امیر حسین هاشمی جاوید/ صنعت پتروشیمی دچار یک توسعه کاریکاتوری شده است٬ بالادست این صنعت به سرعت توسعه پیدا کرده است و در مقابل٬ صنایع میان دست و پایین دست بی رمق باقی ماندهاند. آسیب شناسی این موضوع باعث شد تا پای صحبتهای رضا محتشمیپور رئیس دفتر توسعه صنایع تکمیلی پتروشیمی بنشینیم. او زاده 1353 مشهد و فارغالتحصیل مهندسی پلیمر دانشگاه صنعتی امیرکبیر در سال 1377 است. این مهندس جوان با نگرشی بالغ، حدود یک دهه است در دفتر توسعه صنایع تکمیلی پتروشیمی فعالیت میکند. او از رشد ویترینی صنایع تکمیلی پتروشیمی حمایت نمیکند و میگوید: «کوچک ماندن صنایع پاییندستی تعبیر اشتباهی است، این صنایع کوچک نمانده، بلکه بسیار بزرگتر از آنچه، باید باشد، شده است. اکنون 10 میلیون تن ظرفیت کارخانههای پلیمری کشور است، در صورتی که همه تولید پلیمر بالادست پتروشیمی پنج میلیون تن است».
محتشمیپور از سال 1378 در شرکت ملی صنایع پتروشیمی کار خود را بهعنوان مهندس بهرهبرداری واحد پلی پروپیلن پتروشیمی بندر امام آغاز کرد و تا سال 1385 بدون تغییر سمتش در ساختار سازمانی، در مسئولیتهای مختلفی در پتروشیمی در بخشهای مختلف بهرهبرداری، مهندسی، تدارکات کالا خدمت کرد. وی، مدتی هم از طرف شرکت ملی صنایع پتروشیمی، به دانشگاه صنعتی امیرکبیر مأمور شد تا با همکاری تیمی، واحد این دانشگاه در ماهشهر را راهاندازی کند. پس از آن هم در مقطعی معاون آموزش مرکز آموزش فنی تخصصی پتروشیمی در ماهشهر بود. وی در زمان مدیریت محمدرضا نعمتزاده در شرکت ملی صنایع پتروشیمی، از طرف دانشگاه صنعتی امیرکبیر از وی درخواست شد تا بهعنوان مدیرکل فرهنگی این دانشگاه، از پتروشیمی مأمور شود تا اینکه در سال 1385 در زمان مدیرعاملی ابراهیمی اصل در شرکت ملی صنایع پتروشیمی، بار دیگر از وی درخواست شد به پتروشیمی بازگردد و از آن پس، بهعنوان رئیس دفتر توسعه صنایع تکمیلی پتروشیمی، فعالیت کرده است. البته از مهرماه 1390 تا پایان فعالیت دولت دهم، محمد زیار ریاست این دفتر را بر عهده داشت.
بخش نخست گفتوگوی تفصیلی
ميزنفت با رضا محتشمیپور را میتوانید در ادامه بخوانید اما پیش از آن لازم است از تلاشهای روابط عمومی شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران تشکر شود که شرایط را برای انجام این گفتوگو مهیا کرد.
***
*جایگاه و اهمیت شهرکهای پتروشیمی در صنعت پتروشیمی با نظر به تجارب شرکتهای بزرگ پتروشیمی در جهان را چگونه ارزیابی میکنید؟
از ابتدای زنجیره صنعت پتروشیمی یعنی از واحدهای مادر تا یک نقطهای از زنجیره ارزش آن، یک پیوستگی و همگنی وجود دارد و شباهتهایی میان واحدهاست که الزامهایی را پیش روی آن قرار میدهد؛ به این معنی که همه واحدهای مادر و میانی به زیرساختها و یوتیلیتیهایی نیاز دارند که برای همه آنها مشترک است، یا برای مثال در حوزه حمل و نقل، انتقال مواد اولیه و محصولات میان واحدهای پتروشیمی دور از هم پر هزینه است، از این رو، مجموع این مسائل موجب میشود که در سراسر دنیا، تا جایی از زنجیره پتروشیمی، بهصورت متمرکز اجرا شود.
