وحید حاجی پور / چند ماه پیش از برگزاری انتخابات دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، غلامحسین نوذری در صف حذف شده ها از دولت قرار گرفت.
جشن ساز به عنوان گزینه نخست وزارت در دولت مطرح شد و تقریبا همه چیز تمام بود. برنامه های مدیرعامل وقت شرکت ملی نفت مورد تایید قرار گرفته بود و چند ماه پایانی وزارت نوذری در نفت صرف امور جاری شد. نوذری هم که در انتخابات رای خود را به نامزدی جز محمود احمدی نژاد اعطا کرد.
اندکی بعد و در روزهایی که قطار دولت دهم در ایستگاه بهارستان توقف کرد تا با یارگیری جدید، به طی مسیر راه خود برای چهار سال دیگر ادامه دهد، بلیتهای زیادی برای افرادی صادر شد که نام آنها محصول مطالعات و جمع بندیهای اولیه هیئت 10 نفره مشورتی انتخاب کابینه به سرپرستی ثمرههاشمی بود.
از این هیئت نام هایی مانند علی اکبر محرابیان نیز بیرون آمد اما در نهایت قرعه به نام مسعود میرکاظمی افتاد؛ وزیر بازرگانی در دولت نهم. تصمیم شوکه کننده و البته طبیعی از سوی محمود احمدی نژاد، روزهای تاریکی را به نفت «سو» می داد.
او از برنامه های خود در نفت گفت و برنامه ای نوشت که همه را نگران کرد. مناطق نفتخیز جنوب که در وزارت نوذری تولید نفت کل کشور را به 4 میلیون و 260 هزار بشکه رسانده بود نتوانست به میرکاظمی اعتماد کند اما چاره ای جز همراهی با وی نداشت. آن ها در روز رای اعتماد سید مسعود میرکاظمی در خانه و محل کار خود ماندند و بر خلاف دوره های گذشته راهی راهروهای بهارستان نشدند. همه چیز را به مجلس سپردند هرچند که در دل آرزوی «رد» وی را داشتند.این یک روایت است .
روایتی دیگر می گوید با معرفی میرکاظمی به مجلس، موجی از نارضایتی به وجود آمد که همین امر زمینه لابی جنوب برای انداختن وی را فراهم کرد، حتی شنیده میشد جلسهای با حضور مدیر یکی از شرکتهای نفتی وزارت نفت و تعدادی از نمایندگان مجلس در منزل یکی از نمایندگان خوزستان برگزار و در آن، راهکارهای ندادن رای اعتماد به گزینه پیشنهادی نفت بررسی شد ولی هر چه که شد و نشد، میرکاظمی با 147 رای موافق، 117 رای مخالف و 19 رای ممتنع از گیت بهارستان عبور کرد و به قطار دولت رسید.
بعدها جنوبی ها به میرکاظمی گفتند که برای «افتادنش» رای جمع نکردند و اگر قرار بر رد کردن بود چند قدم کوتاه در راهروهای مجلس، این هدف را کافی بود.
به هر شکل او حالا وزیر نفت بود؛ دستور داد مقدمات سفر به خوزستان را فراهم کنند. به جنوب سفر کرد و با مدیران نفت مناطق جلسه گذاشت. شنیده بود و می دانست چهره های برچسب نخورده جنوب چند ماه پیش در اهواز به دیدار میرحسین موسوی رفته بودند و با وی جلسه داشتند. جلسه ای که منجر به قلع و قمع آن ها در نفت شد بنا به درخواست فرشاد مومنی تدارک دیده شده بود.
موسوی برای «نفت کابینه» خود زنگنه را کاندید کرده بود، مومنی بشدت با زنگنه زاویه داشت و از مخالفان «قسم خورده» وی بود. او بارها به موسوی گوشزد کرده بود بین او و زنگنه یکی را انتخاب کند لذا برای روشن شدن عملکرد زنگنه در نفت از دوستان خود در مناطق نفتخیز خواست تا در سفر موسوی به خوزستان، به دیدار این نامزد انتخابات آمده و گوشه ای از کارنامه زنگنه را بازگو کنند. با وجود دوستی دیرینه جنوبی ها با مومنی، چهره های شاخص از حضور در جلسه صرف نظر کرده و گروهی دیگر این وظیفه را بر عهده گرفتند.
این واقعه تاریخی در «پستوی ذهن» نزدیکان احمدی نژاد باقی ماند تا به وقتش تاوانش گرفته شود.
