به گزارش
ميزنفت، فارس نوشت:
حرکت جنون آمیز انسان برای منقرض کردن گونه خود اشکال مختلفی دارد. یکی از موثرترین این روش ها استخراج نفت به شیوه شکست سنگ های رسی یا صنعت نفت شل است. روزی خواهد رسید که به لطف وجود شرکت هایی چون هالیبرتون، بی پی و اکسون موبیل، بهای یک گالون آب از یک گالون بنزین بیشتر خواهد شد.
صنعت نفت شیل که یکی از عملیات آن وارد کردن مواد شیمیایی به داخل آب آشامیدنی و تزریق تحت فشار میلیون ها گالن از این محلول به داخل زمین برای استخراج نفت و گاز است، در کنار صنعت کشاورزی- دامپروری به یکی از عوامل اصلی تسریع گرمایش زمین و تغییرات آب و هوایی تبدیل شده است.
بانکداران وال استریت و مدیران صندوق های سرمایه گذاری فراساحلی که از این چرخه تخریب سود می برند – زمانی که آب شرب کمیاب شود و تولید غلات پایین آید، زمانی که دمای هوا به شکل تصاعدی افزایش پیدا کند و شهرها در زیر امواج دریا ناپدید شوند – مطمئنا از دور بعدی انهدام نیز منتفع می شوند. افسوس که اکثر ما دیگر وجود نخواهیم داشت تا افول نخبگان قدرت مدار را شاهد باشیم.
اخیرا در دنور با سه تن از فعالان پیشتاز مخالف صنعت نفت شیل، گوستاو آگوئیر، کندی موست و شین دیویس ملاقات کردم. این فعالان جنگی را علیه یک حاکمیت شرکتی به راه انداخته اند که در برابر حقوق شهروندان خود و الزام به حفظ محیط زیست نابینا و ناشنوا هستند. حاکمیت شرکتی عمدتا برای آرام کردن شهروندانی که در برابر تعدیات آنها دست و پا بسته اند، قوانین و مقررات زیست محیطی را از تصویب می گذرانند که در بهترین حالت، روند فعلی نابودی محیط زیست را کند می کنند.
شرکت ها که منظما حتی این موانع محدودیت های نیم بند را نیز نادیده می گیرند، غالبا قوانین و مقرراتی را تدوین می کنند که برای به جریان انداختن فعالیت های آنان طراحی شده اند. آنها این قوانین را از نو می نویسند و همزمان با تغییر تمرکز بهره برداری خودشان به نقطه ای دیگر، این مقررات را نیز وارونه می کنند. آنها جلسات استماع عمومی درباره موضوعات محلی زیست محیطی را به مضحکه هایی از پیش طراحی شده تبدیل می کنند یا اگر فعالان زیست محیطی بتوانند به زور راهشان را به درون این اتاق ها بگشایند تا این مطالبه را مطرح کنند که صدای آنها را نیز بشنوند، آنها را خفه می کنند.
مقامات چیزی بیش از کارکنان شرکت ها نیستند و برای ماندن در پست های خود به صنایع وابسته اند و زمانی هم که از «خدمات دولتی» بازنشسته می شوند، ترشح کنان جذب مشاغل از پیش در نظر گرفته شده برای آنها در این صنایع می شوند. اصلاحات زیست محیطی در سطح جامعه به یک شوخی تبدیل شده است. گروه های زیست محیطی سبز نیز همدست آنهایند، زیرا به پول های کمک کنندگان مالی خود متکی اند که در مواقعی منبع این پول ها، صاحبان صنایع سوخت های فسیلی و کشاورزی-دامپروری هستند؛ این گروه ها در قبال واقعیت نفوذ قدرت شرکتی ساکت هستند و غالبا فاقد اثرگذاری اند و بخشی از فانتزی پروسه دمکراسی محسوب می شوند.
توماس لینزی مدیر اجرایی «جامعه صندوق دفاع قانونی از محیط زیست» مدتی پیش به من می گفت: «چهل سال پس از به اجرا گذاشته شدن قوانین زیست محیطی عمده در آمریکا و 40 سال بعد از تلاش برای قانونگذاری حهت کاستن از آسیب های وارده توسط شرکت ها به محیط زیست طبیعی و اجتماعات ما، تقریبا تمام آمارهای زیست محیطی اصلی ما وخیم تر از وضعیت قبلی شان هستند.»
