به گزارش «
ميزنفت»، وزارت نفت تاکید فراوانی برای واگذاری میدان نفتی آزادگان به توتال فرانسه دارد؛ شرکتی پرحاشیه که طی دو سال گذشته به «بت بزرگ» و «لایق ستایش» برخی جریان ها در داخل نفت و بیرون نفت تبدیل شده است. این شرکت می خواهد در یک فیلد بکر نفتی در ایران پروژه بگیرد٬ بهتر بگوییم قرار است یک امتیاز بزرگ به آنها هدیه شود ؛ حال به چه دلیل کمی مبهم است.
سابقه نخستین همکاری شرکت ملی نفت ایران و توتال به پیش از انقلاب باز می گردد؛ روزهایی که همه نفت ایران بین هفت خواهران و کنسرسیوم تقسیم شده بود و شرکت های مستقلی مانند توتال در تکاپوی همکاری با ایران بودند. در اواخر دهه 60 میلادی که آپارتاید در افریقای جنوبی در اوج بود، شرکت تازه تاسیس ساسول برای احداث پالایشگاهی در سالسبورگ با شرکت ملی نفت و توتال وارد مذاکره شد که در نهایت منجر به امضای قرارداد ساخت پالایشگاه 50 هزار بشکه ای با مشارکت 53.5 درصدی ساسول، 17.5 درصدی ایران و 30 درصدی توتال شد. اشاره به این نکته ضروری است که در آن سال ها توتال در صدد حذف ایران از پروژه فوق بود اما شرکت ساسول به دلیل طراحی این پالایشگاه با نفت خام ایران نیازمند «اتیکت» شرکت ملی نفت ایران بود لذا به درخواست فرانسوی ها پاسخ منفی داد.
*شکست سیری
پس از این تجربه همکاری در حوزه پایین دست، همکاری دیگری میان توتال و ایران شکل نگرفت تا در اوایل دهه ۷۰ که شرکت های اروپایی از جمله توتا وارد ایران شدند. توتال در یکی از قراردادهای پر سر وصدا و ناموفق خود با ایران توسعه میدان سیری A و E را به عهده گرفت. دولت کارگزاران برای رساندن سقف تولید به بیش از ۴ میلیون بشکه با سرعت غیر معمولی قراردادها را امضا می کرد.
توتال در برنامه توسعه این میدان به ایران اطمینان داده بود که با توسعه این میدان، 120 هزار بشکه به تولید نفت ایران افزوده خواهد شد که طبعا مورد استقبال وزارت نفت بود. در همان ایام بیشتر کارشناسان نفتی ایران از جمله پرفسور علی محمد سعیدی در نامه های مختلف به مسولان وزارت نفت و رئیس جمهور این رقم را نوعی فریب عنوان و ادعا کردند چنین رقمی به هیچ عنوان محقق نخواهد اما این نامه ها با بی مهری های فراوانی مواجه شدغ توتال با زیرکی هر چه تمام بدون توجه به تولید صیانتی و به حداکثر رساندن منافع ایران، ضربه مخزنی بزرگی را به این میدان زد و باعث شد تولید از میدان مذکور هیچ گاه به بیش از 70 هزار بشکه در روز افزایش نیابد.
این در حالی است که توسعه دو میدان سیری A و E پیش از انقلاب بررسی شده بود که به دلیل غیراقتصادی بودن تولید، به بایگانی رفت تا زماني که توتال طرحی را ارائه داد که بر اساس آن، طرف فرانسوی ادعا کرد ضريب بازيافت میدان 55 درصد است. کارشناسانان ارشد مخزنی کشور این ادعا را رد کرده و بالاترین رقم را 25 درصد اعلام کردند .
اين موضوع با بيتوجهي مسوولان وقت مواجه شود. به هر شکل میدان را توسعه دادند و بعد از چندماه مشخص شد که رقم اعلامی از سوی این شرکت فرانسوی رویایی بوده است، هرگز به توليد هدف نرسيد و افت توليد هم زودتر از موعد آغاز شد
در واقع نخستین تجربه همکاری توتال در بالادست با ایران، شکست بزرگی را برای این توافق به بار آورد و عملکرد شرکت ملی نفت در دلداگی منحصر به فرد به این شرکت زیر سوال برد. این شرکت در فازهای 2 و 3 نیز با ایران وارد مذاکره شد و با طرحی که اراده داد توانست شل را از پارس جنوبی دور کرده و به تنهایی برنده مناقصه این فاز پارس جنوبی شود. اعلام رسمی این موضوع از سوی رسانه ها با تصویب قانون داماتو همزمان بود و شرکت توتال در حال کناره گیری از این پروژه بود که معاونت امور بین الملل وزارت نفت با رضایت توتالف بخشی از سهام این پروژه را به شرکت های پتروناس مالزی و گازپروم روسیه منتقل کرد تا توتال در ایران بماند.
توتال همزمان در ایران و قطر ، وظیفه توسعه بهره برداری بخشی از بزرگترین میدان گازی جهان را بر عهده داشت که پس از خروج از ایران، همه توان خود را برای حداکثر کردن منافع و درامدهای گازی قطر را به کار گرفت و این روزها از علاقه خود به نفت ایران می گوید. البته با توجه به بنگاه اقتصادی بودن این شرکت، چنین هدفی کاملا منطقی و اقتصادی به نظر می رسد اما دقیقا میل به کسب سود و افزایش درآمد موجب ابراز علاقه این شرکت برای فعالیت در ایران شده است.
