وقتی جورج دبلیو بوش وارد کاخ سفید شد، در اولین مأموریت، معاون خود دیک چنی، رئیس سابق شرکت نفتی هالیبرتون را مأمور تدوین سیاست انرژی آمریکا کرد،گزارش دیک چنی چنین نتیجه می گیرد: «کشورهای صنعتی دنیا و از جمله آمریکا در سال ۲۰۲۰ وابستگی ۶۷ درصدی به نفت خاورمیانه خواهند داشت و از این رو امنیت انرژی باید در اولویت نخست تجارت و سیاست خارجی آمریکا قرار گیرد».
واقعیت این است که تمام مطالعات و پیش بینی ها درزمینه وضعیت انرژی درآینده نشان می داد از سال ۲۰۱۰ تقاضا برای نفت اوپک و خاورمیانه روبه فزونی خواهد گذاشت و با روبه اتمام گذاشتن منابع نفتی دریای شمال، آمریکای شمالی و حتی روسیه، باقی مانده منابع نفتی خاورمیانه در سال ۲۰۲۰ حدود ۸۰ درصد و درسال ۲۰۳۰ حدود ۹۵ درصد ذخایر نفت جهان را تشکیل خواهند داد.
از اینجا اهمیت اوپک و منطقه خاورمیانه و خلیج فارس به ویژه پنج کشور عربستان، ایران، عراق، امارات وکویت در تأمین انرژی جهان در دهه های آینده روشن می شود .ضمن این که بر اساس گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا در سال ۲۰۱۰، میزان ذخایر اثبات شده و قابل استحصال نفت ایران ۱۳۷ میلیارد و ۶۰۰ میلیون بشکه اعلام شده است که پس از ذخایر ۲۵۹ میلیارد بشکه ای عربستان در جایگاه دوم اوپک قرار دارد.
از همین روست که چنی یکی از مخالفان سرسخت تحریم های نفتی علیه ایران بود تا جایی که وی همواره در سخنرانی های خود در مجامع خصوصی که توسط روزنامه نگاران آمریکایی رسانه ای شده است موضع همیشگی داشته است:"مخالف تحریم نفتی علیه ایرانم."
او در مقام عضو ارشد شرکت نفتی هالی برتون حامی و بنیانگذار موسسه ای به نام "یو.ای.آی اینگیج" بود؛موسسه ای که مشتمل بر ۵۰ شرکت وابسته و ۶۰۰ عضو است.وظیفه این کارگروه در آن روزها "کار بیشتر" با کشورهایی بود که کنگره امریکا بنا به دلایل مختلفی آن ها را با تحریم هایی شدید در بخش نفت و گاز مواجه کرده بود.این یک باور همیشگی برای چنی و اطرافیانش بود و البته است که تحریم های ایالات متحده آمریکا علیه کشورهایی مانند ایران و لیبی تنها باعث می شود میدان به رقبای اروپایی و آسیایی شرکت های نفتی آمریکا واگذار شود. این موضع مرد نفتی آن روزهای کاخ سفید در این خصوص موجب شد که طرفداران اسراییل در آمریکا شدیدا او را سرزنش کنند در حالی که وی در همه زمینه های دیگر قویا طرفدار رژیم صهیونیستی بود.
بسیاری بر این باورند که دور زننده اصلی تحریم ها علیه ایران صاحب میزی تاثیرگذار در کاخ سفید بود.میزی که سندش تمام عیار به نام ریچارد دیگ چنی زده شده بود.فعالیت های مخفیانه وی با شرکت ملی نفت ایران برای تامین مته های حفاری که انحصار آن در دستان هالی برتون است از یک سو تا صادرات خدمات مهندسی به عراقی که به شدت مورد غضب آمریکا قرار گرفته بود از دیگر سو سندی است بر این ادعا.
گرچه چنی در خلال مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۰۰ هرگونه معامله با ایران و عراق را انکار کرد اما ملقب به خاری شد که در چشم جرج بوش پسر ، زمینه روشن شدن توپخانه رقیب دمکرات رییس جمهور سابق آمریکا را فراهم آورد.
وی برای گریز از اقدامات مخفیانه خود در همان سال ها در گفت و گو با شبکه تلویزیونی ای .بی .سی گفت :"ما از سال ۱۹۹۰ که سازمان ملل متحد علیه عراق تحریم برقرار کرد هیچ کار و معامله ای با عراق نداشته ایم و سیاست ثابت من این است که در آینده هم هیچ کاری نخواهیم کرد"
این در حالی بود که هالی برتون حضور خود در صنایع نفت ایران و عراق را از طریق دو شعبه اروپایی و دو شرکت همکار خود انجام داده است>(اعتیاد به نفت – یان راتلج- انتشارات اطلاعات)بر اساس اطلاعاتی که بعدها فاش شد هالی برتون با توسل به این میانبر، نزدیک به ۳۰ میلیون دلار تجهیزات به ایران و عراق صادر کرد تا جایی که عراق را قادر ساخته بود در طول ۳ سال تواید نفت خود را از ۲/۱ میلیون بشکه ۶/۲ میلیون بشکه افزایش دهد .