*تا کجا؟
تا آنجا که واحدها هنوز شیمیایی هستند و روش تولید آنها نیز بیشتر، پیوسته است، تا این مرحله معمولا شرکتها سعی میکنند تمرکز را از بین نبرند، چرا که سهم هزینه حمل و زیرساختهایی مثل هوای فشرده، برق، آب و... در قیمت تمام شده به گونهای است که جدا کردن و ساخت جداگانه آنها هزینه سرمایهگذاری را بالا میبرد،
بنابراین در دنیا سایتهای پتروشیمی -که به پارکهای پتروشمی نیز شهرت دارند- را به صورت زنجیرهای از پتروشیمیها، کنار هم میسازند؛ مثلا در آلمان 60 پارک پتروشیمی یا در چین نیز پارکهای پتروشیمی متعددی وجود دارد.
این پارکها معمولا با یک واحد مادر آغاز میشوند و در زنجیره ارزشی، تا 2 سه لایه ادامه مییابند؛ در مجموع 15 تا 20 شرکت و مجتمع کنار یکدیگر یک سایت پتروشیمی را تشکیل میدهند.
معمولا پارکهای پتروشیمی در کشورهایی همچون آلمان که بیشتر بر تکنولوژی تکیه دارند یا در چین که صنعت را برای بازار مصرف داخلی توسعه دادهاند، کوچکترند، اما تعدادشان بیشتر است. در کشورهایی که محصول را برای بازارهای جهانی، تولید و عرضه میکنند، پارکها بزرگتر و تعداد آنها کمتر است. برای مثال
عربستان سعودی سه پارک پتروشیمی الجبیل، رأسالنور و ینبوع را دارد یا سنگاپور فقط یک پارک پتروشیمی عظیم آن هم در جزیره ژورانگ دارد.
* کشورهایی که پارکهای پتروشیمی کوچک اما پرتعداد دارند با کشورهایی که پارکهای پتروشیمی عظیم اما کم تعداد دارند، اساسا چه تفاوتهایی در فعالیتشان در این صنعت دارند؟
در گروه نخست پارکهای پتروشیمی، بیشتر در کشورهایی است که بازار داخلی و نزدیکی دارند، از این رو تعداد واحدها بیشتر و ظرفیت آنها کوچکتر است و به دلیل همین کوچکتر بودن واحدها، تنوع محصولاتشان بیشتر است، اما گروه دوم پارکهای پتروشیمی، در کشورهایی هستند که ظرفیت مصرف داخلی کمتری دارند و بیشتر محصولشان را با هدف صدور به بازارهای جهانی، تولید میکنند؛ در عین حال باید توجه داشت که هر 2 گروه از یک مدل پیروی میکنند. فقط در اندازه و سطح پیچیدگی تفاوت دارند.
* پارکهای پتروشیمی در ایران چه وضعیتی دارد؟
در ایران شاید بتوان گفت که هر دو مدل پارکهای پتروشیمی فعال هستند. در 2 منطقه پتروشیمی ماهشهر و عسلویه، یک نوع پیوستگی میان واحدهای پتروشیمی وجود دارد.
در یکی دو منطقه دیگر هم در سطح کشور که قبلا بهصورت سایت و شهرک پتروشیمی ایجاد نشدهاند، مجتمع پتروشیمی فعال هستند که این مجتمعها در واقع تعدادی از واحدها هستند که با یک مالکیت کار میکنند. تفاوت این مدل مجتمعها با سایت پتروشیمی ماهشهر، در مالکیت آنان است.
