به گزارش
ميزنفت٬ دکتر مسعود درخشان کارشناس برجسته حوزه اقتصاد انرژی٬ در نشست تخصصی "بررسی مدل جدید قراردادهای نفتی از منظر انتقال فناوری" به نکات مهمی پرداخت که در ادامه می آید:
*اینکه با اجرای قراردادهای IPC یک شرکت ایرانی در کنار شرکت خارجی بتواند در جریان عملیات نفتی، هم از نظر مهارتهای مدیریت ارتقا یابد و هم دانش فنی جدید را کسب کند، ظاهر زیبایی دارد اما واقعیت نیست.
* بارها از مسئولان نفتی کشور شنیده ایم که یکی از اهداف اصلی انعقاد قرارداد با شرکت های نفتی خارجی انتقال فناوری است که این هدفگذاری، یک توجیه جدی و کلی برای اینکار است که پای شرکت های نفتی خارجی را به کشور باز کنیم، چرا که آنها از دانش پیشرفته برخوردارند و ما به این دانش پیشرفته نیاز داریم.
* وزارت نفت با این پیش فرض که دانش فنی پیشرفته نزد شرکت های نفتی خارجی است و ما به شدت نیازمند دانش پیشرفته برای توسعه منابع نفتیمان هستیم، تصمیم گرفت تا ساز و کار جدیدی را مشخص کند که آنرا IPC نامید. در این قراردادها تصریح شده که یک شرکت نفتی خارجی باید در کنار یک شرکت نفتی داخلی صاحب صلاحیت حضور یابد تا این شرکت داخلی بتواند در جریان عملیات نفتی، هم از نظر مهارتهای مدیریت ارتقا یابد و هم دانش فنی جدید را کسب کند.
* درک این اشکالات نیاز به تخصص دارد و متأسفانه از آنجایی که مسئولان نفتی کشور در دیدار با مسئولان تصمیم گیری در دولت و مجلس همین ظاهر زیبا را بیان می کنند و مسئولان تصمیم گیر نیز حوصله گوش دادن به تحلیلهای فنی و تخصصی را بیش از 10 دقیقه یا یک ربع ندارند، استفاده از این نوع قراردادها به منظور انتقال دانش فنی مورد توجه و پسند قرار گرفته است، اما واقعیت چیز دیگری است.
*مخزن نفتی مثل سماور نیست که مثلا 50 لیتر ظرفیت داشته باشد و هر چه با لیوان از آن برداریم، بقیه حجم آن باقی بماند تا بعد مورد استفاده قرار دهیم، بلکه مخزن نفتی یک سنگ مخزن است که در منافذ آن نفت قرار گرفته و باید به صورت کاملا صیانتی از آن برداشت کنیم و هر چه برداشت بیشتر می شود فشار مخزن کاهش می یابد تا جایی که دیگر امکان بهره برداری وجود ندارد و نفت درجای باقی مانده دیگر قابل برداشت نخواهد بود.
* 7 یا 8 سال پیش از انقلاب اسلامی، تولید سرانه هر چاه نفت در ایران 25 هزار بشکه بود، این رقم در آستانه انقلاب به 20 هزار بشکه رسید و اکنون میانگین تولید سرانه هر چاه نفتی در ایران به زیر 1800 بشکه رسیده است.
وی افزود: مجموع نفت درجای ایران 600 میلیارد بشکه است که از زمان دارسی تا امروز حدود 70 میلیارد بشکه آن برداشت شده و طبق بررسی های میدانی و پژوهشهایی که حدود 5 سال قبل انجام گرفته از مقدار نفت باقی مانده ایران فقط 55 تا 56 میلیارد بشکه نفت امکان برداشت داریم.
*طبق بررسی های دقیق صورت گرفته تولید مطلوب نفت در حال حاضر باید در مرز 3 میلیون و 200 هزار بشکه باشد.
