۰
روابط ایران و چین پس از برجام

چینی سازی روابط

چین از آغاز سال 2012، خرید نفت خود را از ایران به صورت قابل توجهی کاهش داد با آن که هیچ گونه تعهدی در این زمینه نداشت زیرا این تحریم ها بخشی از تحریم های یکجانبه آمریکا بودند نه سازمان ملل متحد.
ایران و چین - میز نفت
ایران و چین - میز نفت
به گزارش ميزنفت ، موسسه خاورمیانه در گزارشی به بررسی روابط چین و ایران پس از برداشته شدن تحریم های بین المللی اعمال شده بر تهران پرداخت. در این گزارش با عنوان «چین و ایران: مشارکتی نوظهور پس از تحریم ها»، آمده است:

چین در کمک به ایران به منظور  پیوستن دوباره به اقتصاد جهانی از طریق دست یابی به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و معرفی خود به عنوان یک میانجی بین آمریکا و ایران در مذاکرات 1+5 ، نقشی حیاتی ایفا کرد. پکن جلوگیری از رویارویی نظامی بین ایران و آمریکا، یا اسرائیل را در اولویت اصلی خود قرار دارد زیرا بر این باور بود که وقوع چنین رویارویی نه تنها برای ایران بلکه برای منافع چین در منطقه نیز فاجعه بار خواهد بود. اما دیپلماسی موثر چین در مذاکرات گروه 1+5 همچنین در کانون راهبرد دیرینه آن با تهران قرار گرفت. هدف چین افزایش تدریجی شراکت چند بعدی با ایران بر اساس درک و اعتماد دو جانبه بود و این که ایران را یک قدرت بالقوه می دانست که می تواند در آسیا -جایی که بسیاری از کشورها ظهور چین را یک تهدید قلمداد می کنند- به عنوان شریک پکن عمل کند.

نقش «مثبت» و «سازنده» چین -توصیف تحسین آمیزی که مقامات ایران از آن استفاده می کنند- در دست یابی به برنامه جامع اقدام مشترک در راستای اهداف راهبردی آن، مهم تلقی می شود. سفر شی جین پینگ رئیس جمهور چین در سال 2016 به ایران تلاشی برای نشان دادن حسن نیت سیاسی -که به سبب نقش مثبت چین در مذاکرات هسته ای اثبات شد- و گسترش آن به همکاری ها در دیگر زمینه ها تبدیل شد.


* چین و مذاکرات هسته ای ایران
نقش چین در دست یابی به برنامه جامع اقدام مشترک کاملا درک نشده است. البته بازیگران پیشرو در مذاکرات هسته ای ایران شامل آمریکا و ایران بودند. با این حال، چینی ها در ترغیب مقامات ایران به مزایای متعددی -به ویژه توسعه اقتصادی با کمک قابل توجه چینی ها- که این کشور می تواند با رفع نگرانی های بین المللی درباره برنامه هسته ای خود کسب کند، نقش مهمی ایفا کردند. پکن با تضمین به رسمیت شناخته شدن «حق» ‌ایران برای غنی سازی اورانیوم توسط جامعه جهانی، نفوذ فزاینده و تمایل خود را به ایفای نقشی فعال تر در منطقه خاورمیانه به تهران ثابت کرد.

چین از آغاز سال 2012، خرید نفت خود را از ایران به صورت قابل توجهی کاهش داد با آن که هیچ گونه تعهدی در این زمینه نداشت زیرا این تحریم ها بخشی از تحریم های یکجانبه آمریکا بودند نه سازمان ملل متحد. خرید نفتی چین از ایران در سال های 2012 و 2013، 23 درصد کاهش یافت. 11 درصد از کاهش 46 درصدی فروش نفت ایران طی این دوره به چین اختصاص داشت. در همین حال، پکن از طریق چندین کانال سیاسی سطح بالا بین ماه های ژوئن 2013 تا ژوئیه 2015، تلاش هایی جدی و فعالانه را برای لابی با مقامات ایران در پیش گرفت.