* تنوع محصول در سایتهای پتروشیمی ماهشهر و عسلویه بیشتر است یا دیگر پتروشیمیهای غیرمتمرکز در اقصی نقاط کشور؟
بیشترین تنوع محصول در کل مجتمعهای پتروشیمی کشور را پتروشیمی شازند اراک دارد. برای مثال، پتروشیمیهای خراسان و اصفهان هم، هر یک، یک واحد پتروشیمی هستند، شهرک یا مجتمع نیستند، اما در شازند تعداد متعددی از واحدهای مختلف کنار هم قرار دارند. شما در شازند واحدهای پلیاتیلن، پلیپروپیلن، الفین، یوتیلیتی، اتوکسیلات، اتیلن گلایکولها و... را کنار هم میبینید.
* شازند را نمیتوان همچون شهرکهای پتروشیمی در آلمان، به عنوان یک پارک پتروشیمی در نظر گرفت؟
بله، پتروشیمی شازند اراک در واقع یک پارک پتروشیمی است، اما از نوع پارکهای چینی. تفاوت پارک پتروشیمیهای چینی با آلمانی این است که
در مدل چینی، تعداد زیادی واحد پتروشیمی با یک مالکیت واحد وجود دارد که بهتر است به آنها مجتمع بگوییم تا پارک. مثلا 10 واحد مختلف در یک سایت کار میکنند، اما در مدل آلمانی این گونه نیست؛ در آلمان واحدهای متفاوتی را میبینید که با هم کار میکنند و مالکیت واحد ندارند.
ریشه این مسئله را هم باید به سطح بلوغ صنعت این کشورها نسبت داد. در واقع در کشورهایی که زیرساختهای قوی حقوقی و اقتصادی دارند، همکاری شرکتها با ریسک کمتری روبهرو است، بنابراین شرکتها از کار مشترک و عقد قراردادهای بلند مدت با یکدیگر نگران نیستند.
اما در کشورهایی که این زیرساخت حقوقی بهویژه در حل دعاوی قدرتمند نیست، کار مشترک با نگرانیهای همراه است، چون در هر صورت شرکتهایی که با هم کار میکنند در مقاطعی به ابهامهایی بر میخورند که اگر زیرساخت حقوقی مناسبی برای حل دعاوی آنها وجود نداشته باشد و نتوانند مرز مشخصی برای همکاریشان تعریف کنند، به سادگی زیر بار همکاری با هم نمیروند.
به همین علت مشاهده میکنید که
در چین، تعدادی واحد پتروشیمی با یک مالکیت مشترک بهصورت مجتمع کار میکنند، اما در آلمان همان تعداد واحد با مالکیتهای مختلف کنار هم مشغول فعالیت هستند، چرا که آنجا تکنولوژی مهم است و شرکتها سعی میکنند تخصصی کار کنند. مثلا شرکتی را میبینید که فقط در حوزه لاستیک کار میکند و حتی وارد صنایع پایین دستی این حوزه نیز نمیشود.
اما در مدل چینی، بازار مهم است، یک محصول تولید میشود و سعی میکنند محصولات ناشی از آن را به کالای دیگری تبدیل کنند که در بازارشان کاربرد داشته باشد، ممکن است این کار چند بار تکرار شود.
در هر 2 مدل، واحدها کوچک هستند، همچون واحد پتروشیمی شازند اراک. شازند یک الفین 400 هزار تنی است، تبریز هم همین طور. الان واحد 400 هزار تنی، واحد کوچکی به شمار میرود؛ از طرف دیگر این 400 هزار تن در یک واحد مصرف نمیشود؛ مثلا 70 هشتاد هزار تن به تولید پلیاتیلن اختصاص داده میشود، بخشی دیگر برای اکسید اتیلن... در واقع سبدی از محصولات در این واحد تولید میشوند.
در ماهشهر و عسلویه واحدها خیلی بزرگ هستند، در عسلویه همه واحدها، الفین، اوره یا آمونیاک، بالای یک میلیون تن در سال تولید میکنند، در ماهشهر هم در بیشتر واحدها، به جز پتروشیمی بندر امام که از همان مدل قدیمی است، ظرفیتها بالا است.