* باید مشخص کنیم که می خواهیم چه چیزی را منتقل کنیم، فرآیندهای فناورانه در عملیات نفتی و همچنین تجهیزات پیشرفته هر دو دانش فنی یا فناوری هستند، منظور از انتقال فناوری در قراردادهای IPCکدام است؟
*اینکه صحبت از انتقال فناوری می کنیم مسئله از تک بعدی بودن خارج می شود و ابعاد گوناگونی به خود می گیرد، اینکه شرکت های BP و شل و توتال و امثال آن همه چیز دارند و ما با قرارگرفتن در کنار آنها همه چیز خواهیم داشت یک تفکر قدیمی است و دیگاهی است که 50 سال پیش وجود داشت، ما می خواهیم با دیدگاه 50 سال پیش قراردادهای جدید نفتی ایران را بنویسیم.
*شرکت های نفتی بین المللی همچون BP، توتال و ... شرکت های ION بودند اما به موازات تخصصی شدن صنعت نفت، ماهیت این شرکت ها در دنیا تغییر کرد و شرکت های خدمات نفتی یا OSC در جهان تأسیس شدند که کار خدمات فنی از قبیل اکتشاف، حفاری، چاه آزمایی و ... را به صورت کاملا تخصصی بر عهده گرفتند و شرکت های دیگری شکل گرفت با عنوان EPC که مهندسی، تأمین تجهیزات و ساخت را بر عهده گرفتند و شرکت های نوع سومی نیز تشکیل شدند که شرکت های توسعه فناوری نام دارند که این شرکتها فناوریها را توسعه داده و در اختیار شرکت های OSC و EPC قرار می دهند.
* شرکت های بزرگ نفتی سالهاست با شکل گیری این ساختارها از ION به E & P تبدیل شده اند، یعنی شرکت های تولید و اکتشاف که کارهای خود را با استفاده از شرکت های OSC و EPC پیش می برند؛ یعنی BP با شرکت های OSC مشخصی کار می کند و شل با یک شرکت OSC دیگر.
* در قرارداد IPC تأکید شده که شرکت نفتی ایرانی که باید در کنار شرکت خارجی در یک پروژه قرار گیرد، اولا نباید دولتی باشد و ثانیا باید تمامی فعالیت های خود را در زمینه OSC و EPC واگذار کند و به عنوان یک شرکت E & P درآید؛ ما در ایران شرکت E & P نداریم، اما شرکت های بسیار خوب فعال OSC و EPC داریم؛ اینکه این شرکت ها بخواهند در کنار یک شرکت خارجی قرار گیرد یعنی اینکه یک شرکت حفاری بیاید کارهای حفاری اش را تعطیل کند یا تحویل دیگران دهد و یک شرکت نوپای E & P تشکیل دهد که این شرکت نوپا می خواهد در کنار یک شرکت بزرگ و باتجربه تولید و اکتشاف قرار گیرد، آیا می تواند متوجه شود که شرکت نفتی خارجی چه می کند تا مدیریت پروژه یاد بگیرد؟
* در جلسه ای که با مسئولان وزارت نفت و مسئولان تصمیم گیر در قراردادهای جدید داشتیم گفتیم خب قرار است چطور از یک شرکت E & P انتقال دانش به شرکت ایرانی صورت بگیرد، گفتند یک شرکت عملیاتی مشترک تشکیل می دهیم مثلا به اسم JOC که این JOC بیاید به عنوان واسط از شرکت خارجی بخواهد که آن شرکت نفتی خارجی، شرکت های EPC و OSC طرف قراردادش را تشویق کند که با شرکت های OSC و EPC ایرانی انتقال دانش داشته باشند. این کار یعنی یک قرارداد مجزا باید بین شرکتهای خدمات فنی و تولید کننده تجهیزات خارجی با شرکت های ایرانی بسته شود تا انتقال دانش صورت گیرد که ربطی به قرارداد IPC ندارد و اینکار هم قرار است با پادرمیانی و تشویق و درخواست از شرکت نفتی خارجی صورت گیرد که هیچ تضمین و ضمانت حقوقی برای آن نیست.
