سید غلامحسین حسنتاش/ شاید درک این مساله که آیا انعقاد قراردادهای جدید نفتی می تواند سد و مانعی برای بازگشت احتمالی تحریم ها باشد برای کارشناسان حوزه نفت و انرژی و حتی عالم دیپلماسی دشوار باشد؛ آیا می توان پذیرفت که اگر شرکت های نفتی به ایران بیایند و حتی قراردادهای جذاب تر از IPC منعقد کنند خواهند توانست در مقابل تحریم های احتمالی آینده صف آرایی کنند و در این رهگذر٬ منافع ایران را تضمین کنند؟
بررسی بعضی شواهد تاریخی به یافتن پاسخ برای این سوال کمک خواهد کرد. بارها در مقالات مختلف نسبت به این موضوع توضیحاتی را ارائه کرده ام که لازم است دقیق تر و جزئی تر نسبت به این موضوع اشاره ای داشته باشم.
قرارداد میدان سیری A و E یکی از قراردادهای پرحاشیه صنعت نفت بود که بعد از پایان جنگ و در دوران بازسازی منقد شد. به نظر من اولین حاشیه این قرارداد این سوال بود که اگر قرار است پس از سال ها و با پایان جنگ به توسعه بالادستی نفت بپردازیم چرا و چگونه توسعه میادین سیری A و E در اولویت قرار گرفت. به هر حال در دهه 60 شمسی مناقصه ای برای این دو میدان برگزار شده بود که دو شرکت ژاپنی در صدر لیست پیشنهاد دهندگان بودند و شرکت توتال فرانسه و کونوکوی آمریکا در رده های بعدی قرار گرفته داشتند.
با توجه به تاکید و اصرار وزیر وقت نفت برای پیگیری این موضوع قرار شد مناقصه دیگری برگزار نشود و با شرکت های صدر لیست مناقصه قبلی مذاکره شود. با شروع مذاکرات،دو شرکت ژاپنی با این دلیل که آمریکایی ها فشار می آورند و نمی توانند به توسعه این میادین بپردازند کناره گرفتند پس از مشخص شدن تکلیف دو شرکت ژاپنی مذاکرات با سومین شرکت لیست یعنی توتال آغاز شد اما با نظر مقام بالای نفت به عنوان این که توتال بدنبال کار جدی نیست، توتال هم کنار گذاشته شد و مذاکره با شرکت کونوکو آٰغاز شد و این شرکت آمریکایی برنامه خود را برای توسعه سیری A و E آغاز کرد و برنامه توسعه اولیه خود و چارچوب قراردادی که بعدها بیع متقابل نام گرفت را ارائه کرد. کار به مرحله ای رسید که مدیرعامل وقت شرکت "کونکو" با هواپیمای شخصی وارد تهران شد و قرارداد توسعه میادین مذکور را امضا کرد.
پس از امضای این قرارداد٬ کلینتون رئیس جمهور وقت امریکا اعلام کرد کشورش موافق حضور این شرکت در ایران نیست لذا شرکت کونکو عذرخواهی کرده و قرارداد را کم لم یکن تلقی کردند. این مساله قابل تامل و بررسی است و من معتقدم امریکائی ها یا شرکت کونوکو ایران را بازی دادند. آیا دولت امریکا نمی دانست که کونکو در حال مذاکره با ایران است؟ چرا زودتر جلوی کونکو را نگرفتند و بعد از امضاء قرارداد از خواب بیدار شدند اما به هر حال پس از کونکو شرکت توتال برای توسعه این میادین برگزیده شد که آن هم داستان های خود را دارد.
این ماجرا سوالی را برای بسیاری از کارشناسان ایجاد کرد که چطور شد ژاپنی ها رسما اعلام کردند به دلیل فشارهای آمریکا به ایران نمی آیند ولی شرکت آمریکایی کار را تا مرحله قرارداد پیش برد؟ همانطور که اشاره شد آمریکایی ها بطور دقیق در جریان قرارداد بودند ولی در لحظه آخر از حضور کونوکو ممانعت کردند. پاسخ به این پرسش تحلیل های متفاوتی را به همراه دارد ولی قطعا نمی توان از نقش بازی های سیاسی در سرمایه گذاری های نفتی غافل شد و با خوش خیالی سیاست را دنباله رو اقتصاد دانست.