پیام اصلی چین طی این دوره از مبادلات دیپلماتیک دو بعد داشت. نخست آن که، ناکامی ایران در پایبندی به روند رفع نگرانی های جامعه بین المللی درباره برنامه احتمالی تسلیحات هسته ای ایران احتمالا به وقوع یک جنگ منجر خواهد شد. دوم آن که، اگر بتوان جلوی وقوع جنگ با آمریکا و اسرائیل گرفت، و اگر توافق هسته ای نیز حاصل تحریم های بین المللی برداشته شوند، چین آماده گسترش کمک های فراوان به توسعه صنعتی و اقتصادی ایران خواهد بود.

مقامات چینی طی سال های 2011 تا 2012 به این نتیجه رسیدند که ناکامی در دست یابی به یک راه حل دیپلماتیک درباره موضوع هسته ای ایران به حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران منجر خواهد شد.

نگرانی فزاینده چین از به راه افتادن جنگ در منطقه خلیج فارس منعکس کننده آمادگی های نظامی آمریکا برای انجام یک حمله پیشدستانه علیه ایران بود که به موازات تلاش های دیپلماتیک دولت اوباما انجام شد. موضوعی که برای مقامات چینی بیش از همه آزار دهنده بود تهدیدات مقامات اسرائیلی مبنی بر آغاز جنگ بود. ایهود باراک وزیر جنگ اسرائیل در سال 2011، بنی گانتس رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل، و آویگدور لیبرمن وزیر امور خارجه اسرائیل در سال 2012 سخنانی ایراد کردند در صورتی که ایران برنامه هسته ای خود را متوقف نکند، از اقدام نظامی استفاده خواهند کرد.

مقامات چینی دریافتند وقوع جنگی دیگر در منطقه خلیج فارس به منزله یک فاجعه برای اقتصاد چین؛ و همچنین برای جاه طلبی های این کشور در زمینه احیای طرح «یک کمربند، یک جاده» و ثبات در استان شین جیانگ خواهد بود. در صورت بروز یک درگیری نظامی ناشی از ناکامی در دست یابی به یک راه حل دیپلماتیک می توانست همچنین سبب استیلای نظامی بی رقیب آمریکا در منطقه خلیج فارس شود، نتیجه ای که نه به نفع ایران بود و نه به نفع چین. نمایندگان چینی مطمئنا طی «مبادلات دیدگاه ها در ارتباط با موضوعات مشترک نگران کننده» این محاسبات واقع گرایانه را در اختیار مقامات ایرانی قرار دادند که با برگزاری مذاکرات مقامات بلندپایه چینی و ایرانی طی سال های 2013 تا 2015 همراه شده بود.

چین از تضمین های ایران در این باره تجلیل می کرد که تهران در پی توسعه تسلیحات هسته ای نیست، و بر این اساس، از حق ایران در غنی سازی هسته ای بر اساس قوانین آژانس بین المللی انرژی اتمی حمایت کرد. طی برگزاری چندین ماه مذاکره، چین نقش یک میانجی را ایفا کرد و از هر دو طرف خواست از نگرانی های یکدیگر بکاهند و در پی یافتن یک راه حل نهایی متوازن و جامع درباره موضوع هسته ای ایران باشند.

اتکای چین به مشوق های اقتصادی در سخنان پانگ سن سفیر این کشور در تهران در نشست انجمن دوستی ایران و چین در ماه مارس 2015 انعکاس یافت. پانگ پس از ترسیم تاریخی باشکوه از ایران و چین و بسیاری از مشترکات حال حاضر بین تهران و پکن به ارزیابی همکاری های گسترده توافق بین شی جین پینگ و حسن روحانی روسای جمهور چین و ایران در نشست ماه مه سال 2014 در پکن پرداخت.