*یعنی ما داریم یک شرکت نفتی خارجی را بر یک میدان نفتی مان مسلط می کنیم که 27 سال در این میدان باشد و هیچ ضمانتی برای انتقال دانش به شرکت ایرانی وجود نداشته باشد؛ به جای آن، شرکت ملی نفت ایران می تواند خودش با شرکت های OSC یا EPC معتبر خارجی قرارداد انتقال دانش فنی امضا کند.
*شرکت های E & P کارشان تأمین مالی از بانک ها، مدیریت پروژه و استفاده از شرکت های OSC و EPC است که در مورد مدیریت پروژه گفتیم یک شرکت تازه تأسیس E & P ایرانی که هیچ تجربه ای در این زمینه ندارد نمی تواند در کنار یک شرکت قدر خارجی کار مدیریت کلان پروژه یاد بگیرد، اگر تعاملات خوبی شکل بگیرد و در دامن یک شرکت نفتی خارجی یک شرکت ایرانی مدیریت پروژه های کلان نفتی آموزش ببیند، ما یک شرکت خصوصی نفتی داریم که در دامن شرکت نفتی مثل شل یا بی پی رشد کرده، این چه چیزی به شرکت ملی نفت ایران اضافه می کند؟
* شرکت ایرانی در دامن شرکت خارجی رشد میکند و بعد از مدتی اگر ما خواستیم بگوییم شرکت نفتی فلان حاضری فلان کار را هم برای ما انجام بدهی؛ میگوید منم دیگر بینالمللی هستم قرارداد من هم در همان حد قراردادهای خارجی است. هیچ فرقی نمیکند. چه فایدهای برای شرکت ملی نفت خواهد داشت؟ چه چیزی رشد کرد؟ یک تعداد شرکتهای نفتی ایرانی که در دامن شرکتهای نفتی خارجی رشد میکنند و درنهایت برای آنها کار خواهند کرد چون مهندسان ایرانی نسبت به محیطهای بینالمللی ارزانتر میگیرند.
*بهطور مثال به شرکت نفتی ایرانی بعد از 15 سال میگوید برو و در شمال آفریقا از جانب من فلان میدان را مثلاً مدیریت کن و شرکت ایرانی هم میگوید چشم! چه چیزی عاید شرکت ملی نفت میشود از این ارتباطات؟ آیا بدنهی شرکت ملی نفت قویترمیشود؟ نه، برعکس مرتباً نیروهایش را از دست میدهد. این همان خطری است که من متوجه آن هستم. نه تنها نیروهایش را از دست میدهد، یک نوع بیتفاوتی در نیروهایی که ماندهاند هم به وجودمیآید. میگویند ببینید فلان کس زد و بند کرد یک شرکت درست کرد و رفت. ما موندیم! و الآن دارد این اتفاق میافتد. برخی از مهندسان نفت میگویند در شرکتهای نفتی ولولهای افتاده که خارجیها دارند میآیند، برویم صلاحیت خودمان را مصوبهاش را بگیریم و برویم با آنها! ولولهای در نفت افتاده که برای چه اینجا بمانیم؟ برویم با خارجیها کار بکنیم. اینجاست که من آن جمله را گفتم که خیلیها ناراحت شدند. گفتم این قراردادهای نفتی چه زیبا و کارا قلب شرکت نفت را هدف قرار داده است.
*در زمینه استفاده از شرکت های OSC و EPC هم خود ما می توانیم این شرکت ها را به کار بگیریم و نیازی نیست تواتال بیاید این شرکتها را در میدانهای ما به کار بگیریم.
*در مسئله تأمین مالی نیز آیا باید یک شرکت نفتی خارجی را بیاوریم تا یاد بگیریم چگونه می توان از بانک های جهانی وام گرفت یا با استفاده زا ساختارهای بازارهای مالی اینکار را انجام دهیم؟ شرکت ملی نفت ایران تا امروز هیچگاه اقدام به گرفتن وام از بانک های بین المللی نکرده است. خود این شرکت می تواند اینکار را انجام دهد.