این 2 مدل پار ک پتروشیمی در دنیا مشاهده میشود. در ایران هم در صنایع پتروشیمی، برای فعال کردن این پارکها اقدامهایی شده است، به طوری که هر 2 مدل در کشورمان فعال است، البته در فرایند توسعه صنعت پتروشیمی، الگوهای خاص خودمان را نیز داشتهایم که نمونه قدیمی آن را در پتروشیمیهای خراسان و اصفهان و جدیدترش را در خطوط لوله انتقال اتیلن غرب و شرق و مرکز، میتوان مشاهده کرد. در این واحدها به جای اینکه محصولات در کنار واحد مادر تولید شوند، با یک خط لوله در طول زنجیره ارزش به هم وصل شدهاند.
* درباره خطوط لوله انتقال اتیلن، نقدهای جدی وارد است، به طوری که در عموم تحلیلها، این طرح از نظر اقتصادی به صرفه نیست، نظر شما چیست؟
اینکه واحد مادر در یک نقطه و واحد مصرفکننده در فاصلههای طولانی و تا 2 هزار کیلومتر دورتر ساخته شود، اقتصادی نیست! اما این مدل کجا اقتصادی نیست؟ در جایی که این واحدها به هم ارتباط دارند و باید نزدیک هم ساخته شوند. به بیان دیگر، اگر در نقطهای محصول با ارزش افزوده بالا تولید شود و هزینه حمل هم زیاد نباشد، نیاز نیست که حتما مجتمعها نزدیک واحد مادر ساخته شوند.
کالاهای پلیمری همین حالت را دارند؛ مثلا میگویند پتروشیمی مهاباد یا پتروشیمی کردستان را احداث میکنیم که باعث توسعه صنایع پایین دستی در اطراف خود شود. این حرف درستی نیست، زیرا اساسا نزدیک بودن تولیدکننده اتیلن-پلیاتیلن برای مصرفکننده آن ارزشافزودهای ایجاد نمیکند، چون هزینه حمل نسبت به ارزش کالا بسیار پایین است، بنابراین میبینیم که واحدهای صنعتی در کردستان، مواد پلیمری را برای مصرف و بر اساس آن کالا تولید میکنند، اما مواد اولیهشان وارداتی است، چون بازار کردستان، نیازهایی داشته که بر اساس آن، این صنایع آنجا مستقر شدهاند، اما ممکن است مواد اولیه را از جاهای دیگری تأمین کنند. مثلا یکی از بهترین سازندههای ظروف یک بار مصرف کشور در سنندج فعال است، اما مواد اولیه را از تبریز، قم و عسلویه تأمین میکند.
* یعنی تأمین مواد اولیه از داخل برای پتروشیمی مهاباد پیشبینی نشده است؟
نزدیکی جغرافیایی ؛ در کالاهایی که نسبت هزینه حمل به ارزش کالا، بالا باشد یا هزینه حمل گران شود؛ مزیت است مثلا «اتیلن اکساید» کالایی است که هزینه حمل بالایی دارد، بر همین اساس، در سراسر دنیا، هر جا که «اتیلن اکساید» تولید میشود، همان جا هم مصرف میشود و حمل اتیلناکساید یک استثنا و فقط در کاربردهای بهداشتی و دارویی است، اما در باره پلیمرها این طور نیستند، هماکنون قیمت هر کیلو پلیمر، بهطور میانگین 3700 تا چهار هزار تومان است، هزینه حمل هر کیلو پلیمر هم به دورترین نقطه کشور 250 تومان است، خود پلیمر بهعنوان ماده اولیه نیز به طور میانگین حدود 30 تا 50 درصد هزینه کالای نهایی است.