نیازی به تکرار این واقعیت نیست که شرکت های بزرگ نفتی به کلوپ های سیاسی متصل هستند و چهره های سرشناس سیاسی در پس پرده از فعالیت این شرکت ها سود می برند و با شاقول سیاست های کلان٬ نقشه راه شرکت های نفتی را ترسیم می کنند. ماجرای قرارداد سیری A و E ماجرای عجیبی دارد که یک روز باید بسیار دقیق بررسی شود.
اما ماجرای جالب دیگر این است که : در سال 2000 میلادی که من رئیس موسسه مطالعات بین المللی انرژی بودم همایشی را با همکاری یک موسسه انگلیسی در لندن برگزار کردیم. در آن روزها٬ بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا بود و شرکت های نفتی نزدیک به جمهوری خواهان به دلیل وضع تحریم ها علیه ایران از وی انتقاد می کردند. دقیقا به یاد دارم یکی از مدیران شرکت های آمریکایی ( به احتمال زیاد از کونکو) در آغاز سخنرانی خود٬ صفحه نخست پاورپوینت خود را به دو عکس از کاخ سفید و کنگره آمریکا اختصاص داده بود.
وی در توضیح این تصویر گفت: «عده ای نادان در این دو ساختمان حضور دارند که موجب دوری ما از ایران و نزدیکی شرکت های اروپایی به نفت این کشور شده اند و تحریم هائی را اعمال می کنند که فایده ای ندارد و فقط نفعش را شرکت های اروپائی می برند» او و سایر مدیران شرکت های نفتی آمریکایی تحریم های این کشور علیه ایران را به ضرر خود می دانستند لذا انجمن بزرگی در امریکا برای مقابله با ممنوعیت ورود شرکت های امریکائی به ایران تشکیل شده بود که متحدا به دولت ایالات متحده فشار بیاورند.
این انجمن متشکل از حدود 400 شرکت کوچک و بزرگ آمریکایی بود که از افراد سرشناس عضو در آن باید به کاندولیزا رایس و دیک چنی اشاره کرد. رایس آن زمان عضو هیئت مدیره شرکت شورون و چنی رئیس هیئت مدیره شرکت هالیبرتون بود که اتفاقا هالیبرتون رهبری این گروه فشار را بر عهده داشت. حضور این دو چهره سرشناس نشان می لذ که فشارها بر دولت آمریکا بسیار شدید بود.
با این وجود آنها چاره ای جز تبعیت از قوانین نداشتند. گرچه آنها نسبت به این موضوع معترض بودند و در قالب انجمن خود بارها و بارها به دمکرات ها اعتراض می کردند اما در نهایت این سیاست بود که به 400 شرکت و چهره نفتی آمریکایی تکلیف میکرد چه کنند.
حال شما فرض کنید وقتی شرکت های آمریکایی نمی توانند رضایت دولت خود را برای رفع تحریم های یکجانبه جلب کنند چگونه می توانند مانع بازگشت احتمالی تحریم های شورای امنیت سازمان ملل شوند؟ جالب تر این که با پایان گرفتن عمر دولت کلینتون جورج بوش (دوم) رئیس جمهور شد و دیک چنی معاون رئیس جمهور و کندلیزا رایس وزیر خارجه شد یعنی اعضاء گروه فشار نفتی مسئولیت عالی دولتی پیدا کردند، شاید ابتدا تصور می شد که با مسئولیت پیدا کردن این دو حال روند همکاری شرکت های امریکائی با ایران سهل خواهد شد اما دقیقا بر عکس شد و تحریم ها و برخورد دولت امریکا با ایران بدتر شد و اتفاقا همان دو نفر بدترین موضع را نسبت به ایران داشتند.
آیا این ماجراها نشان نمی دهد که اراده سیاسی دولت ها در غرب مقدم بر منافع اقتصادی ذینفعان این کشورها است؟
چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۸
چرا تمام منتقدانی که در عصر نفت انتقاد می کنند، فقط انتقاد می کنند؟! چرا هیچ کدام راه حلی ندارند؟!
واقعا اینقدر درک این مطلب سخت است که وقتی راه حل بهتری نداری باید سکوت کنی؟!
در ضمن، برگشتن یا برنگشتن تحریم ها به خود ما بستگی دارد نه به شرکتهای خارجی یا حتی دولتهایشان.