*درود
وقتی توتال به فکر افزایش تولید درود افتاد پیشنهادات جالبی را ارائه کرد که به تایید وزارت نفت رسید٬ آنهم در اوج شگفت انگیزی. فرانسوی ها با دریافت حدود 1100 میلیون دلار بابت اصل سرمایه و جایزه، می خواستند سطح تولید این مخزن را از 140 هزار به 220 هزار بشکه در روز افزایش دهند. پس از گذشت 2 سال، بطلان این ادعا آشکار شد ولی به جای فسخ قرارداد، بر آن سرپوش گذاشته شد.
توتال با استفاده از تاکتیک شناخته شده و با زرنگی، قراردادی را به شرکت ملی نفت ایران تحمیل کردند. آنها با طرح دو موضوع مختلف حفر چاه و تزریق سیالات، موضوع بالا بردن سطح تولید از این مخزن را به نحوی عنوان کردند که گویی تنها در اثر دو فرایند فوق عملی خواهد بود.
حفر سریع چاههای جدید، میزان بهرهبرداری از میدان را افزایش میداد، در حالی که اثر تزریق سیال در مخزن در دورههای زمانی طولانیتر ظاهر میشد؛ لذا آثار سرمایهگذاری 250 میلیون دلاری برای حفر 25 حلقه چاه بلافاصله و آثار سرمایهگذاری 290 میلیون دلاری تزریق در سالهای بعد ظاهر میشد. با یک کاسه شدن دو فرآیند فوق، برگشت سرمایهگذاری از زمان شروع کار تقاضا شد که نوعی سفسطه آشکار است. لازم بود مسئولین شرکت ملی نفت ایران از شرکتهای مذکور تقاضا کنند سه مطالعه مجزا شامل:
1- تنها حفر 25 حلقه چاه جدید
2- مجموع حفر 25 حلقه چاه و تزریق آب
3- مجموع حفر 25 حلقه چاه و تزریق گاز با حجم مساوی با آب را انجام بدهند و نتایج آن را ارائه نمایند.
در این صورت با مشاهده اختلاف سه مطالعه متوجه میشدند که اولاً بخش اعظم اضافه تولید به علت تزریق آب و گاز نبوده و عمدتاً ناشی از حفر 25 حلقه چاه است. ثانیاً تزریق گاز در این مخزن بسیار مؤثرتر از تزریق آب است.
آنها با شتاب دادن به فرایندی با بهرهدهی پائین میزان تولید روزانه را با حفر چاه مخفی کردهاند و اثر منفی تزریق آب را نیز تحت پوشش تزریق گاز مخفی نمودند و این شیوه کار را تحت عنوان ازدیاد برداشت و بالا بردن سطح تولید به شرکت ملی نفت ایران فروختهاند.
در این مورد در تاریخ 19/08/78 گزارشی خدمت آقای خاتمی ارسال و توضیح داده شد که شرکت ملی نفت ایران با حفر 4 حلقه چاه جدید و مرمت 12 حلقه چاه، با هزینه حدود 50 میلیون دلار موفق شد سطح تولید این میدان را تا حدود 200 هزار بشکه در روز افزایش دهد.
در حالیکه طبق برنامه قرار بوده است شرکتهای آجیپ - الف همین کار را با صرف 540 میلیون دلار در سالهای بعد انجام دهند. این سؤال مطرح است که آنها که از خصوصیات این مخزن اطلاع کامل داشتند چگونه این روش ساده و ارزان به عقلشان نرسیده و پیشنهاد 540 میلیون دلاری را دادهاند.
شرکتهای مذکور با پائین آوردن درصد بازیافت این مخزن به حداقل ممکن خواستهاند تضمین لازم را جهت هر گونه بحث و مشاجره بعدی از ابتدای کار در اختیار داشته باشند.
مطالعات قبلی حاکی از ضریب بازیافت 35 درصد این مخزن بدون تزریق بوده است و در صورت تزریق حدود 500 میلیون پای مکعب گاز در آن، ضریب بازیافت به حدود 60 درصد افزایش مییافت.
پس از رسوا شدن برنامه غیراصولی توتال، آنها پیشنهاد جدیدی مبنی بر بالا بردن تولید این میدان از 220 به 300 هزار بشکه در روز را به شرکت ملی نفت ایران ارائه نمودند.
متأسفانه افرادی که در قرارداد بعدی جهت بالا بردن سطح تولید از 220 به 300 هزار بشکه در روز مذاکره و توافق کردند، به مسائل این مخزن آشنا نبودند و به همین دلیل باعث از دست رفتن نزدیک به یک میلیارد بشکه نفت شدهاند. به عبارت سادهتر در این قرارداد علاوه بر از دست دادن بخش اعظم سرمایهگذاری، حداقل 20 میلیارد دلار از ثروت ملی کشور را به هدر دادهاند.
*کفر ابلیس
بدون تردبد تاخبرهای چند ساله این شرکت اروپایی در آغاز توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی فراموش شدنی نیست. بهانه های این شرکت از «کفر ابلیس» هم مشهور تر شد و تاخیر در بهره برداری از این فاز با برداشت حداکثری قطر و توتال خشم شرکت ملی نفت را برانگیخت تا این شرکت فرانسوی از ایران اخراج شود هر چند که این شرکت تحریم ها را یکی از دلایل خود در تاخیر توسعه فاز طلسم شده ۱۱ عنوان کرد.