پانگ سپس به موضوع اصلی پرداخت و گفت: «خانم ها و آقایان، دوستان. مذاکرات هسته ای ایران در حال حاضر به یک فرصت مطلوب تاریخی دست یافته است. اگر بتوان به توافق جامع در زمانی مناسب دست یافت، این اقدام سبب ایجاد شرایطی امن تر در جهان خارج و همچنین فرصت های بیشتری در زمینه سرمایه گذاری خواهد شد. چین از آغاز در تلاش برای دست یابی به این هدف و اتخاذ موضعی عادلانه در ارتباط با موضوع هسته ای ایران بوده است و اگر ایران و شش قدرت جهانی به توافقی زودهنگام و جامع دست یابند، خشنود خواهد شد. چین به ایفای یک نقش سازنده ادامه خواهد داد و از همه طرف ها می خواهد رو به جلو گام بردارند و به توافقی جامع و زودهنگام دست یابند.»

تهران توصیه های چین را برای انجام مصالحه های لازم به منظور دست یابی به یک راه حل دیپلماتیک برای موضوع هسته ای مورد توجه قرار داد و راه را برای کمک های گسترده تر چین به تلاش های ایران در جهت توسعه هموار کرد. نقش چین در دست یابی به توافق احتمالا به عنصری مهم تر در بهبود روند فزاینده شراکت چین و ایران تبدیل شد.


* چین و ایران: روابطی باستانی
همکاری های چین و ایران همچنین ریشه دار و باستانی هستند. مفسران چینی اغلب از واژه «همکاری قرن بیستم» برای توصیف روابط تاریخی ایران و چین استفاده می کنند. تماس های فرهنگی و تأثیرات دو جانبه از طریق جاده ابریشم طی چند قرن بین ایران و چین ادامه داشته است. این شرایط مناسب جغرافیایی بدین معناست که امپراطوری های ایران و چین به اندازه کافی برای تعامل به یکدیگر نزدیک اما در عین حال به اندازه کافی از یکدیگر فاصله داشتند و موضوعات خصومت آمیزی بین آنها وجود نداشت که بخواهند بر سر آن به جدال با یکدیگر بپردازند یا با هم رقابت کنند.

روابط چین و ایران از درجه اعتبار ساقط شد زیرا هر دو کشور در قرن نوزدهم با امپریالیسم غربی رو به رو بودند، اما تشابهات این مناقشات سبب نزدیکی متفکران ناسیونالیست در هر دو کشور شد. این تاملات بر سر تاریخ باستان ممکن است برای آمریکایی ها آشنا نباشد، اما تاریخ به شدت به نفع چین است. اقدامات امپراطوری های باستانی چین اغلب سبب توجیه سیاست معاصر می شود.

در دهه 1970، دو کشور دوستی باستانی خود را احیا کردند و یک شراکت راهبردی بر اساس موضع مشترک در قبال اقدامات شوروی تشکیل دادند. پس از انقلاب اسلامی ایران این رابطه -تا حدودی به سبب روابط نزدیک چین با شاه ایران- تیره شد اما به زودی و در دهه 1980 به سبب فروش تسلیحات و دیپلماسی شورای امنیت سازمان ملل متحد طی جنگ ایران و عراق ترمیم شد. چین کمی بعد به مهمترین دوست ایران تبدیل شد.

تهران متناوبا ایده تشکیل یک جبهه واحد را علیه آمریکا پیشنهاد می کرد و پکن آن را رد می کرد. راهبرد توسعه دنگ شیائوپینگ بر اساس حسن رابطه با آمریکا بود و از این رو، هیچ گونه منفعتی برای پکن در رویارویی با واشنگتن وجود نداشت. منافع چین برای حضور در یک جبهه ضد آمریکایی پس از وخامت روابط چین و آمریکا پس از سال 1989 افزایش یافت، اما این روند در پی عادی سازی دوباره روابط چین و آمریکا در اواسط دهه 1990، سریعا تغییر یافت.