میرکاظمی با چنین ذهنیتی با مدیران نفت جنوب جلسه برپا کرد؛ از برنامه های تولید گفت و شنید و با نفت آشنا شد. مدیران فنی جنوب با شکلی ساده و «شیک» وضعیت تولید را توضیح دادند و او نیز فراگرفت.
به تهران که برگشت به مدیران خود در «بازرگانی» نوید داد خود را برای حضور در نفت «گرم» کنند. شجاع الدین بازرگانی مرد منفور در بین جنوبی ها مسولیت دفتر میرکاظمی را از آن خود کرد و به آرامی چهره های دیگری مانند مجید پارسا نیا از حوزه بازرگانی و گندم به حراست نفت آمدند.
«بازرگانی سازی نفت» نفتی ها را ناراحت کرده بود. افرادی که با کمترین دانش در نفت، در وزارتخانه صاحب منصب و «امضا» شدند که نیروهای فنی را در فشار می گذاشتند.
میرکاظمی چندان علاقه نداشت مانند زنگنه خود را روبروی جنوب قرار دهد لذا از تشکیل کمیته انتصابات حمایت کرد تا هزینه تغییرات برای وی چندان «گران» نباشد. کمیته انتصابات با اعضای عجیبش نفت را به اغما برد. میر محمد صادقی ریاست این کمیته را در دست گرفت و شیوا و شاه میرزایی برای سمت های مدیریتی تصمیم گیری می کردند.
میرکاظمی تا 6 ماه نخست وزراتش، جنوب را به خود مشغول نکرد؛ هر کس کار خود را می کرد تا روزی که تصمیم گرفته شد سیف الله جشن ساز از مدیریت شرکت ملی نفت برکنار شود. کمیته انتصابات بهانه آورد که او «سبزی» است و برای میرکاظمی «خطر» است.
شیوا به مدد ارتباطاتش با دفتر رئیس جمهور بازیگردان پنهان بود گزینه «بالا» را روی میز وزیر قرار داد. احمد قلعه بانی جایگزین جشن ساز، عاصمی پور در خیابان برکنار و جشن ساز به جای وی منصوب شد. تغییرات بسیار سریع رخ داد، کمیته انتصابات حالا در فکر حذف جنوبی ها از صحنه اصلی نفت بود. کارکرد این کمیته زیراکسی بود از کمیته پاکسازی اوائل انقلاب؛ آن ها در نفت چراغ می انداختند و شب نامه ها را رصد می کردند. فقط کافی بود دریابند مدیری به کسی جز محمود احمدی نژاد رای داده است، حکمش را می پیچیدند و به مرخصی اعزام می کردند!
آن ها برای پست های فنی نیز تعیین تکلیف می کردند اما جرات نمی کردند دست به مدیریت مناطق نفتخیز جنوب بزنند ولی آن را تضعیف کردند. میرکاظمی ماجرای دیدار جنوبی ها با میرحسین را از پستو ذره دره بیرون می کشید. پس از برکناری جشن ساز، حسن بیگلو مدیرعامل وقت مناطق نفتخیز جنوب را که 80 درصد تولید نفت کشور را مدیریت می کرد از عضویت در هیئت مدیره شرکت ملی نفت برکنار کرد.
مدیرعامل مناطق نفتخیز جنوب که مهم ترین عضو در هیئت مدیره شرکت ملی نفت بود از ساختار هیئت مدیره حذف شد و عجیب تر آنکه علیرضا ضیغمی مدیر عامل پالایش و پخش، مهدی فکور مدیر عامل نفت مرکزی و پیام بطحایی مدیر امور حقوقی بعنوان اعضای اصلی هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران انتخاب شدند!
جنوب اعتراضی نکرد ولی پازل حذف «خائنان به محمود» کامل نشده بود تا روزی که مدیران این شرکت به دفتر وزیر فراخوانده شدند. میرکاظمی از آن ها خواست تا ظرفیت تولید را افزایش دهند. غلامرضا حسن بیگلو، حسن شکرالله زاده، حمید دریس، حسین نور الدین موسی و ... که از چهره های شاخص فنی جنوب بودند این افزایش تولید را شدنی اما غیر صیانتی خواندند، وزیربه آن ها گفت «تدبیر» کنید و آن ها عصبی از این تصمیم عجیب گفتند مخزن دستور پذیر نیست. میرکاظمی ختم جلسه را اعلام کرد و جنوبی ها به اهواز برگشتند. از هواپیما که پیاده شدند دیگر مدیر نبودند، حکم برکناری شان ابلاغ شده و هرمز قلاوند یکی از مدیران سطح پایین مدیریت فنی مناطق نفتخیز، جایگزین غلامرضا حسن بیگلو شده بود.