چنی این امکان را پیدا کرده بودتا با استفاده از برنامه پر سوء استفاده و کثیف "نفت در برابر غذا" واردات خود را از عراق به ۷۹۵ هزار بشکه در روز افزایش دهد و بدین ترتیب عراق ششمین منبع انرژی برای آمریکا شد که واردات از ان بیش از نفت بریتانیا در دریای شمال بود
شاید در نگاه نخست به نظر برسد که این اقدامات چنی به دور از چشم سیاستمداران کاخ سفید به منظور کسب سود از فعالیت های اقتصادی است که تا حدودی نیز طبیعی است . اما با نگاهی شفاف تر و عمیق تر به این مقوله باید دکترین انرژی واشنگتن را هدف قرار داد.بر اساس راهبرد اساسی که توسط جرج بوش ، دیک چنی و کاندولیزا رایس طراحی و تدوین شد کشور امریکا که به طور سرسام آوری در حال خارج شدن از حالت موتوریزه شدن طبیعی بود نباید منابع تامین انرژی خود را محدود به چندین کشور کند و در کنار نفت کوتاه مدات، تامین نفت بلند مدت را نیز از کشورهای گوناگون با کمترین هزینه در دستور کار قرار دهد.
هالی برتون و دیگ چنی
حضور چنی در بخش خصوصی از سال ۱۹۹۳ و با پیروزی دمکراتها شروع شد. در ژانویه این سال بعد از پیروزی دمکراتها در انتخابات، چنی وزارت دفاع را ترک کرد و به موسسه آمریکن اینترپرایز پیوست.از سال ۱۹۹۵ تا سال ۲۰۰۰ رییس هیات مدیره شرکت هالیبرتون بود. در آن سالها او تلاش میکرد تا تحریمهای آمریکا علیه ایران و لیبی شکسته شود تا فعالیت این شرکت در این دو کشور ادامه یابد. علاوه بر هالیبرتون نام چنی در هیات مدیره چند شرکت غول پیکر دیگر هم دیده میشود.
در طول دوره ریاست چنی، در هالیبرتون، این شرکت دوران پرفراز و نشیبی را از گذراند تا در نهایت، با انتخاب جورج دبلیو بوش، به ریاست جمهوری ایالات متحده، دیک چنی نیز، مدیریت هالی برتون را به سمت معاون اول بوش ترک کند و یار مطمئن خود دیوید لیزار را بر راس مدیریت هالی برتون گماشت.
تجارت در جنگ
جالب است با آغاز ریاست و رهبری چنی، روند رشد شرکت های بزرگ اسلحه سازی به سرعت ادامه یافت. چنی در هالیبرتون همانند همتای دیگرش در بزرگترین شرکت اسلحه سازی آمریکا که لاکهید مارتین از کوشش هایی که در نیمه سالهای ۹۰ برای ایجاد جنگ عراق صورت گرفت، حمایت می کرد. از نهم نوامبر ۲۰۰۱ و به ویژه از زمان حمله به عراق، ناگهان شاخص بهره شرکت های اسلحه سازی و بویژه هالیبرتن اوج گرفت. در آمد هالیبرتون بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ از جهت سفارشات دولتی ۶۰۰ درصد فزونی یافت، به گونه ای که این شرکت علیرغم موارد بی شمار ریخت وپاش، ضعف مدیریت و حقوق های کلان از دیگر شرکت ها بیشتر رشد داشته است. درحالی که هالیبرتون به لحاظ میزان پیمانکاری با دولت در سال ۲۰۰۰ با ۷۶۳ میلیون دلار در مقام بیست و هشتم قرار داشت، در سال ۲۰۰۵ با رسیدن این مبلغ به ۶ میلیارد دلار، مقام ششم را به دست آورد.."!!!
اینجاست که شعار اصلی تبلیغاتی فیلم "کارخانه جنگ" معنی و مفهوم خود را می یابد که " وقتی جنگی شروع می شود ، آمریکا آن را یک تجارت معنی می کند..."
رسانه های امریکایی در آن سال ها نوشتند:« دولت جرج بوش پسر که درسال ۲۰۰۱ به قدرت رسید به شدت تابع منافع لابی نفت بود. شکست جرج بوش و دیک چنی معاون وی در رام کردن هوگو چاوز یا افزایش تولید دریای مازندران باعث شد راه حل تامین نیازهای شرکت های نفتی آمریکا حمله به عراق و اشغال این کشور باشد.»