* چرا؟
چون پلیمر در کالای نهایی، بهویژه در تزریقیها، با توجه به قیمت کارگر، دستگاه، قالب، هزینه حمل و... سهم زیادی را به خود اختصاص میدهد، که سهم ماده اولیه از قیمت کالای نهایی می شود حدود 30 درصد ، بنابراین اینکه ماده اولیه کجا تولید میشود اهمیت پایینی پیدا می کند و عامل دیگری مانند کارگر ماهر آن را میپوشاند.
برای نمونه بیشترین تمرکز صنایع پلیمری در تهران و اطراف آن است، چون زنجیره ارزش تولید در اینجاست، در تهران تجهیزات، نیروی ماهر و آموزش آن، به سادگی و با یک تلفن پیدا میشود، بنابراین هزینه حملی که واحدهای پایین دستی باید پرداخت کنند با یک نوسان در کیفیت نیروی انسانی پوشیده میشود. به همین علت، برای تولیدکننده مهم نیست که حتما در کنار واحد مادر، استقرار داشته باشد.
اگر به گذشته صنایع پلیمری ایران نگاه کنید، این محصول بیشتر در ماهشهر، تبریز و اراک تولید میشده است، اما صنعت پلیمر از آغاز در تهران و اطراف آن و سپس در مشهد و اصفهان توسعه یافته است، چون قیمت حمل کالای نهایی گرانتر از حمل مواد اولیه است، پس کاملا منطقی است که کالای نهایی جایی تولید شود که تجهیزات و نیروی انسانی و بازار در آنجا وجود دارد. یعنی مدل توسعه این صنعت، بازار محور است.
* پس مدل توسعه صنایع پتروشیمی در ایران بازار محور است؟
نه! تا آنجایی که ما اسمش را صنعت پتروشیمی، چه بالادستی و چه میان دستی، میگذاریم، در دنیا متمرکز توسعه پیدا میکند و به قولی میشود گفت خوراک محور است اما زمانی که فرآیندهای فیزیکی مثل تزریق، قالبگیری، ذوب و.. مطرح میشود، صنایع به صورت بازار محور توسعه مییاند.
ما در سالهای اخیر ایجاد و توسعه واحدهای پلیمری در غرب کشور را داشتیم، بعضیها تصور میکنند این توسعه به این دلیل است که خط لوله اتیلن به غرب کشیده است، در حالی که بازار عراق باعث شد این صنایع به غرب کشیده شود.
بازار عراق، بازار بسیاری خوبی بود برای ما و توسعه مثبتی داشت و بیش از 56 درصد مصنوعات پلیمری در سال گذشته به عراق صادر شد که برای تولیدکننده ایرانی، بازار اصلی می شود عراق. به همین دلیل بسیاری از تولیدکنندگان برای کاهش هزینههای حمل، محل تولید را به عراق نزدیک کردند.
* با این توضیحات، شهرکهای پتروشیمی چه تعریفی دارند؟
اینکه زنجیره پتروشیمیها را به صورت پتروشیمیهای بزرگ و کوچک در کنار هم توسعه دهیم که این مدل معمول در دنیاست، برای اینکه اشتباه نشود ما به اینها می گوییم پارکهای شیمیایی یا پتروشیمیایی اما بعضیها آمدند این مفهوم را مصادره کردند که شهرکهای صنایع کوچک پایین دستی پتروشیمی احداث کنیم. این مفهوم اصلا قابل درک نیست، زیرا این صنایع هیچ ویژگی مشترکی ندارند که کنار هم ساخته شوند، البته تمرکز آنها منافعی دارند، اما آنقدر نیست که ما را ملزم به ایجاد شهرک کند.
شهرکهای صنایع کوچک، بیشتر بر پایه یک نیاز مشترک شکل میگیرند، یکی از نمونههای موفق شهرکهای تخصصی، چرمشهر است. تمام واحدهای تولیدکننده چرم، پساب آلایندهای دارند که هم تصفیه جداگانه آن پرهزینه بود و هم رها کردنش در طبیعت برای کشور هزینهزا. پس تنها راه، تجمیع این واحدها بود که یک واحد تصفیهخانه صنعتی برای آنها ایجاد شود.