شبانه حکم برکناری دریس و شکرالله زاده صادر شد و همه منصوبان آن ها و تیم جنوب شبانه با احکام قلاوند خانه نشین شدند. «کودتای خاموش » و شبانه علیه تیم تولید همه را شوکه کرد. بلافاصله حکم قلاوند برای حضور در هیئت مدیره شرکت ملی نفت صادر شد و دستورات عملی شد.
عملکرد ضعیف قلاوند در مناطق نفتخیز ضربه ای سخت به نفت زد؛ کاهش تولید نفت اعتراض مجلس را در آورد و کاتوزیان از این وضعیت انتقاد کرد. قلاوند که سابقه مدیریت بر 15 نفر را نیز نداشت به یکباره مدیریت شرکتی را بر عهده گرفت که بیش از 30 هزار کارمند و کارگر داشت. این هم از دست پخت های ماندگار میرکاظمی در نفت بود و در نفت نیز ماند، در اوج حیرت!
تیم فنی جنوب در آن سال ها مانند 8 سال زنگنه مظلوم ماند؛ آن ها تاوان زبان فنی خود را پس دادند و در گوشه ای به سیر ایام مشغول شدند تا آنکه محمود احمدی نژاد، میرکاظمی را عزل کرد. بدنه فنی نفت خوشحال از این برکناری، سرخورده شده بودند. نگاه فنی و ملی آن ها را کسی «خریدار» نبود. گویی ماموریت اصلی وزیر اول نفت احمدی نژاد در دولت دهم، شخم جنوب بود.
میرکاظمی که از نفت رفت اما باز هم دست بردار نبود؛ در جلسات خصوصی از موفقیت های خود در نفت و افزایش تولید می گفت و جنوبی ها را به چالش می کشید. با جشن ساز به مخالفت پرداخت و جنگی بزرگ با این مدیر نفتی به راه انداخت ولی او دیگر وزیر نبود؛ دور دور رستم قاسمی شده بود.
*رستم و دوباره جنوب
پس از سرپرستی چند ماهگی محمود احمدی نژاد و محمد علی آبادی در نفت، رستم قاسمی به عنوان نامزد وزارت نفت به مجلس معرفی شود. علی آبادی کنار رفته بود، او گمان می کرد رفاقتش با احمدی نژاد او را راهی نفت کند و برای لابی با مجلس، شجاع الدین بازرگانی را به سمت معاونت پارلمانی منصوب کرده بود ولی قرعه به نام رستم افتاده بود.
خط فکری رستم قاسمی با جنوب یکی بود؛ رستم با تعدادی از جنوبی ها در دفاع مقدس همرزم بود و دوستان مشترک بسیاری داشتند. جنوبی ها برای رستم سنگ تمام گذاشتند و وی با آرای کم نظیر به وزارت نفت برگزیده شد ولی او چندان اهل تغییر نبود، وقتش را هم نداشت. تحریم ها آغاز شده بود و فروش نقت زمانی برای وی باقی نگذاشته بود.
تیم نفتی جنوب با تغییراتی در آرایش مدیریتی دوباره تولید را در دست گرفت. حمید بورد یکی از چهره های مکتب جنوب، مدیریت این شرکت را بر عهده گرفت و تیم فنی را با خود همراه کرد. آنها می خواستند روزهی موفقیت آمیز وزارت نوذری را در افزایش تولید احیا کنند اما تحریم ها اجازه افزایش تولید بالفعل را به آن ها نداد.
رستم قاسمی گارانتی بزرگی را بابت تولید صیانتی دریافت کرده بود. همه چیز خوب بود تا روزی که وزیرنفت در اواخر دوران وزارت خود با هندی ها از قرارداد مشارکت در تولید گفت. تفاهم نامه امضا کرد و جنوب در اعتراض به این موضوع، این قرارداد را غیر قانونی خواند زیرا طبق قانون، امکان انعقاد قراردادهای مشارکت در تولید وجود نداشت ولی این اعتراض چندان شنیده نشد. کشور در مخمصه قرار گرفته بود و فروش نفت، همه دغدغه وزارت نفت بود. رستم قاسمی تا پایان دولت در نفت ماند و زمزمه حضورش در دولت یازدهم شنیده می شد.
روحانی، زنگنه را برای دولت یازدهم در نظر گرفت تا باز هم خاطرات تلخ زنده شود.
ادامه دارد...
در این باره بیشتر بخوانید:
* بیع متقابل و ماجرای خارگی ها
* بازی زنگنه با جنوب