دیویس وبلاگ نویس می گوید: «صنعت نفت شیل، موجودی همه چیز خوار است. این صنعت چنان از آز و طمع، مسموم شده و آماس کرده که تا بیخ گوشمان پیشروی کرده است: به جایی در نزدیکی محوطه های بازی مدارسمان، بیمارستان هایمان، دانشگاه هایمان، مهدکودک هایمان، پارک های ایالتی مان، علفزارهای ملی مان و همچنان در حال چنگ انداختن به بقیه اراضی دولتی در سراسر آمریکاست، مگر آنکه ما متوقفش کنیم.»
من و جو ساکوی کاریکاتوریست هنگام نگارش «روزهای نابودی، روزهای قیام» از مناطق از بین رفته ای دیدن کردیم که در آنها قدرت شرکتی، در قدرت قضایی و سیاسی دستکاری می کند و برای به محرومیت کشاندن خانواده ها، نابود کردن یا بی استفاده گذاشتن زیر ساخت ها، تاراج و آلوده کردن محیط زیست و شکل دهی پیام های منتشر شده از سوی ارتباطات گروهی، فعال مایشاء است. کسانی که به سازماندهی و مقاومت دست می زنند، با ارعاب و خشونت مؤسسات امنیتی دولتی و خصوصی مواجه می شوند که هزینه آنها را شرکت ها می پردازند.
ساکو و من کتابی را درباره خالی ترین جیب های ایالات متحده نوشتیم، از جمله کامدن در نیوجرسی که بالغ بر 65 هزار جمعیت از نظر سرانه فقیرترین شهر کشور است؛ اراضی سرخپوستی لوکاتا در پاین ریج داکوتای جنوبی که در آن میانگین امید به زندگی در مردان تنها 48 سال است و در هر مقطع از شبانه روز، 60 درصد ساکنانش نه آب لوله کشی دارند و نه برق؛ دشت های محلی تخریب شده در جنوب ویرجینیای غربی که در آن قله کوه های آپالاجین به خاطر استخراج زغال سنگ منفجر شده و چشم انداز منطقه را به کلی از بین برده اند؛ و مزارع تولیدی در فلوریدا که در آنها کارگران بدون اوراق شناسایی نه تنها در اثر قرار گرفتن در معرض آفت کش ها خفه می شوند، بلکه در مواقعی در بند و بردگی هم نگه داشته می شوند.
لب حرف این کتاب این است: ابتدا این مناطق فدا شده از بین رفتند و حالا نوبت ماست که در حال از بین رفتنیم. همه ما به بخشی از یک منطقه فدا شده تبدیل شده ایم. این مسئله ما را واداشته است تا درک کنیم که قدرت شرکتی لجام گسیخته و بدون قانون و مقررات چه شکل و شمایلی دارد، چگونه عمل می کند و حرص و آز سود بردن آن، تا کجا انسان ها و و محیط زیست را به انهدام کامل کشانده است.
یک شورش در سطح پایین در بسیاری از مناطق فدا شده و مکان های دیگر علیه شرکت هایی که کارشان نابود کردن و تاراج محیط زیست است، از جمله صنعت نفت شل در جریان است. این شورشی است که ارزش پیوستن به آن را دارد. این مبارزه ای است بسیار مهم تر از نمایش انتخابات ریاست جمهوری. تغییر واقعی تنها از پایین است که عملی می شود. این تغییر توسط کسانی عملی می شوند که علنا به قیام برمی خیزند. سرنوشت ما به عنوان یک گونه حیات را همین میدان های رزم انگشت شمار و دشوار تعیین خواهد کرد.
صنعت استخراج نفت شیل که حاکمیت امنیتی و نظارتی حامی آن است، منابع هنگفتی را به نظارت، اتهام زنی و اعلام جرم از فعالان ضد این صنعت اختصاص داده است. این فعالان تعقیب می شوند، مورد ایذا و اذیت قرار می گیرند، دستگیر می شوند و در کارزارهای تبلیغاتی که پول آنها را شرکت ها تامین می کنند، بدنام می شوند.
