچ یک از آنها فکر نمی کردند چنین ایده ای عملی شود؛ حتی خوشبین ترین عضو گروه نیز نمی توانست روزی را تجسم کند که بیژن نامدار زنگنه به وزارت نفت برگزیده شود و آنها در طبقه 15 ساختمان طالقانی صاحب منزلتی شوند آن هم با عنوان گروه مشاوران.
از خوب یا بد روزگار٬ زنگنه به شکل غیرقابل باوری به نفت رسید و گروه 12 نفره از شاگردان وی راهی نفت شدند. در میان این 12 نفر نام 3 نفر برجسته تر از سایرین است که در دانشگاه های خواجه نصیر و شریف فارغ التحصیل رشته هایی غیرمرتبط با نفت شدند.
*دستیار ویژه
پرواز به عسلویه؛ زنگنه در کمترین زمان پس از اخذ رای اعتماد از مجلس راهی شهری شد که به گفته خودش یک تمدن بزرگ است. او علاقه عجیبی به عسلویه داشت و مدیران نفت را با خود همراه کرد تا از آخرین وضعیت پروژه ها آگاهی یابد. تمام مدیران و حاضرانی که زنگنه را همراهی می کردند پسر جوانی که دائم در کنار زنگنه بود را به دقت پایش می کردند. آیدین ختلان دانشجوی وزیر نفت که شاید برای نخستین بار بود هوای عسلویه را استنشاق می کرد. او فارغ التحصیل رشته معدن است.
او با لپ تاپی که همیشه نزد خود دارد همه کاره وزیر نفت و شخص مورد اعتماد او بود و برای پیدا کردن وزیر نفت فقط کافی بود ختلان را بیابید. ختلان به آرامی همه چیز را در دست گرفت و در محرمانه ترین جلسات وزیر نفت حضور پیدا می کرد و با لپ تاپ معروفش کمک کننده حافظه وزیر باشد. زمان که به جلو رفت او با نفت بیشتر آشنا شد و فیلتری شد برای دسترسی به وزیر نفت.
او در مدت کوتاهی در نفت برای خود جا باز کرد و حالا بهترین زمان برای کادرسازی بود؛
باشگاه نفت و نیرو با شدت بیشتری دنبال شد و ختلان به مرد نخست این نهاد غیر دولتی و خصوصی تبدیل شد. او با سفارش زنگنه همه چیز را در دست گرفت و با یک سال سابقه نفتی همه مدیران را به خط کرد. همه چیز در ید او بود و است هرچند حاشیه های فراوانی بر آن چیره شد ولی باشگاه نفت و نیرو شکل ارتقا یافته ایده ای بود که زنگنه به آن اعتقاد داشت و حتی در نشست های خبری از ضرورت آن می گفت. ختلان خوشبخت ترین چهره از 12 فردی بود که با زنگنه به نفت آمدند.
*سیراف و صادق آبادی
همه چیز از یک طرح دانشگاهی کلید خورد؛ دانشجوی 30 ساله زنگنه در دانشگاه خواجه نصیر طرحی را به زنگنه ارائه می کند که بر اساس آن بخش اعظمی از میعانات گازی کشور در
پالایشگاه هایی در سیراف پالایش شده تا از خام فروشی جلوگیری کند. محل این پالایشگاه ها نیز سیراف در نظر گرفته شده و وقتی زنگنه وزیر شد دستور اجرایی شدن این طرح را داد. متاجی یکی ازچهره های پالایشی نیز کنار دست علیرضا صادق آبادی قرار گرفت تا تجربه خود را در این پروژه بکار بگیرد.
زمان که به جلوتر رفت خامی این طرح بیشتر خود را نشان داد و شکست را بیشتر از گذشته خبر می داد. از در دسترس نبودن خوراک 8 پالایشگاه تا محصولاتی که بازاری برای آنها نبود شرایط را برای ادامه کار سخت می کرد. پروژه ای که جهانگیری را به سیراف کشاند تا کلنگ آنرا بزند تا
چندی پیش زمین نداشت ولی صادق آبادی مصمم است تا آنرا عملی کند. صادق آبادی برخلاف ختلان در دفتر نماند و به دنبال کار اجرایی بود ولی بعی به نظر می رسد بتواند با موفقیت به ادامه راه مشغول باشد.
*ظهور یک مالی
کسانی که بدنبال مذاکره با وزارت نفت برای جذب سرمایه گذاری بودند بطور حتم نام محمد مصطفوی را شنیده اند که در دفتر وزیر نفت یکی از حاضران در جلسات بود. او با مدرکی غیرمرتبط با نفت و از دانشجویان دانشگاه شریف به نفت آمد و در عنفوان جوانی جای علی کاردر را در مدیریت سرمایه گذاری و کسب و کار گرفت.
او هفته پیش با حکم مدیرعامل شرکت ملی نفت به این سمت منصوب شد تا سومین عضو گروه 12 نفره نیز بر سر زبان ها بیفتد. وی تا چند سال پیش دستیار استاد دانشگاه شریف بود و امروز اما سمتی مهم در نفت دارد که حتی اساتید وی نیز آنرا برای خود تصور نمی کردند چه رسد به شاگرد. یکی از اساتید وی در شریف بیژن نامدار زنگنه بود که دستیاری مصطفوی برای او پربرکت بود.
کسانی که جلسه آبان 93 در اتاق بازرگانی را بخاطر دارند بخوبی این واقعیت را لمس کردند که وی ماجرای گازهای همراه را درکنار کاردر مدیریت می کرد اما در سایه حرکت می کرد. مصطفوی در میان مدیران نفت رابطه ویژه ای امیر حسین زمانی نیا دارد و در جلسات مختلف کنار دست او می نشیند.
وی تا پیش از وزارت زنگنه در خانه شهریاران جوان رفت و آمد داشت و امروز در وزارت نفت.دوستانی که روزی وظایف مبصر کلاس های زنگنه را برعهده داشتند حالا وظیفه مدیریت بخش های مهمی از صنعت نفت را در دستان خود می بینند. این هم نوعی دیگر از جوان گرایی...!