ميزنفت / ماجرای رای اعتماد به بیژن نامدار زنگنه در مجلس ششم یکی از داستان های کمتر دیده شده در فضای سیاسی – اقتصادی کشور است؛ نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم رابطه خوبی با وی نداشتند. اکبر اعلمی و علی اکبر محشتمی پور مهمترین منتقدان زنگنه بودند که حضور وی در وزارت نفت را به صلاح کشور نمی دانستند اما بهزاد نبوی و محسن آرمین علاقه خاصی به تداوم وزارت زنگنه داشتند.
نهایت ارزیابی ها در مجلس ششم این پیام را برای رئیس کابینه به همراه داشت که بهتر است فردی دیگر را بجای زنگنه به مجلس معرفی کند لذا نام محسن صفایی فراهانی مطرح شد.
تقریبا کار تمام شده بود ولی در نهایت بیژن نامدار زنگنه به عنوان وزیر نفت به مجلس معرفی شد. در تاریخ 30 مزداد 1380 وی به مجلس رفت و نمایندگان در موافقت و مخالفت وی صحبت کنند. نکته مهم در بازخوانی آن روزها٬ انتقاداتی است که این دوره هم به زنگنه وارد است . از بی حساب کار کردن در توسعه ٬
بکارگیری نیروهای غیر تخصصی و غیر فنی تا تضعیف شرکت های داخلی و
تغییر ساختار.
حمید کهرام نماینده مردم اهواز به عنوان نخستین مخالف وزارت زنگنه پشت تریبون قرار گرفت. اهم محورهای سخنان کهرام به شرح زیر است:
*متأسفانه مدیریت عالی وزارت نفت عملکرد و سیاستهایی را دنبال کردهاند که پیامد این نوع رفتار باعث ایجاد سازمان سایه و توسعه پیوندها و معادلات باندی گستردهای شده است و با این روند کارشناسان دلسوز و باسابقه صنعت نفت در چنین فرآیندی دچار جدایی از جریان تصمیمسازی و تصمیمگیری شدهاند و در مقابل حدود 30 نفر از خارج از صنعت نفت در سمت مدیریتهای ارشد وزارت نفت گذاشته شده و متأسفانه بعضاً بخشهای مشخص از مدیریتها به جریانات خاص سیاسی سپرده شده است و بدینوسیله عملاً جریان نفت را با سیاست پیوند زده است و بنحو بسیار دقیقی به کلیه جریانات سیاسی متأسفانه سهم داده شده است و این یکی از خطاهای بزرگ چهار ساله گذشته که مقوله نفت را از جریانهای تخصصی بدور کرده است.
*موضوع دوم، مشکلات ساختاری در وزارت نفت است. کسی نمیتواند منکر شود که سازمان متحول و پویا باعث شکوفایی صنعت نفت میشود و این سازمان همیشه بایستی مطابق نیازها و دستاوردهای علمی روز تغییر کند و کارآ شود. اما یکی از اشتباهات استراتژیک مدیریت صنعت نفت، متأسفانه برخورد شتابزده و غیرکارشناسانه با ساختار، مخصوصاً در صنایع بالا دستی مناطق نفتخیز و بویژه ساختار مهندسی نفت که نقش برنامهریزی و نظارت بر عملیات توسعه مخازن را بعهده دارد، میباشد. این تصمیم باعث گردید تا مدیریت صحیح و آگاهانه را بر حساسترین منابع اقتصادی کشور تضعیف و در مراحل بسیار سؤال برانگیز و غیرقابل توجیه بعدی با ایجاد شرکتهای متنوع از جمله شرکتهایی نظیر مهندسی و توسعه نفت بنام «متن» و واگذاری آن به افراد کم سابقه نفتی که متأسفانه اکثراً از شخصیتهای سیاسی یک جریان سیاسی بودهاند، زمینه نظارت بر تولید و ارتباط با توسعه را قطع کند.
* جناب آقای زنگنه! آیا سپردن این شرکت بزرگ به تعدادی سیاستمدار کار صحیحی بود؟ فکر نمیکنید بدینوسیله نفت را وارد مقوله سیاسی کردهاید؟
* از جناب آقای زنگنه سؤال میکنم، چرا بدون یک مطالعه جامع که قطعاً بایستی بوسیله یکی از شرکتهای باتجربه جهانی انجام میشده است دست به تغییرات گسترده ساختار صدساله صنعت نفت کشور زدهاید؟ آیا بهتر نبود شش ماه وقت صرف مطالعه مشاور شناخته شده در این زمینه میکردید؟ با تغییر ساختار عملاً اکثر متخصصین داخلی نفت رو به آنسوی مرزها گذاشتهاند.
*در کمتر از سه سال از برنامه اول توسعه میزان تولید نفت خام از میادین نفتی جنوب از حدود 1.2 میلیون بشکه به مرز 3.6 میلیون بشکه رسید این در حالی بود که از حدود 2 هزار پیمانکار داخلی استفاده شد و فقط 40 درصد از ارز برنامه مصوب جاری و سرمایهای را به خود تخصیص داد، حدود 5.2 میلیون دلار، چگونه بوده است که در چهار سال گذشته
متأسفانه میزان ظرفیت تولید نفت هیچگونه افزایشی نداشته است؟
* یکی از بزرگترین قراردادهایی که اخیراً بسته شده موضوع دارخوین است که مسأله دارخوین که حدود یک میلیارد دلار قرارداد داشته باید اذعان کرد که متأسفانه بدون مطالعه مخازن انجام شده است و این نوع قراردادها پشت سر هم دارد انجام میشود. متأسفانه هیچکدام از قراردادها مورد مطالعه دقیق قرار نمیگیرد. بنظر بنده این مهمترین مشکلی است که در صنعت نفت ما تابحال بوده و بنظر میرسد از این ببعد هم ادامه پیدا کند چون قراردادهایی داریم که در ماههای آینده قرار است بسته شود هرکدام از این قراردادها ممکن است به 4 میلیارد دلار برسد و متأسفانه قبل از بستن قرارداد اینها به مناقصه و مطالعه گذاشته نشده است. باتوجه به اینکه وقت را به آقای محتشمی سپردهام بنده تمام میکنم، با تشکر.
ادامه دارد...
ميزنفت/