صنعت نفت و گاز که معمولا مورد حمایت دولت های ایالتی اند، به طور منظم اجتماعاتی را که برای احقاق حقوق دمکراتیک خودشان جهت ممنوع کردن صنعت نفت شل اقدام کرده اند، به دادگاه می کشانند. شرکت ها می دانند که این اجتماعات در اکثر موارد منابع کافی را برای به چالش کشیدن تیم های حقوقی و لابی گران شرکتی که با پول های هنگفت وارد این کار شده اند برخوردار نیستند. این بدین معناست که برای شهروندانی که در پی چاره ای هستند، دادگاه ها عمدتا مراجعی بی فایده اند. تصمیمات دادگاه عالی در اوهایو، کلرادو و نیو مکزیکو در کنار صدور یک قانون از سوی سنای ایالتی در تگزاس و قانونی که در اوکلاهما به تصویب رسیده است، منکر حق اجتماعات برای اعمال ممنوعیت بر سر راه صنعت نفت شل هستند. در نتیجه زمانی که شما آگاهی ها را نسبت به خطرات این صنعت افزایش می دهید، وقتی که برای حفاظت از خودتان و فرزندانتان دست به سازماندهی می زنید، زمانی که ممنوعیتی را در یک رای گیری دمکراتیک به تصویب می رسانید، اقدام شما از سوی دادگاه ها یا دولت خنثی می شود. به این ترتیب
دیویس می گوید: «فرماندار خودمان از ما شکایت قانونی کرده است. اجتماعات نمی توانند از خودشان محافظت کنند. خانه هایی در کلرادو وجود دارد که زیرزمین هایشان از سطوح انفجار آمیزی انباشته شده که ناشی از عملیات های پیشین صنعت استخراج نفت شل است. خانه هایی وجود دارد که در آن آب جاری از شیر لوله کشی شان به دلیل سطوح بالای متان ترموژنیتک موجود در آن آتش می گیرد. اما قربانیان این صنعت به حکم قوانین موجود، از پیگیری کردن مطالباتشان برای ایمن نگه داشتن خودشان منع می شوند.»
بیشتر از 15 میلیون آمریکایی که اکثر آنها را کودکان تشکیل می دهند، وجود دارند که درفاصله یک مایلی یک تاسیسات استخراج نفت شل زندگی می کنند. بیشتر آنها روزانه در معرض انواع مواد سمی قرار می گیرند. از آنجایی که قانون، صنعت نفت و گاز را ملزم به عدم استفاده از مواد شیمیایی در فرایند استخراج نکرده، به اجتماعات گفته نمی شود که این مواد به آب های زیرزمینی راه می یابند.
کسانی که در نزدیکی تاسیسات استخراج نفت شل زندگی می کنند غالبا به خارش های پوستی، خونریزی بینی، سردرد، مشکلات تنفسی، زایمان پیش از موعد و سرطان مبتلا می شوند. با این حال شرکت ها شانه به شانه دولت های ما، با رندی از مرتبط دانستن این بیماری ها با صنعت نفت شل سرباز می زنند. شرکت ها هیچ قصدی برای پاسخگویی در قبال اقداماتی که انجام می دهند ندارند. چرا که این کار هزینه های مالی برایشان در پی دارد.
موست به من گفت: «خیلی از مردم طرف های ما به سرطان مبتلا شده اند. خود من یک سرطان را از سر گذرانده ام. این اتفاق برای ما به امر معمولی تبدیل شده است. مردم به اشکال مختلف سرطان مبتلا می شوند؛ از جمله سرطان های استخوان، ریه، پروستات و مثانه. حتی پیش از شروع استخراج نفت شل ما در داکوتای شمالی هفت نیروگاه سوخت زغال سنگ داشتیم و سانتیمتر به سانتیمتر 11هزار مایل رودخانه ها، دریاچه ها و نهرهای ما قبلا به جیوه آلوده بودند. تا اینکه تقریبا در سال 2006 صنعت نفت شل از راه رسید. ابتدا مردم هیچ اطلاعی از آنچه که قرار بود به سرشان بیاید نداشتند. وقتی احداث زیرساخت ها شروع شد، اداره آب روستایی مخازن آب به ما تحویل می داد. از نظر خیلی ها این کار مثبتی بود. یک پل جدید هم بر روی دریاچه ساکاکاوی ساخته شد.»