با این حال، مقامات چینی به خوبی این موضوع را درک می کنند که در صورت وخاومت روابط چین و آمریکا، اتحاد با ایران یک گزینه برای پکن محسوب می شود. این موضوع همچنین به منزله یک کارت برای چین در صورت وقوع رویارویی با آمریکا در آینده است.


* گسترش روابط اقتصادی و نظامی چین و ایران
همکاری های نظامی چین و ایران با برداشته شدن تحریم های اعمال شده بر ایران بر اساس برجام گسترش خواهد یافت. چین -که نگران گرفتار شدن در درگیری های مختلف است- در این زمینه بسیار محتاطانه رفتار می کند. برنامه جامع اقدام مشترک و حرکت به سوی برقراری روابطی عادی تر بین ایران و غرب سبب ایجاد شرایطی مطلوب تر برای همکاری های نظامی چین و ایران خواهد شد.

کشتی های جنگی چینی پهلو گرفتن گاه و بیگاه را در بنادر ایران در اقیانوس هند از سال 1985 آغاز کردند. این گونه اقدامات با حضور دایمی ناوگان چین در اقیانوس هند در دسامبر سال 2008 همراه شد، زمانی که چین به همکاری های بین المللی ضد دزدی دریایی در خلیج عدن پیوست.

از آن زمان به بعد، چندین اسکادران از کشتی های نیروی دریایی چین به صورت دوره ای در عملیات گشت زنی در خلیج عدن طی چندین ماه حضور دارند و در سراسر اقیانوس هند با بنادر در تماس هستند. اما بنادر ایران در میان 68 بندر در اقیانوس هند نبودند که کشتی های جنگی چینی بین ماه های فوریه سال 2009 تا آوریل سال 2013 با آنها در تماس بودند. این روند در سپتامبر سال 2014 تغییر یافت، زمانی که دو ناوشکن چینی در بندر عباس پهلو گرفتند. در آن زمان، حسن روحانی رئیس جمهور ایران بود و مذاکرات در ارتباط با برجام در حال پیشرفت بود.

پهلو گرفتن کشتی چینی در بندرعباس در سپتامبر سال 2014 مطمئنا منعکس کننده تصمیم مقامات بلندپایه چینی برای گسترش همکاری های چین و ایران در ابعاد مهم دفاعی است.
شماری از فن آوری های نظامی چینی برای ایران جذاب خواهد بود از قبیل موشک های کروز ضد کشتی، موشک های دوربرد هوا به هوا و مین های دریایی. بسیاری از این تسلیحات چینی به منظور مقابله با سیستم های آمریکایی طراحی شده اند و بسیار قدرتمند هستند.

راهبرد چین در رد دسترسی دریایی آمریکا به سواحل چین نیز برای ایران کارایی دارد. نگرانی چین در ارتباط با امنیت داخلی اش و همچنین سانسور سایبری و رسانه های اجتماعی نیز منطبق با نیازهای ایران است. همچنین انتظار می رود دو کشور مبادلات نظامی از همه نوع و احتمالا در چارچوب سازمان همکاری شانگهای را افزایش دهند.

در بخش اقتصادی، چین با رقابتی شدید از سوی شرکت های اروپایی - با توجه به کیفیت فن آوری آنها- برای انعقاد قرارداد با ایران رو به روست. اما در عرصه امنیتی، چین از فواید نسبتا زیادی بهره مند است. سامانه های تسلیحاتی اروپایی ممکن است در مقایسه با قابلیت های چین در این زمینه برتری داشته باشند اما بعید به نظر می رسد دولت های اروپایی در مواجهه با اعمال احتمالی تحریم های آمریکا بر ایران بخواهند قطعات و خدمات در اختیار این کشور قرار دهند.