اما صنایعی که زیرساختهای سنگینی ندارند که به کار مشترک نیاز داشته باشند و هیچ ویژگی متمایزی از سایر صنایع کوچک هم ندارند، میتوانند با همان ساختاز در همان بستر فعال باشند، از سوی دیگر، جنبههای زیست محیطی و آلایندگی هم ندارند.
* گفتید تجمیع واحدهای پایین دستی پتروشیمی ممکن است یک سری منافع داشته باشد اما آنقدر ارزشمند نیست که به دلیل آن، مجتمع و پارک شوند...
بله، به هر حال کنار هم بودن واحدهای همگن یک سری مزیتها ایجاد میکند، مثلا شهرک صنایع غذایی را در نظر بگیرند، واحدهای بستهبندی که به آنها خدمت ارائه میدهند، توجیه پیدا میکنند که بیایند و در شهرک مستقر شوند. مثلا اگر 10 واحد صنایع غذایی در یک منطقه باشد، ایجاد یک واحد بستهبندی میتواند، برای آنها خوب باشد، اما این عامل آنقدر قوی نیست که تعیینکننده باشد.
اما در صنعت پتروشیمی، همین یک عامل، تعیینکننده است، برای مثال، هر مجتمع پتروشیمی به یک یوتیلیتی (واحد آب، برق و بخار) نیاز دارد، بنابراین اگر برای هر مجتمع، یک واحد یوتیلیتی بهطور مجزا ساخته شود، قیمت ساخت یک واحد پتروشیمی تا 2 برابر افزایش پیدا میکند، آن هم فقط برای ایجاد زیر ساخت!
اما اگر مجموعهای از مجتمعهای پتروشیمی، از یک واحد زیرساختی مشترک، نیازهای خود را برطرف کنند، دیگر ساخت واحدهای یوتیلیتی متعدد نیاز نیست که به دنبال آن پروژههای این بخش گران تمام شود. این کاری است که ما اکنون در عسلویه و ماهشهر انجام میدهیم، بنابراین نسبت زیرساختها به ارزش واحد مهم است.
* درباره واحدهای مقیاس کوچک چطور؟
واحدهای کوچک، زیرساخت سنگینی ندارند که به یک شهرک یا سایت ویژه و اختصاصی نیاز داشته باشند. یکی از مشکلات واحدهای پتروشیمی برق خاصی است که نیاز دارند، برای تأمین برق مورد نیاز این صنایع، نمیتوان به برق شبکه اعتماد کرد، اما در واحدهای کوچک مانند پلاستیک در استفاده از برق شبکه مشکلی وجود ندارد.
اگر منظور از توسعه شهرکهای پتروشیمی واحدهای میان دستی و مادر باشد، موضوعی است که در دنیا جا افتاده، اما اگر موضوع واحدهای کوچک باشد در کشور ما، محلی برای دفاع نیست. الآن حجم زیادی شهرک پتروشیمی با ظرفیت خالی در کشور وجود دارد، به استثنای یکی دو شهر بزرگ، هیچ جایی در کشور نیست که شهرکها ظرفیت جذب واحد جدید نداشته باشند.
حساب کنید زمانی که من شهرک صنعتی دارم که قبلا زیرساختهایش را آماده کردم و این شهرک هنوز ظرفیت جذب دارد، آیا اولویت من ایجاد شهرک صنعتی جدید است یا توسعه، بهبود و ارتقای خدمات این شهرک؟
در کشور ما، احداث شهرک جدید زیاد در اولویت نیست، چرا باید هزینه سنگینی شود تا زیرساخت جدید فراهم کنیم؟ در حالی که تقریبا در همه جای کشور زیرساخت بلااستفاده ایجاد شده است.
ادامه دارد...