اما زمانی که احداث زیرساخت ها به پایان رسید، معلوم شد که هدف از آنها از این کارها، تسهیل استخراج نفت شل بوده نه بهبود بخشیدن به زندگی کسانی که در اراضی مخصوص سرخپوستان زندگی می کردند.
به گفته موست شرکت های صنعت نفت شل به سادگی رهبران قبایل محلی را خریداری می کنند: «شورای قبیله مان هم ما را فروخت. این شورا حقوق حاکمیتی خود را واگذار کرد تا صنعت نفت شل اجازه عملیات در اراضی قبیله ای را داشته باشد.»
مشکلی که فعالان این حوزه با آن رو به رویند این است که دشمن آنها تنها شرکت ها نیستند، بلکه دولت های فدرال و ایالتی نیز هستند. مقامات فدرال و دولتی ابزاری هستند که شرکت ها برای قانونی کردن آنچه که غیر قانونی است، از آنها سود می جویند. اعتراض غیرخشونت آمیز و دمکراتیک نیز جرم محسوب می شود. این وضع، معمای مخوفی را به وجود آورده است. اگر قانون با دست و دلبازی در خدمت منافع مجرمان شرکتی باشد که هست، چگونه قرار است به عدالت دست یافت؟ اگر قوانین، اعتراض غیرخشونت آمیز و دمکراتیک را جرم تلقی کند که می کند، چگونه باید اعتراض خود را نشان داد؟ اگر ما نتوانیم از طریق دادگاه ها یا قانونگذاران ایالتی و فدرال به عدالت دست یابیم که نمی توانیم، چگونه باید به عدالت دست یافت؟ اگر ما نتوانیم قانونا تخریب اجتماعاتمان را متوقف کنیم، چه شیوه فیزیکی دیگر را می توانیم برای نجات خودمان به کار بندیم؟
با به چالش کشیدن نهادهایی که مدعی حفظ عدالت هستند، باید به عدالت دست یافت. حقیقت را باید با به چالش کشیدن نهادهایی به گوش دیگران رساند که مدعی بر زبان آوردن حقیقت هستند. با به زیر کشیدن قدرت حاکمیت شرکتی است که می توان به قدرت دست یافت. ما باید از بدن هایمان به عنوان مانعی بر سر راه نیروهای مرگ با هدف حفاظت از زندگی استفاده کنیم. ما باید به قیمت از بین رفتن خودمان در برابر شرکت ها بایسیتم. صنعت نفت شل یک مهاجم است. مهاجمان بسیار زیاد دیگری هم وجود دارند. ولی همگی به یک نتیجه مرگبار خواهند رسید، اگر ما به پا نخیزیم و مقاومت نکنیم.
من این فعالان زن و مرد را که سربازان آینده اند، تحسین می کنم. آنها اجتناب ناپذیر بودن یک رادیکالیسم جدید را درک می کنند. آنها به زبان انقلاب سخن می گویند. آنها می دانند که اگر ما آینده ای داشته باشیم، این آینده از طریق اقدامات جمعی نافرمانی مدنی تداوم دار و زندانی شدن به دست خواهد آمد. این مقاومت به این معناست که ما به استقبال خشونت و حتی شاید مرگ خودمان برویم. شرکت ها از تک تک سلاح های موجود در زرادخانه بزرگشان برای به زانو درآوردن ما استفاده خواهند کرد. اگر ما شورش علنی و آشکار را آغاز نکنیم، اگر کودتای شرکتی را که صورت گرفته به شکست نکشانیم، جهانی که برای فرزندانمان به میراث می گذاریم، هولوکاستی بیش نخواهد بود.
نوشته: کریس هجز[1]
ترجمه: هادی سعادت
منبع: http://www.truthdig.com/report/item/death_by_fracking_20151018
1- Chris Hedgesقریب دو دهه به عنوان گزارشگر خارجی در آمریکای مرکزی، خاورمیانه، آفریقا و بالکان کار کرده است. او در بیشتر از 50 کشور فعالیت داشته و با کریستین ساینس مانیتور، نشنال پابلیک رادیو، دالاس مورنینگ نیوز همکاری داشته و به مدت 15 سال خبرنگار خارجی نیویورک تایمز بوده است.