شک و تردیدهای کمی در ارتباط با ثابت قدم بودن چین در این زمینه وجود دارد اما تهران به این درک رسیده است که عمل گرایی تعیین کننده رویکرد پکن در قبال روابط آمریکا و ایران است. در سطحی گسترده تر، دشوار است بتوان باور کرد کشورهای اروپایی قوانین آمریکا را خواهند شکست یا آن که به رژیم ایران در سرکوب مخالفان داخلی که ناقض قوانین بین المللی در زمینه حقوق بشر است، کمک کنند.

در زمینه نظامی، روسیه رقیب چین است اما چین طی بیش از سی سال از نیازهای امنیتی ایران حمایت کرده است. روسیه یک تازه وارد برای تهران محسوب می شود که پیشینه تاریخی منفی نیز دارد. جمهوری خلق چین در میان همه قدرت های مهم به احتمال زیاد از ظهور ایران به عنوان یک قدرت مسلط در منطقه خلیج فارس در چارچوب ظهور چین به عنوان یک قدرت مسلط در آسیا استقبال می کند.


* ایران یا عربستان سعودی؟
پیامد ناگوار بهبود روابط چین و ایران ممکن است تأثیری منفی بر روابط چین و عربستان سعودی داشته باشد. مخالفت شدید عربستان سعودی با برنامه جامع اقدام مشترک، سبب شد ریاض در موضعی مخالف با تلاش های دیپلماتیک چین برای دست یابی به چنین توافقی قرار گیرد. ایرانی که از نظر اقتصادی قدرتمند شده است -با کمک های چین- ممکن است سیاست های منطقه ای خود را توسعه دهد، سیاستی که عربستان سعودی آن را تهدیدی مستقیم برای امنیت خود می پندارد.

چین با جدیت تلاش می کند گشایش روابط با ایران سبب تضعیف روابط پکن با عربستان سعودی نشود، اما روابط چین و عربستان سعودی به هیچ وجه قابل قیاس با شراکت راهبردی چین و ایران نیست. با وجود ادعاهای مکرر چین در این باره که «در خاومیانه طرف کشور خاصی را نمی گیرد»، گرایش چین به تهران اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.

طی تشدید تنش های اخیر بین ایران و عربستان سعودی، چین آشکارا بر بی طرفی خود تأکید کرد و از دو طرف خواست «اختلافات خود را از طریق گفتگو حل و فصل کنند و در پی بهبود ثبات منطقه ای باشند.» نخستین توقفگاه شی جین پینگ رئیس جمهور چین در خاورمیانه طی سفر ماه ژانویه اش به منطقه، ریاض بود و نه تهران. در ریاض، رئیس جمهور چین و ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی «بر سر شراکت راهبردی جامع»، ارتقای روابط از روابط «راهبردی دوستانه» که در سال 2008 از آن خبر دادند، توافق کردند. بیانیه مشترک در سال 2016 آنها در تلاش برای «تعمیق اعتماد راهبردی دو جانبه که سبب همکاری های سودمند برای دست یابی و کمک به حفاظت از منافع مشترم دو جانبه می شود» صادر شد.

دلیلی برای تردید درباره تمایل پکن برای داشتن روابطی گرم با ریاض و تهران وجود ندارد. اما نیروهای ژئوپلتیکی و تاریخ عمیق سبب متفاوت شدن روابط چین با ایران از روابطشان با عربستان سعودی شده است. در حالی که چین می تواند به ریشه های باستانی روابطش با ایران اشاره کند اما چنین موضوعی در ارتباط با روابط چین و عربستان سعودی صدق نمی کند. به استثناء امپراطوری امیه، قبایل بادیه نشین در شبه جزیره عربستان حکومت های قدرتمندی ایجاد نکردند که با چین وارد تعامل شود.

در قرن بیستم، زمانی که عربستان سعودی به عنوان یک کشور ظهور کرد، با قدرت های غربی و پیش از همه با انگلیس و آمریکا هم پیمان شد. از دهه 1940، عربستان سعودی در کانون هم پیمانی با آمریکا قرار داشت و تا سال 1990 به چین نزدیک نبود، زمانی که روابط آنها عادی سازی شد.

مقامات عربستان سعودی برنامه جامع اقدام مشترک و تلاش های اوباما را برای گشایش با ایران نوعی خیانت به این هم پیمانی قلمداد می کنند و تردیدهای جدید در ریاض در ارتباط با ثابت قدم بودن ایجاد شده است. با وجود این گشایش احتمالی، هیچ رویدادی در تاریخ روابط چین و عربستان سعودی وجود ندارد که نشان دهنده تمایل عربستان سعودی برای هم پیمان شدن با چین علیه آمریکا باشد.

از نظر پکن، ایران و عربستان سعودی از ارزش های بالقوه متفاوتی برای چین برخوردارند زیرا چین در حال استیلا در آسیاست. ایران وعده داده است یک شریک با ارزش و شاید حتی یک هم پیمان برای چین باشد اما عربستان سعودی چنین وعده ای نداده است.


* ظرفیت ها برای شراکت بین چین و آمریکا در خاورمیانه
منافع آمریکا و چین زمانی که موضوع ایجاد توازن بین ایران و عربستان سعودی و مهار رقابت بین آنها مطرح می شود، به یکدیگر نزدیک می شود . واشنگتن همانند پکن در پی روابط مبتنی بر همکاری با ریاض و تهران است. واشنگتن و ریاض برای متقاعد کردن تهران در دست یابی به راه حلی با جامعه بین المللی بر سر برنامه هسته ای اش به صورتی موثر با یکدیگر همکاری کردند. این دو کشور ممکن است حتی در حال حاضر برای متقاعد کردن تهران و ریاض برای حل و فصل جنگ داخلی سوریه شاید بر اساس حل و فصل جنگ داخلی کامبوج در اوایل دهه 1990 تلاش کنند.

با وجود احتمالات فراوان در ارتباط با همکاری های چین و آمریکا در منطقه خاورمیانه، موانع موجود بر سر چنین روندی متعدد هستند. برخی و شاید بسیاری در پکن، این روند را تلاش آمریکا برای کشاندن پای چین به باتلاق ایجاد شده در خاورمیانه توسط آمریکا می دانند. شراکت با آمریکا در خاورمیانه ممکن است در عین حال سبب به خطر افتادن شراکت راهبردی چین با روسیه شود.

این موضوع می تواند به استقلال چین از آمریکا پایان دهد. از سوی دیگر، پکن بسیاری اوقات با آمریکا طی چند دهه گذشته همکاری موثری کرده که جدیدترین آن در ارتباط با برجام بوده است. تداوم همکاری با آمریکا بر سر موضوعات مرتبط با خلیج فارس می تواند تأمین کننده برخی از منافع چین باشد و سبب شود نقش چین در خاورمیانه افزایش یابد، بدون آن که روابط چین و آمریکا تضعیف شود. این موضوع همزمان می تواند سبب گسترش روابط مبتنی بر همکاری چین با کشورهایی شود که در دو طرف خلیج فارس قرار دارند.

علاوه بر حفظ روند انتقال نفت از خلیج فارس، چین -که با ناآرامی در میان اقلیت مسلمان اویغور رو به روست- همچنین در شکست دادن گروه های تروریستی افراطی اسلامی از قبیل داعش و القاعده با آمریکا اشتراک منافع دارد. تعامل چین در ارتباط با چنین منافع مشترکی با آمریکا در منطقه خاورمیانه نه تنها به آمریکا در مدیریت بحران ها در منطقه کمک خواهد کرد، بلکه در زمان تشدید رقابت آنها در غرب اقیانوس آرام، سبب ایجاد اعتماد بین چین و آمریکا شود.
خاورمیانه می تواند به صحنه نشان دادن شراکت جهانی و موثر چین و آمریکا در کاهش درگیری ها و همچنین تضمین برقراری ثبات برای اقتصاد جهانی تبدیل شود.
 
شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۶:۱۸
کد مطلب: 11997
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *